eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜شهید عزیز💜 🖇فرمانده رزمنده🖇 قسمت8⃣ 🌈 سال ۷۹بود که دانشگاه امام حسین(ع)قبول شد. همان موقع خیلی محکم به او گفتم:《ببین محمود!من مخالفتی با دانشگاه امام حسین(ع) ندارم؛ اما اگر بخواهی پشت پا به رهبری بزنی و مخالف ولایت فقیه حرکت کنی،هیچ وقت به عنوان پسرم نمی پذیرمت ودیگر پایت را به خانه ما نگذار》. سرش را انداخته بود پایین و بعد از حرف های من با لبخند نگاهی به من کرد و قول شرف داد که ذره ای پایش را کج نگذارد و تا آخرین لحظه عمرش در خط رهبری و ولایت فقیه باشد. □■□ در وصیت نامه اش برای محمد وعلی نوشته بود: 《علی ومحمد عزیزم،خدا می داند که من چقدر شما را دوست دارم؛همان طور که خودتان می دانید و بارها این را به شما گفته ام؛ اما خدا و پیغمبرخدا(ص) وائمه (ع) و ولی فقیه را بیشتر از شما دوست دارم》. □■□ فقط یک بار با لباس پاسداری دیدمش.آن هم موقعی بود که با مجتبی از دانشگاه امام حسین (ع)فارغ التحصیل شدند.پدر بزرگشان تلفن کرد به هر دویشان و از آنها خواست با لباس پاسداری بیایند منزل پدربزرگ.وقت رفتن لباس در ساکشان بود.از آنها خواست بپوشند.وقتی پوشیدند،با شوق وذوق گفت:《شما پاسدار حریم قرآن واهل بیت(ع) هستید.باهم عکس بگیریم 》. عکسشان هنوز هست. □■□ خانم های پایگاه بسیج خودمان را جمع کرده بودم و محمود می آمد بعضی از آمورش های نظامی که به دردشان می خورد،به آنها یاد می داد.مثل باز وبسته کردن اسلحه و آشنایی با انواع سلاح هاو... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت درد و دل‌های و خانم فاطمه دهقانی همسر صبور و فداکار سردار ابوالفضل رفیعی است که با لبخند و لحن شیرین بیان می شودو مریم قربان‌زاده پس از اثر زیبای «شهربانو» این کتاب را نیز ساده اما دلنشین به رشته تحریر در آورده‌است. در این اثر از نشر ستاره‌ها، روزهای پرالتهاب تا سالهای تلخ و شیرین جنگ و لحظاتی که پس از آن دربرابر همه چیز ایستاده ماندن نگاشته‌شده و بعد نظامی و اجتماعی بخش مردمی به خوبی دیده می‌شود و بدون روتوش و تغییر بیان می‌شوند اما در ذهن به شکل عمیقی نقش می‌بندند. 🛑قیمت. ۵۵۰۰۰تومان 🛑باتخفیف. ۵۰۰۰۰تومان @ketab_hesan سفارش 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
از اون کتابایی هست که اگر خوندید هیچ وقت از یادتون نمیره 👌🏻👌🏻👌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴آقاسجاد اهل مطالعه بود. او پس از خواندن سلام بر ابراهیم، عاشق شهید هادی شد. به هرکسی از دوستان می‌رسید یک جلد کتاب ابراهیم می‌داد و می‌گفت: «بخون بعد بهم برگردون». همیشه چند جلد کتاب تو ماشین داشت و به صورت گردشی به دوستاش و آشناها می‌داد. 🌷گاهی خواننده کتاب از بس عاشق کتاب می شد که دیگه بازگشتی تو کار نبود و آقا سجاد اون کتاب رو به عنوان هدیه تقدیمش می‌کرد. 🌴شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا🌴 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜شهید عزیز💜 🖇فرمانده رزمنده🖇 قسمت9⃣ 🌈 سال ۹۴ که سوریه بود،یک روز حوالی ساعت یک،یک ونیم شب تماس گرفت.گوشی را برداشتم وبعد از حال واحوال پرسید:《چه کار می کنی مادرجان؟》. مشغول خواندن دعای پدر ومادر در حق فرزندان از صحیفه سجادیه بودم. گفتم:《برای عاقبت به خیری شما دعا می کنم پسرم!》. یک بار که از سوریه برگشت و آمد پیشم،به من گفت:《مادرجان، ما آخر نفهمیدیم این دعای عاقبت به خیری شما چی هست که در حق ما مستجاب نشد؟》. گفتم:《دعای من برای عاقبت به خیری شما همیشه این است که خدایا گوشت وپوست وخون ورگ هایم بچه هایم و نسل اندر نسلم در راه تو باشد. هر چه در این راه به من برسد،راضی ام به رضای تو》. سوریه هم که بود، می گفتم:《خدایا اگر هر کدام از بچه هایم بخواهند از مسیر قرآن و اهل بیت(ع) خارج شوند، آنها را سر به نیست کن.نبودنشان برایم یک درد هست، ولی نبودنشان برایم هزار درد خواهد داشت.》 □■□ صحبت جنگ و دفاع مقدس که می شد به من می گفت:《مادرجان،جنگ هابیل وقابیل،فرعون وموسی(ع)، ابراهیم(ع)ونمرود، ابوسفیان ها با پیامبرما، معاویه با امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع)، یزید با امام حسین(ع) و همین طور در طول تاریخ این جنگ ها ادامه دارد،زمان ما هم هست،فکر نکنید جنگ زمان ما فقط دفاع مقدس بوده.الان هم داریم می جنگیم.مهمترین جنگ الان مبارزه با استحاله فکری در جوانان ماست. □■□ ۳۶هزار تومان پول آورد داد به من وگفت این حقوق چند ماه سربازی من هست.یک دفترچه کوچک گرفتم و یک خودکار گذاشتم لای آن و دادمش به دست محمود.گفتم که ببرد پیش پدربزرگش خمس اولین حقوقش را بدهد.از همان زمان شروع کرد به خمس دادن.آن قدر هم با حساسیت حساب مالش را صاف می کرد که حتی خمس پول هایی که به حساب بچه هایش می ریخت راهم حساب می کرد وشب میلاد امام حسن مجتبی(ع) که سال خمسی اش بود، آن را پرداخت می کرد. 🦋🌹 سرباز که شد،اولین حقوقش را گرفت وپیش پدرم که روحانی بود.گذاشت جلویش وگفت:《 این اولین درآمدم هست.لطفا خمس آن را حساب کنید》. آن زمان هجده سال بیشتر نداشت. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا