🔆🔆همســایـه‌هاے خـانـم جــان🔆🔆 ⛑خـاطــرات پـرستار مـدافع حــرم احسـان جـاویـدے⛑(پرستارے ڪه ڪام نوزادان داعشی را با تربت ڪربلا برداشت) 🔴 قسمت : 7⃣ ◾️اولین‌بار زائویی را با مادر و همسرش به بیمارستان آورده بودند که از درد کنار خیابان افتاده‌بود.زائو را به زایشگاه می‌برند و مادرش مرا کنار می‌کشد و می‌گوید: پسرم به خدا ما پول نداریم.اگه ممکنه به جاے هزینه‌ی بیمارستان من براتون کار کنم.جا می‌خورم!! می‌گویم مادرجان!! خدمات اینجا رایگان هست.هاج‌ و واج نگاهم کرد و گفت: به‌خدا داعش برای تولد هر بچه ۱۵۰ لیر سوری از ما می‌گرفت.تازه فهمیدیم چرا کسی برای زایمان به ما مراجعه نکرده ، چپن فکر می‌کردند که ما از آن‌ها هزینه می‌گیریم. ◾️دختر کوچکی را لای پتو پیچیده و می‌آوردند.پدرش می‌خواهد که من در گوشش اذان بگویم.به اشهدان علیا ولی‌الله که می‌رسم اشکم سرازیر می‌شود.پدرش می‌خواهد نام دخترش را من انتخاب کنم.دلتنگ روضه‌هاے فاطمیه‌ام.چه اسمی قشنگ‌تر از اسم مادر؟ زیر گلویش را می‌بوسم و نامش را #فاطمه می‌گذارم. ◾️کاروکاسبی زایشگاه حسابی رونق گرفته‌بود.روزانه نزدیک به ۱۰ ولادت داریم.بسته‌های خرمایی که از جهاد گرفتیم را بین زائوها تقسبم می‌کنیم تا جان بگیرند.چیزی که تولد این بچه‌ها را به کاممان تلخ می‌کند ، قحطی شیرخشک و پوشک است.تغذیه‌ی مادرها طوری نیست که شیر کافی داشته باشند.پوشک هم اوضاعش معلوم است.مجبورند از کیسه‌هاے مشمعه‌اے توزیع غذا استفاده کنند.پلاستیکی که پوست بچه‌ها را زخم کرده‌است.طاقت شنیدن خبر فوت بچه‌ها به خاطر سوء تغذیه را ندارم. ◾️طاقت دیدن مادرهایی که برای شیرخشک التماس می‌کنند را ندارم.در اتاقم را قفل می‌کنم.و رو به ضریح سه‌ساله زانو می‌زنم.از دور صدایش می‌زنم بانویی را که دورتر از اینها هم صدایش زده‌ام و جوابم را داده‌است. صداے خش‌خش بیسیم بلند می‌شود.دکتر!!! خودت رو برسون انبار جهاد. قطاری از تریلی کاروان‌های صلیب‌سرخ آمده‌است.از خوشحالی دوست دارم تریلی را بغل کنم و ببوسم.دیگر شرمنده‌ی آن مادران و مردم نمی‌شوم.پرچم ایران همیشه بالا🇮🇷 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

