eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جشن تولد خاص.. مادرش← در تولد ۱۹ سالگی‌اش به من گفت که «مادر! سال دیگه تولد ۲۰ سالگی منه یک تولد خاص! شما باید برای من یک تولد خاص بگیرید»؛ اما من حرف فرزند خود را نفهمیدم!. گفت «سال دیگه تولدم یک تولد خیلی قشنگی می‌شه؛ می‌خوام همه را دعوت کنم☺️» من فکر کردم که می‌خواهد همه رفقای خود را دعوت کند گفتم «باشه مادر جان! سال دیگه برایت جشن تولد می‌گیرم و همه رفقایت را دعوت کن»🎊 آن‌موقع نفهمیدم که منظور فرزندم چه بود اما بر سر مزارش تولدش را گرفتیم و خیلی خاص بود!» آرزوی هر مادری است که دامادی پسرش را ببیند اما محمدمهدی می‌گفت: «شهادت خیلی زیباتر از داماد شدن است»؛ ۱۰ روز قبل از شهادتش، گفت که «دوست داری زنگ خانه ما را بزنند و بگویند که پسرت تصادف کرد و مُرد! یا این قشنگ‌تر است که بیایند و بگویند که پسرت شهید شد👌 پس برای من دعای شهادت کن و من را با دعا‌های خود بیمه نکن!» او به آرزویش رسید وقتی در حال گشت عملیاتی برای تأمین امنیت منطقه بود توسط اراذل و اوباش به‌طور ناجوا‌نمردانه‌ای با ضربه به سرش به کما رفت و سه روز بعد به شهادت رسید..💔 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ⭕️عملیات نفوذ: روایت نفوذ طلبه شهید محمد تورانی در تشکیلات منافقین ﺷﻬﻴﺪ «ﻣﺤﻤﺪ ﺗﻮﺭﺍﻧﯽ» ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ ۱۳۳۶ ﻃﻠﺒﻪ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﺳﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ «ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺧﺎﻥ» ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺣﻮﺯﻩ‌ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﻴﻪ، ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺳﻮﺍﺩ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۸ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﻩ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﺳﺎﺭﯼ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﻭ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﮐﻮﺷﺎ ﺑﻮﺩ؛ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻥ ﻧﻔﻮﺫ ﺩﺭ ﺗﺸﮑﻴﻼ‌ﺕ ﮔﺮﻭﻫﮏ ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﻦ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﺳﺎﺭﯼ است ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﺓ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﻦ ﻭﻗﺖ، ﺑﺎ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻮﺍﻧﺐ ﺍﻣﻨﻴﺘﯽ ﺟﻬﺖ ﻧﻔﻮﺫ ﺑﻪ ﺗﺸﮑﻴﻼ‌ﺕ ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﻦ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻩ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻭﻝ ﺷﺎﻳﻌﻪ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺟﻮ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺗﻮﺭﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍﻧﯽ ﺁﺧﺮﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﻭ ﺣﻴﺮﺍﻧﯽ، ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺳﺮﻳﻊ ﻭ ﺟﺪﯼ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺣﺘﯽ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺶ، ﻟﺬﺍ ﺗﻮﺭﺍﻧﯽ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ. ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺗﻮﺭﺍﻧﯽ ﻓﺮﺩﯼ ﺗﻴﺰﻫﻮﺵ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﻢ ﺍﻃﻼ‌ﻋﺎﺗﯽ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺎﻻ‌ﺋﯽ ﺑﻮﺩ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﺋﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ (ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ) ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﮐﻨﻢ. ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﺘﺤﻤﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎﺭﻳﺦ۱۳۶۰/۷/۱۵ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺗﻴﻢ ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﻦ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻴﻤﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻗﺒﻀﻪ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﺕ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺿﺪﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ برادراﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻭ ﻣﻨﻬﺪﻡ ﺷﺪ و ماموریت ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﭘس ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻣﮑﺮﺍﺕ ﻭ ﮐﻮﻣﻠﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺷﻬﻴﺪ ﻃﻮﺳﯽ و ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪﻳﺎﻥ، ﺑﻪ ﺍﺭﻭﻣﻴﻪ ﺭﻓﺖ. ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻗﺒﻀﻪ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﮔﺎﻥ ﺳﻼ‌ﺡ، ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺗﺎ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻳﺴﺖ ﺑﺎﺯﺭﺳﯽ‌ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺳﮑﻮﺭﺕ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮﺱ ﺗﻮﺳﻂ سپاه ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺳﻼ‌ﺡ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. در اواخر مهر ماه سال ۶۰ رسماً وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساری شده و مجدداً لباس سبز پاسداری را به تن کرده و یکبار دیگر دوستان و همرزمان او با شادمانی و شرمندگی او را به آغوش گرم خود گرفتند. با غروب آفتاب روز ۲۲ آبان ماه ۱۳۶۰ آفتاب عمر شهید محمد تورانی به همراه دوست همرزمش شهید شعبان کاظمی غروب کرده و از جمع پاسداران ساری جدا شدند و به لقاء حق پیوستند. پیکر پاک شهید تورانی همچنان مظلومانه در جنگل «آمل» باقی مانده و به دست ضد انقلابیون کور دل افتاد. از تاریخ شهادت ایشان تا مورخه ۱۳۶۰/۱۱/۱۱ کسی خبری از پیکر مطهر این شهید نداشت و پس از اینکه ضدانقلابیون موسوم به «سربداران جنگل» حمله به شهر «آمل» را شروع کردند، عده ای از آنها کشته و عده‌ای هم به اسارت رسیدند و در بازجوئی که از آن مزدوران به عمل آمد معلوم شد آنها پیکر نیمه جان شهید تورانی را گرفتند و پس از جدا کردن سر از بدنش، پیکر مطهرش را به آتش کشاندند و با راهنمائی آنها تکه‌هایی از پیکر آن بزرگوار کشف، روی دست ملائک و دوستان و آشنایان و همرزمان ساروی از مسجد جامع ساری به سوی گلزار شهدا تشییع شد. دیروز ۲۲ آبان چهلمین سالگرد شهید مظلوم محمد تورانی گرامی و راهش پر رهرو باد با ذکر فاتحه و صلوات🌷🌷🌷 🕊وصیت این شهید بزرگوار: به شما توصیه می‌کنم که پشتیبان ولایت فقیه باشید. در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید. نماز خود را اول وقت به جا آورید. در محافل مذهبی شرکت کنید. به شما توصیه می‌کنم که جامعه اسلامی باید عاری از هر گونه کردار و رفتارهای غیراسلامی باشد و باید در مقابل عواملی که مانع ایجاد یک جامعه اسلامی می‌شود مبارزه کرد. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در دیداری که بعد از شهادت محمود با حضرت آقا داشتیم،علی پسر محمود عکس او را به حضرت آقا دادند تا امضا کنند. حضرت آقا سه بار عکس محمود را نگاه کردند و لبخند زدند.