🎥 روایتگری آیت‌الله جوادی آملی 🚨 گریه‌ی خجالت ⭕️ زمستان شد؛ آن کوههای بلند که روز با اسب به زحمت می روند، شب که دیگر کسی نمی رود! و هوا هم سرد شده بود و نشانه برف هم بود. این عزیزان بالای کوههای کردستان در سنگر ها، می‌توانستند پائین بیایند؛ ماندند، ماندند، ماندند، ماندند، یخ زدند و مُردند. نعش شریف‌شان را به قم آوردند‌. در مسجد اعظم مجلس ترحیم گرفتند. ما معمولاً در مجلس ترحیم که می‌رویم، یک فاتحه می‌خوانیم، قرآن می‌خوانیم و بر می.گردیم؛ تا آخر نمی‌نشینیم. تا آخر نشستم و گریه کردم، نه برای ثواب، فقط #گریه‌ی_خجالت ! اینها بودند که حفظ کردند!! @Revayate_ravi

>•🌧‌•< تمامِ قافیه‌هایم فداے آمدنت.. بیا ردیف کن این روزهـاے درهم را🥀! • . السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- @Revayate_ravi

ــــــــــ🎈عــــــارفـــــــانه🎈ــــــــــــ 🎈زنـدگے‌نــامه‌ عــارف‌ شـهیــد احـمــد عــلے نـیـرے🎈 🎤#بخش‌دوم 🔰پدرش مقید بود احمدعلی حتما تو مدرسه ای ثبت نام کنه،که به جز دروس عادی مسائل اخلاقی ومعنوی نیز موردتوجه قرار بگیره. 🔰 #احمدعلی به نماز اول وقت بسیار پایبند بود.یه‌بار یکی از امتحاناتش موقع نماز ظهر بود ، معلمشون بسیار سخت گیر بود ، موقع نماز شد احمد علی بر خلاف دوستانش که به سمت سالن امتحانات رفتن به نمازخانه مدرسه رفت نماز او 20دقیقه طول کشید،او رفت دقیقا دستگاه تکثیر خراب شد و 20دقیقه طول کشید تا درست کنند.بعد آمد و امتحان داد☺️ ما نماز می‌خوانیم تا رفع تکلیف کنیم اما احمد از نماز خواندن ومناجات باخدا لذت می برد.🤲 🔰 #احمدعلی امر به معروف ونهی از منکرش این بود که خیلی‌آهسته ومخفیانه به طرف تذکر میداد. فقط در مورد غیبت برافرو خته می شد😡 ملاحضه ی بزرگی وکوچکی نمیکرد، و با قاطعیت میخواست که ادامه ندهند🤫 🔰در مدرسه‌ به‌ همکلاسی‌هایی که‌ وضع‌مالی‌ خوبی‌ نداشتن کمک‌می‌کرد. اگر غذای‌ مفصلی‌ خونه داشتند جلو نمیومد و میگف:مردم‌ اصلا‌ برای‌ غذای‌ معمولی‌ مشکل‌ دارند حالا‌ما...... با اکراه میخورد😔 @Revayate_ravi

ـــــــــــ🎈عـــــارفـــــانه🎈ــــــــــــ 🎈زنـدگے‌نـامه عــارف شـهیــد احـمــد عـلے نـیـرے🎈 🎤 #بخـش‌ســوم 🔰یکی از دوستان ‌#احمدعلی با اصرار از او پرسید :چطور این همه در معنویات رشد کردی؟؟؟ احمدعلی گفت: اردو با بچه‌های مسجد به دماوند رفتیم. به من گفتند: برو رودخانه وکتری را پر آب کن و بیار. تا چای برای دوستان درست کنیم☕️ تا چشمم به رودخونه افتاد سرم رو پایین انداختم و همونجا نشستم.من می‌تونستم به راحتی گناه کنم .تو رودخونه چندتا دختر در حال شنا کردن بودن.ولی همونجا خدا رو صدا زدم و گفتم: خدایا!!!من به خاطر تو گناه نمی‌کنم.رفتم و از جایی دیگه آب گرفتم.وقتی برگشتم با حیرت متوجه شدم از همه سنگریزه ها ودرخت وکوه وسنگ صدا می آمد،🌳🌲🌴سبوح قدوس ربنا ورب الملائکه والروح(پاک ومنزه است پروردگار ما وپروردگار ملائکه ) اطرافم رو نگاه کردم. دیدم بچه‌ها بازی می‌کنند یعنی آنها متوجه چیزی نشدند و نشنیده اند ، فقط من می‌شنوم .از آن‌موقع کم‌کم درهای‌ عالم‌ بالا به روی من باز هست. 🔰 بعد گفت: این را برای تعریف از خودم نگفتم،این را گفتم تا بدانی که انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. و ادامه داد من تا زنده ام این را برای کسی تعریف نکن. @Revayate_ravi