یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میای میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خط به خط با او میخواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم
"شهیدمنصور ستاری"
@Revayate_ravi
پسرک فلافل فروش» عنوان کتابی است که دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم، طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری است.
شهید ذوالفقاری، روز بیست و ششم بهمن 93 در سامرا به فیض شهادت نائل آمد.
«پسرک فلافل فروش» حاوی مجموعه خاطراتی از پدر، مادر، خواهر و جمعی از دوستان و آشنایان شهید در ایران و عراق، از دوران کودکی تا زمان شهادت است و عنوان کتاب نیز برگرفته از عنوان یکی از همین خاطرات می باشد.
قیمت پشت جلد:۱۲۰۰۰تومان
قیمت با تخفیف:۱۱۰۰۰تومان
@ketab_hesan سفارش
@Revayate_ravi
🔴 کشندهتر از کرونا
☢ غده سرطانی از کووید ۱۹ خطرناکتر است
☢ الغدة السرطانية هي أخطر من فيروس كوفيد-١٩
#القدس_لنا
#کووید۱۹۴۸
#غده_سرطانی
#یوم_النکبه
#وحشی_مدرن
@Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
من و خورشید نشستیم و توافق کردیم روز را با تپش اسم تو آغاز کنیم ▪️السلام علیک یا امیرالمومنین▪️ سل
"ﺯﯾﻨﺐ"بہڪاسهﻫﺎےِﭘﺮﺍﺯﺷﯿﺮﺩِلﻧﺒﻨﺪ
ﺍﯾﻦﭼﯿﺰﻫﺎﺑﺮﺍےِ ﺗﻮ"ﺑﺎﺑﺎ "ﻧِمۍﺷﻮﺩ.. !🥀
سلام✋
سلام بر ۲۱رمضان🏴
سلام برمولایمان علی
سلام برنجف
سلام بریتیمان ڪوفه
سلام برفاطمه🏴
سلام برحسین
سلام برهمه عزاداران علی
عزاداریتون قبول🙏
آمادهآید
یاعلی✌️
@Revayate_ravi
🍃🌸هر دفعه که از سوریه زنگ میزد. کلی قربان صدقه ام می رفت و حلالیت می گرفت.
🍃🌸بعد برای اینکه آرامم کند ،دلم را به دل بی قرار زینب (س) گره میزد.
🍃🌸قبل از رفتن #محمد به سوریه بارداریم را به کسی نگفتم تا کسی #محمد را سرزنش نکند.
@Revayate_ravi
🍃🌸هر دو اسم خودمان را در گوشی هایمان #هم_نفس ذخیره کردیم.
#محمد می گفت : سرباز م خوشش آمده بود و او هم اسم همسرش را با همین نام در گوشیاش ذخیره کرد.
🍃🌸در سوریه دوستانش تا این اسم را در گوشی اش می دیدند،سر به سرش میگذاشتند.
@Revayate_ravi
🍃🌸همه اعتراض می کردن و خورده می گرفتن ، که چرا #محمد رو آوردیم سوریه؟؟؟!!
اون یه نیروی ستادیه !!
ولی به یک هفته نرسید که همه نظرشان برگشت .
🍃🌸شجاعتش مثال زدنی بود.
نه فقط کار خودش ، کارهای دیگه مثل انتقال و تخلیه شهدا رو انجام میداد.
🍃🌸صمیمیت زیادی بین #محمد و بچه های فاطمیون ایجاد شده بود.
@Revayate_ravi
🍃🌸 #محمد برای تعامل بیشتر بچههای ایرانی و افغانی ، با اونها حمام می رفت.
پُشت اونها رو کیسه می کشید.
🍃🌸اگه فرصت داشت جلسه حلقه صالحین ، مثل ایران راه می انداخت و جلسات بحث و گفتگو بر گزار می کرد.
🍃🌸حواسش به غذای بچهها بود.
برای اونها لقمه میگرفت.
حتی اونجا میرفت نعنا میچید، تا همراه غذا بخورن.
@Revayate_ravi