eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
انجمن راویان شهرستان بهشهر
📚 📌از وقتی که مشغول به کار شدم، حساب سال داشتم. یعنی همه ساله، اضافه درآمد💵 های خودم را مشخص می کردم و یک پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت می کردم. با اینکه روحانیان 👳🏻‍♂️خوبی در محل داشتیم، اما یکی از دوستانم گفت: یک پیرمرد روحانی در محل ما هست. بیا و خمس مالت را به ایشان بده و رسیدش را بگیر. در زمینه خمس خیلی احتیاط می کردم. خیلی مراقب بودم که چیزی از قلم نیفتد . من از اواسط دهه هفتاد، مقلد رهبری معظم انقلاب شدم. یادم هست آن سال، خمس من به بیست هزار تومان رسید. یکی از همان سال ها ، وقتی خمس را پرداخت کردم. به آن پیرمرد تاکید کردم که رسید دفتر رهبری را برایم بیاورد. 📕هفته بعد وقتی رسید خمس را آورد، با تعجب 😲دیدم که رسید دفتر آیت الله ... است! گفتم: این رسید چیه؟ اشتباه نشده؟🤔 من به شما تاکید کردم مقلد رهبری هستم. او هم گفت: فرقی نداره. با عصبانیت 😡با او برخورد کردم و گفتم: باید رسید دفتر رهبری را برایم بیاوری. من به شما تاکید کردم که مقلد رهبری هستم و می خواهم خمس من به دفتر ایشان برسد. او هم هفته بعد یک رسید بدون مهر برایم آورد که نفهمیدم 🧐صحیح است یا نه! از سال بعد هم خمس خودم را مستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز کردم. یکی دو سال بعد، خبردار شدم این پیرمرد روحانی از دنیا رفت. من بعد ها متوجه شدم که این شخص، خمس چند نفر دیگر را هم به همین صورت جا به جا کرده!😱 📗در آن زمانی که مشغول حساب و کتاب⚖️ اعمال بودم ، یکباره همین پیرمرد را دیدم. خیلی اوضاع آشفته ای داشت. در زمینه حق الناس به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود. بیشترین گرفتاری او به بحث خمس بر می گشت. برخی آدم های عادی وضعیت بهتری از این شخص داشتند! 😔پیرمرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم. اما اینقدر اوضاع او مشکل داشت که با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد. من هم قبول نکردم. در اینجا بود که جوان پشت میز به من گفت: این هایی که می بینی ، این کسانی که از شما حلالیت می طلبند یا شما از آن ها حلالیت می طلبی، کسانی هستند که از دنیا رفته اند. حساب آن ها که هنوز در دنیا هستند مانده، تا زمانی که آن ها هم به برزخ وارد شوند. 📘حساب و کتاب شما با آن ها که زنده اند ، بعد از مرگشان انجام می شود. بعد دوباره در زمینه حق الناس با من صحبت کرد و گفت: وای به حال افرادی که سال ها عبادت کرده اند اما حق الناس را مراعات نکردند. اما این را هم بدان، اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار بود و او را در دنیا ببخشی، ده برابر آن در نامه عملت ثبت می شود. اما اگر به برزخ کشیده شود، همان مقدار خواهد بود. اما یکی از مواردی که مردم نسبتا به آن دقت کمتری دارند، حق الله است. می گویند دست خداست و ان شاالله خداوند از تقصیرات ما می گذرد. حق الناس هم که مشخص است. اما در مورد حق النفس یعنی حق بدن، تقریبا حساسیتی بین مردم دیده نمی شود! گویی حق بدن را هم خدا بخشیده! 📒اما در آن لحظات وانفسا، موردی را در پرونده ام دیدم که مربوط به حق بدن (حق النفس) می شد. در روزگار جوانی، با رفقا و بچه های محل، برای تفریح به یکی از باغ های اطراف شهر رفتیم. کسی که ما را دعوت کرده بود، قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار 🚬به سمت ما آمد. سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و در دست رفقا می داد. من هم در خانه ای بزرگ شده بودم که پدرم سیگاری بود، اما از سیگار نفرت داشتم. آن روز با وجود کراهت، اما برای اینکه انگشت نما نشوم، سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم! 🤭حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. انگار تنگی نفس گرفته بودم. 🗂بعد از آن ، هیچ وقت دیگر سراغ قلیان و سیگار 🚬نرفتم. اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که می دانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی. همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند. بسیاری از احکام دین را رعایت کرده بودند، اما به حق النفس اهمیت نداده بودند. آن ها بخاطر سیگار و قلیان به بیماری و مرگ زودرس دچار شده بودند و در آن شرایط ، بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند. نثار 🌹صلوات💐💐💐 @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یهو میومد می‌گفت: "چرا شماها بیکارید؟!" می‌گفتیم: "حاجی! نمی‌بینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!" می‌گفت: "نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر! .. همی‌نطور که نشستی، هر کاری که می‌کنی ذکر هم بگو".. وقتی هم کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا و قرآنش بود .. @Revayate_ravi
