وارد هیئت که می شد، جایگاه و پست و مقام رو میذاشت کنار میشد یک آدم خاکی و مخلص
از جابجایی چرخ مخصوص حمل باند صوت گرفته تا شستن ظرف ها
هر کاری از دستش بر می اومد انجام می داد
می گفتند: آقا حامد! شما افسری و همه شما رو می شناسند بهتره این کارهارو بقیه انجام بدند
میگفت : اینجا جاییه که اگه سردار هم باشی باید شکسته بشی تا بزرگ بشی
صبر می کرد بعد از هیئت که مردم می رفتند، مشغول شستن دیگ ها می شد
میگفت : شفا تو آخر مجلسه آخر مجلس هم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت
و آخر هم حاجتش رو با #شهادت گرفت🕊 🌷
#شهید_مدافع_حرم_حامد_جوانی
@Revayate_ravi
#خاطرات_شهدا
📍خرید نان تازه برای سپاه ممنوع...
🌟 زمانیکه مسئول مالیِ سپاه مراغه بود، چشمش خورد به اتاقی که خُرده نان و نان های خشک رو میریختند اونجا. دستور داد دیگه برای سپاه نان تازه نگیرند. همینطور هم شد. همهی بچهها، و حتی خودِ آقا مسعود از همون خُـرده نانها استفاده کردند. مسعود معتقد بود که بیتالمال نباید هدر برود...
#سردار_شهید_مسعود_کفیل_افشار
یاد شهدا با صلوات🌷
@Revayate_ravi
4.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | #شهید_آوینی
🔻وقتی از این کانال ها که سنگر های دشمن را به یکدیگر پیوند می دادند بگذری ...
@Revayate_ravi
🔴 به مناسبت سالروز عملیات کوی ذوالفقاری؛
✅ مقاومت خودجوش نیروهای مردمی در برابر تجاوز بعثیها
◀ بچههای بسیج مسجد حضرت رسول (ص)، در همان منطقه ذوالفقاری از ماجرا خبردار شده، همان بچهها که تعدادشان فکر میکنم حدود ده، پانزده نفر بود، جلو حرکت عراقیها را میگیرند.
@Revayate_ravi
❣شـهیــدمـحمــدحـسیــنحــدادیــان❣
❣شـهیــدے ڪه دراویــش گـنـابـادے او را در قـلــب تـهــران اربـااربـا ڪردن❣
🎬 قسمت:7⃣1⃣ #بـهروایــتمــادرشـهیــد
🥀🌹ماه رمضون شلهزرد و شیربرنج پای ثابت سفرهمون بود.میگفت:مامان!!!زیاد درست کن.کاسهکاسه بذار تو یخچال هر دفعه میام بخورم.عادتش بود من براش لقمه بگیرم.به عشق اون لقمهها تو امامزاده افطار نمیکرد.نون و پنیر و خرما و سبزی لقمه میکردم و ردیف میگذاشتم کنار دستش.زیاد حلیم میخریدم.زهرا میدونست چون محمدحسین دوست داره میخرم.غُر میزد ، چقدر حلیم آخه!!!!!!همهاش به محمدحسین توجه میکنی!!!!!
🥀🌹عصر پنجشنبه رفتم بهشت زهرا.سر مزار شهید طریقی.به محمدحسین و زهرا نگفته بودیم همسر اول من شهید شده.میخواستم به یه درکی برسن تا متوجه بشن که مجتبی از یه پدر دیگه هست.هر وقت میرفتیم سر مزار شهید طریقی به بچهها میگفتیم:ایشون دوست باباست ، توی جبهه شهید شده!! ولی یه بار به زهرا گفتم: اون شهید بابای مجتبی هست.زد زیر گریه ، بالا و پایین میپرید که نگین بابای مجتبی هست.اگه اون بابای مجتبی هست ،پس بابای من هم هست.شما به من دروغ گفتید.من رو ببرید سر قبر بابای خودم.خودش رو توی ماشین کشت.فرهاد گفت: قربونت برم من بابای توام!!! به خرجش نمیرفت.اونقدر مجتبی رو دوست داشت که نمیخواست اون حس جدایی رو قبول کنه.گفتم: الان هست که این بچه سنگکوب کنه.گفتم: زهراجان!!!همهی اینهایی که گفتم داستان بود.اون آقا یکی از سربازان امامزمان(عج) بود که شهید شد.
🥀🌹توی روز خیلی دوندگی میکرد. یهبار شربت درست کردم با لیوان که ببره با دوستاش بخورن.سربهسرم گذاشت:این سوسول بازیها چیه؟؟؟همین جوری میکشیم بالا.گفتم: یعنی همتون دهن میگذارید سر شیشه.خندید:آره بابا!!!
ولی محمدحسین قبلا این شکلی نبود.خیلی وسواس داشت .همش نگران بودم با این تمیزیش چطور میخواد با بچههای همسن و سالش قاطی بشه.اگه سر سفره چنگال نمیگذاشتم دست به غذا نمیزد.وامصیبتا اگه دستهی قاشقش چرب بود.ولی وقتی با رفقاش چرخید تعدیل شد.کارش به جایی رسید که زهرا رو مسخره میکرد.(خیلی پاستوریزهای!!!)اگه یه هفته بیای تو جمع ما دیگه این سوسول بازیها رو فراموش میکنی.
🥀🌹تو سوریه مجروح شد و پیام داد که ما میخوایم برگردیم.یکیدو روز جان به لب شدیم تا اینکه زنگ زد و گفت: با پرواز نظامی اومدیم اهواز.همه اومدن به استقبالش....
@Revayate_ravi
<📿⛅️>
این انقلاب آنقدر تلاطم و سختی دارد ؛
که یڪ روزی شہدا آرزو میکنند زنده
شوند و براۍ دفـٰاع از انقلاب دوبارھ
شھید شوند!
•بھفرمودهحاجقـٰاسم✿'
@Revayate_ravi
ماهمیشہفِڪرمیڪنیمشُھَـدا
یِہکارِخـٰاصۍکردنکِہشَہیـدشدن!
نہرفیق...!خیلۍکارهارونَڪردنکِہ
شَہیـدشُـدن...!🍂••
-
-
#اَللَّهُمَّالرْزُقنـٰاشَھـٰادَٺ...!
@Revayate_ravi