پشت عکس نوشتند:《سلام خدا بر 》. 💜شهید عزیز 💜 📖مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم محمود رادمهر 🖋به کوشش مصیب معصومیان 🖇فرمانده رزمنده 🖇 قسمت1⃣ 🌈 روز چهارشنبه ، سوم آذر ۱۳۵۹ بود که محمود به دنیا آمد.کلی اسم بود که دلم می خواست رویش بگذارم؛ مقداد، یاسر، عمار، ابوذر. معتقد بودم اینها اسم های انقلابی هستند ودر آن زمان هم خیلی رواج داشت؛ اما پدرم می گفت:《وقتی اسامی ائمه هست ، چرا شما دنبال این اسامی می روید ؟》 آخرش تصمیم گرفتم اسم محمد را رویش بگذارم که پدرش به خاطر هم نامی با برادرم مخالفت کرد. می گفت:《دوتا اسم شبیه به هم اشتباه می شود.》تا رسیدیم به اسم محمود. پدرم بچه را بغل کرد و اذان واقامه را در گوش هایش گفت. بعد هم سوره تبارک و پشتش سوره یاسین را خواند و سفارش کرد برایش زیاد سوره تبارک بخوانیم و بعد دست هایش را به آسمان بلندکرد وگفت :《دعا می کنم این بچه سالم باشه، عاقل باشه ،صالح باشه ،ذخیره قبر وقیامت.》 □■□ روی پاهایم که می گذاشتمش و تکانش می دادم. با صوت قرآن می خواندم وبا صدای قرآن خواندنم به خواب می رفت. شیر هم که می دادمش همین طور. آن قدر در گوشش قرآن می خواندم تا با این صدا مانوس شود. اسامی امامان را هم تلقینش می کردم. این سفارش پدرم بود. گاهی که می گفتم این بچه است نمی فهمد، پدرم مخالفت می کرد واصرار داشت اسامی ائمه را به بچه هایم تلقین کنم و من هم همین کار را مدام انجام می دادم. □■□ پدرم می گفت:《محمود پسر خودم هست.》ازهمان اول پیگیر تربیتش شده بود. هنوز پنج سالش نشده بود که پدرم یک تخته سیاه کوچک درست کرد و شروع کرد به یاد دادن حروف الفبا به محمود. بعد هم قرآن را به محمود آموخت . شش سالش که شد به راحتی قرآن را می خواند؛ بدون غلط واشتباه ! □■□ دعای همیشگی ام درحق بچه هایم این بود که خدایا اگر بچه هایم می خواهند خلاف شریعت آسمانی قرآن و سیره اهل بیت حرکت کنند، آنها را از من بگیر .تحمل نبودنشان برایم راحت تر است تا تحمل انحراف شان ! □■□ بچه که بود ، مریضی سختی گرفته بود و به خاطر خوراندن داروی اشتباه مسموم شد. طوری شده بود که امیدی به زنده ماندنش نداشتیم. نذر کردم وگفتم :《خدایا !این بچه را به ما برگردان، من هم عهد می کنم تا توان دارم او را با تفسیر قرآن آشنا کنم.》 دو هفته نگذشت که محمودم شفا گرفت. دکترش نمی دانست از تعجب چه کار کند. فکر کرد به او تریاک دادم که این قدر زود خوب شد. □■□ سفارش های پدرم هیچ وقت یادم نمی رفت. همیشه اینها را به ما گوشزد می کرد. می گفت:《در زمان بارداری سوره هایی را که نام پیامبران در آن است، زیاد بخوانید.》برای همین خودم را ملزم به خواندن سوره انبیا در صبح هر روز و سوره صافات در هر شب کرده بودم. وقتی از پدرم علت سفارشش به خواندن سوره های شامل نام پیامبران را می پرسیدم، می گفت:《طفل داخل رحم، اگرچه شما به ظاهر درک نمی کنید، ولی گوش شنوا دارد و شما که این آیات را می خوانید، او می شنود. نام پیغمبر یعنی درس رسالت، یعنی درس مقاومت، یعنی درس ایستادگی. پیامبران همه در راه دین خدا وبرای بقاي دین خدا کشته شدند. اینها در تربیت فرزندانتان تاثیر مستقیم خواهد داشت.》 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 | 🔻 هنگام صحبت با نامحرم سرش را پایین می انداخت، حجب و حیا در چهره اش موج می زد. وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمی آورد. می‌گفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید... ✍🏻 شهید سید مجتبی علمدار: ➖ برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید تا قسمت خودتان شود. 📖 کتاب علمدار؛ انتشارات شهید ابراهیم هادی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا