یکی دیگر از کسانی که سالها در توهم سقوط جمهوری اسلامی بود، خودش ساقط شد و جمهوری اسلامی ایران با همه کم و کاستی هایش همچنان رو به جلو در حرکت است.
حیف از زندگی و عمری که به جای تقویت جبهه حق، در مسیر مقابله با حقیقت سپری شود و در نهایت به "عبرت تاریخ" تبدیل گردد...
#امیرحسین_ثابتی
@Revayate_ravi
ـــــــــــ🎈عـــــارفـــــانــه🎈ـــــــــــ
🎈زنــدگـے نــامـه عــارف شـهیــد احــمــدعـلـے نـیـرے🎈
🎤 بخش هجدهم
🔰مردم از خبر شروع عملیات خوشحال بودند ولی بیخبری نگرانم کردهبود.همه میدانستند احمد بهترین و کمآزارترین فرزند من بود.تا ایتکه مادر شهید محمدشاهی را دیدم.ایشان رویاے عجیبی دیدهبود که برایم تعریف کرد.
🔰ایشان گفتند: در عالم خواب دیدم که در نماز جمعه تهران جمعیت زیادی آمدند.بعد اعلام کردند که امام زمان(عج) تشریف آوردهاند و میخواهند به پیکر یکی از شهــــــدا نماز بخوانند.من با سختی جلو رفتم.خوب دقت کردم. از بلندگو اعلام کردند:#شهیداحمدعلینیری
🔰بالاخره همان روز خبر شهادت احمدعلی را اعلام کردند.مراسم تدفین و تشعیع با حضور آیتالله حقشناس انجام شد.ایشان در وصف احمدعلی چیزهایی گفتند که خیلی عجیب بود.عجیب اینکه وسر من یک زندگی بسیار عادی داشت.اما هیچ گاه از او مکروه ندیدم ، چه رسد به گناه!!
@Revayate_ravi
🔹️ بخشی از وصیت نامه ی تکان دهنده شهیدطالب طاهری :
حال چرا تو ای برادر، تو ای دوست، تو ای رفیق و …
◇ چرا به خودمان فکر نمیکنیم؟!
◇ یک لحظه شد به خودمان فکر کنیم؟
◇ چرا نماز نمیخوانیم؟
◇چرا گناه میکنیم؟
◇چرا دروغ میگوییم؟
◇چرا چاپلوسی میکنیم؟
◇ و من میخواهم به تمام این کسانی که اگر شد نماز را میخوانند و اگر نشد نه و همیشه کارشان را بر نماز مقدم میشمرند بگویم:
◇ بالاخره یک روز باید جواب بدهیم
◇یک روز باید تاوان پس بدهیم
◇و آن وقت است که عذابت سنگینتر و مشکلتر خواهد بود
◇پس چرا زودتر توبه نمیکنیم؟
◇پس چرا زودتر به خودمان نمیآییم؟
◇بچهها به خدا خیلیها که توبه کردند و در مسیر حق و خدا قرار گرفتند درست میشوند و هیچ مشکلی هم ندارند،
◇فهم و اراده خودمان را قوی کنیم و با نفس خودمان بجنگیم.
🔹️ خواهر شهید میگوید: مادرم از وقتی فهمید که طالب را با اتو بدنش را داغ کردند وسوزاندند بیشتر از ۳۰ سال است که دست به اتو نزده!
🔹️ براستی ما میتونیم پاسخگوی شهدامون باشیم؟
@Revayate_ravi
🌹با_شهدا|شهید مسعود آخوندی
✍️ تک پسر
▫️تک پسر خونه بود و دانشجوی مکانیک. برای اینکه جبهه نره، خانوادهاش خونه بزرگشون رو فروختند، پولش رو ریختند بـه حسابش تـا بمونه و کارخانه بزنه و مدیریت کنه.
بار آخری بود که میرفت جبهه. توی وسایلش یـه چک سفید امضـاء گذاشت و یه نامه که نوشـته بود: برگشتی در کار نیست. این چک رو گذاشتم تا بعد از من برای استفاده از پولی که ریختین توی حسابم بـه مشکل برنخورید...