✨ از شمال 🇮🇷 تا شمال 🇸🇾 💫 از تا . مردانی که گویی از دریا و از درخشش را وام گرفته بودند، آنقدر که سیاحت در شهر مردمک هایشان، یاد آوار بود. همانقدر ، همانقدر نورانی. مردانی که... آه... قلم، کمر خم کرده؛ نمی تواند. جوهر به سان گشته است. خشک و سخت، نمی‌نویسد. برای گفتن و و سرودن از این مردان، هزاران و هزاران قطره جوهر و هزاران نظم و نثر کم است، چه رسد به این قلم و جوهرِ درمانده ی من. آری! باید نام و راه این مردان را تک به تک، به رخ کاغذ کشید. @Revayate_ravi
سلام✋ امشب یازدهمین شب ماه مبارک🌙 هست که میهمان شما هستم و چهارمین سالگرد شهادت من و بقیه هم رزمانم در خان طومان سوریه❤️ امشب دوستانم هم با من اومدن ....... یا علی✌️ @Revayate_ravi
🦋یک بار در پادگان شهید جعفرزاده اندیمشک ، یک اتوبوس از بازنشسته های جنگ و خانواده هاشون اومده بودن سوله ها پُر بودن و باید داخل حسینیه می خوابیدن 🦋مسئول آنها اصرار داشت ، یکی از سوله ها رو خالی کنید تا ما برویم مسئولشون بلند داد میکشید .... من این همه راه خسته و داغون از مازندران نیومدم که تو حسینیه بخوابم 🦋 اومد و گفت: طبق ابلاغیه ما اصلا نباید شما رو بپذیریم حالا که ما داریم این کار رو میکنیم شما هم کمی مدارا کنید 🦋دوباره اون آقا داد میکشید و به میگفت:فکر کردی دو روز اومدی اینجا شدی سرگرد محمد بلباسی کسی شدی!!! فکر کردی کی هستی!!! 🦋 می خندید و میگفت: من نه درجه دارم ، نه لباس پاسداری به لباس من نگاه کنید اینجا نوشته بلباسی ، این طرف هم نوشته خادم الشهدا 🦋من پاسدار نیستم من خادم شما هستم در جواب توهین های اون آقا ، هر چی ما می خواستیم دخالت کنیم نمی ذاشت هر طوری بود با لبخند ، سر و صدا رو خوابوند @Revayate_ravi
💟سال ۸۸ سوله های بوتنی رو از هفت تپه به اندیمشک و پادگان شهید جعفر زاده که مکانی بکر و دست نخورده بود انتقال دادن تا از اونجا به عنوان اسکان زائران راهیان‌نور استفاده بشه 💟آقای حمیدرضا رستمیان فرمانده در مورد هفت تپه میگوید:هفت تپه محل انسان سازی و سکوی پرش است @Revayate_ravi
ادامه دارد......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩شاطری که اولین شهید مدافع حرم مشهد شد حسن سال 91  دانشگاه قبول شد. همان سال مغازه ی نانوایی ساخته و افتتاح شد در نهایت احترام و ادب، به حرف دل پدرش گوش کرد، دانشگاه نرفت و درنانوایی مشغول شد... اون سال ماه مبارک تو مرداد ماه و اوج گرما بود. اکثرا میگفتن نانوایی چون هوا گرم هست نمیشه روزه گرفت. اما ماه رمضان که شروع شد همه ی کارگرهای نانوایی حسن بودن و حسن که خودش شاطری میکرد هم روزه هاش رو کامل گرفت👌 میگفت: اینجوری خدا داره مارو امتحان میکنه و اجرش بیشتره. هر روز هر چه بیشتر به زمان اذان مغرب نزدیک میشد دهانش از خشکی زیاد، باز نمیشد حسن آقا برای رفع این عطش از فرمول مخصوص خودش استفاده می کرد و اون هم این بود که همراه برادر هاشون هر روز ظهر طالبی و بستنی میگرفتن و میدادن به مادرشون که ظهر درست کنه و بزاره تو یخچال تا واسه افطار طالبی بستنی خنک آماده بشه😋 هر شب لحظه افطار از شدت عطش، خوراک حسن فقط یه کاسه طالبی بستنی سرد بود این کار ادامه داشت تا شب های آخر ماه مبارک که حسن آقا دید یه لکه هایی روی پوستش نمایان شد.😢 بعد از دوا و درمان کاشف به عمل اومد که دلیلش همون طالبی بستنی های هرشب بوده بهش گفتیم خب این چه کاریه که هر شب میکنی، معلومه ضرر داره! با خنده می گفت اشکال نداره برکت ماه مبارکه😊 اینم خوراک خاص منه که پای تنورم... 🌹شهید_حسن قاسمی_دانا @Revayate_ravi
در ایام ماه مبارک بعد از فراغت و انس با قرآن و نیز برای رفع بی حوصلگی درخانه ماندن خودتون رو با کتاب سر گرم کنید @Revayate_ravi