📚 مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان
@Revayate_ravi
ــــــــــ🎈عـــــــارفـــــــانـه🎈ــــــــــــ
🎈زنــدگـے نـامـه عــارف شـهیــد احــمــد عـلـے نـیـرے🎈
🎤 بخش : نوزدهم
🔰برای مراسم چهلم احمدآقا یه مقدار سیمان و مصالح خریدیم با سنگ قبر و تابلوی آلمینیومی که بالای مزار احمدآقا نصب کنیم.نمنم باران هم در بهشت زهرا آغاز شدهبود.برای اینکه تابلوی بالای مزار را نصب کنیم باید کمی از بالای قبر را گود میکردیم.تا پایههای تابلو در زمین قرار گیرد.
🔰گودال عمیقی کندم.به یک سنگ خوردم.دور سنگ را خالی کردم و سنگ را بیرون کشیدم.با تعجب متوجه شدم سنگ بالای لحد است.یک راه به داخل قبر ایجاد شدهبود.رنگم پریدهبود.همین که خواستم سنگ را سر جایش قرار دهم.آنچنان بوی خوشی به مشامم خورد که تا امروز هنوز شبیه آن را حس نکردهبودم.
🔰سرم را بالای گودال گرفتم.هیچ بوی عطری نمیداد.اطراف قبر گل کاری نشدهبود.فقط بوی نم باران به مشام میآمد.با خودم گفتم: احمدآقا چهل روز پیش شهید شده.مگر نمیگویند جنازه بعد از چند روز متعفن میشود؟؟ دوباره سرم را داخل قبر کردم.گویی یک شیشه عطر خوشبو را داخل آن خالی کردن.بوی خوشی که با هیچ یک از عطرهای دنیا قابل قیاس نبود.
@Revayate_ravi
☀️شهیـدسیـداحمـدمـوسـوےپور☀️
🌼🌸معروفبهشهیدکیکخامهاے🌸🌼
💐🌹شنبه هفدهم مهرماه ۱۴۰۰ به همراه خواهران خادمالشــهدا دیدار داشتیم با خانوادهی شهید موسویپور
💐🌹شهید موسویپور متولد سوم تیرماه ۱۳۴۶ که دقیقا هجده سال بعد در نزدیک روز تولدشان یعنی اول تیرماه ۱۳۶۵ به شهادت رسیدند.
💐🌹پدرومادر شهید به فرزند شهیدشان پیوستند و ما در خدمت خواهر شهید موسویپور بودیم.ایشان اینطور برایمان روایت کردند که: مادرمان ۱۲ فرزندشان فوت میکنند و با نذر و توسل به امام رضا(ع) خدا به ایشان سه پسر و دو دختر میدهد که سید احمد پسر سوم بود. سیداحمد ۱۱ ساله بود که به جنگ رفت و در ۱۸ سالگی به شهادت رسیدند. اندازهی تفنگ از قدش بیشتر بود.آخرینباری که به جبهه رفتند .پدر و دو برادر بزرگترش نیز به جبهه اعزام شدند.چون همه اعضای یک خانواده بودند ، آنها را در یک جبهه نگذاشتند.
سیداحمد به جبهه غرب رفت و پدروبرادرانش به جبههی جنوب.
💐🌹سیداحمد موقع خداحافظی به پدروبرادرانش گفت: شماها شهید نمیشوید ولی من شهید میشوم.به مادرم میگفت: عراقیهاحریف من نمیشوند مگر کومله یا منافقین من را به شهادت برسانند آنهم از پشتسر یا به پیشانی من بزنند.
💐🌹همینطور هم شد.در جادهی مهران ــ دهلران ،کوملهها آنها را شناسایی میکنند.تیراندازی میکنند و لاستیک ماشینشان را پنچر میکنند و بعد یک تیر به پیشانی سیداحمد میزنند و بعد خمپاره به ماشین که بدنشان میسوزد و به همین دلیل قابل شناسایی نبود و پدر و برادرانم او را از ترکشی که در فاو به پایش خوردهبود شناسایی کردند.
@Revayate_ravi