﷽ 🌹شرح دعاهای هر روز ماه رمضان 🌷مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی روز7⃣ 🌴اللّٰهُمَّ أَعِنِّى فِيهِ عَلَىٰ صِيامِهِ وَقِيامِهِ ، وَجَنِّبْنِى فِيهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَآثامِهِ ، وَارْزُقْنِى فِيهِ ذِكْرَكَ بِدَوامِهِ ، بِتَوْفِيقِكَ يَا هادِىَ الْمُضِلِّينَ. 🍃خدایا، مرا در این ماه بر روزه و شب‌زنده‌داری‌اش یاری ده و از لغزش‌ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی‌ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان. 🌱اگه از خدا بخای کمکت کنه ؛ گرسنه گیو نمی فهمی؛ خستگی عبادتو نمی فهمی؛ دعای ابوحمزه و دعای افتتاح ... 🌱بدبختیه،آدم تو روزای دیگه گناه کنه تو ماه رمضون هم گنا کنه(دروغ،غیبتو...) باید اعضا و جوارحت هم روزه باشه 🌱خدایا کمک کن دایم به یادت باشم (موقع راه رفتن،درس خوندن و ...) ذکر زبانی خوبه همراه اینکه دلت هم به یاد خدا باشه 🌿اگه زبونت ذکر بگه ولی دلت غافل باشه این چنین ذکری مصیبت و بدبختیه حتی حیوانات هم ذکر دارن 🌿شبهای رمضان سحر حتما بلند شید ،حتی اونا که روزه نمیگیرن #مجتهدی_تهرانی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

🔰 #معرفی_شهید | #شهید_سیدمرتضی_آوینی 🔆ولادت : ۲۱شهریور۱۳۲۶(استان تهران، شهر ری) ▪️ دانش آموخته کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا ▪️ شاعر، نقاش، داستان نویس و مقاله نویس ▪️عضو فعال جهاد سازندگی و فعالیت در روستاها در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ▪️کارگردان و فیلم ساز انقلاب اسلامی ▪️رزمنده دفاع مقدس ▪️از اعضای موسس و سردبیر اول هیئت تحریریه ماهنامه سوره از سال ۱۳۶۸ تا شهادت ▪️مسئول گروه جهاد در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ▪️مسئول مؤسسه فرهنگی روایت فتح 🕊شهادت: ۲۰فروردین۱۳۷۲ بر اثر انفجار مین 📌منطقه: شمال غربی استان خوزستان، فکه 📍مزار: تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها) 🔻۲۰فروردین ماه، سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی گرامی باد. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

🔸️سیر مطالعاتی مختصر آثار شهید آوینی #وحید_یامین‌پور

✍ساعت از نیمه‌ی شب گذشته و وارد ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ شدیم.سالروز شهادت علی صیاد شیرازی. ولی خواستم حق سید مرتضی آوینی ڪه ۲۰فروردین سالگرد شهادتش بود رو هر چند ناقص و کوتاه ادا کنم. ✍شهید #آوینی قبل و بعد از انقلاب با هم متفاوت هست. شهید #آوینی قبل از انقلاب #کامران‌آوینی‌هست.فوق لیسانس هنرهاے زیبا از دانشگاه تهران ریش پرفسوری و سبیل نیچه‌ای شب‌های شعر گالری نقاشی کافه‌تریا کتاب‌های فلاسفه‌ی معروف را طوری در دست می‌گرفت که دیگران ببینند و بگویند عجب فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند تیپ بسیار روشنفکرانه و بسیار به ادبیات و فلسفه علاقه‌مند بود و بسیاری معتقدند او نبوغ ویژه در ادبیات و فلسفه داشت و اشتباهی به دانشکده‌ی معماری رفته بود. ✍ولی همین #کامران‌آوینی ، امام ، تفکراتش ، کتاب‌هایش و انقلابش از او آوینی دیگری ساخت و شد #سیدمرتضی‌آوینی در واقع #سیدمرتضی معجزه‌ی انقلاب بود. ✍#سیدمرتضی در امام ذوب شده‌بود و انسان خودساخته‌ای شده‌بود.تمام دست نوشته‌ها و اشعار خود در قبل از انقلاب را داخل کیسه‌اے انداخت و آتش زدوگفت: همه‌اش حدیث نفس بود. ✍ #سیدمرتضی بعد از انقلاب حتی سیگار را هم ترک کردوگفت: وقتی امام‌زمان(عج) در همه حال ناظر اعمال ما هستند.من چطور می‌توانم در حضور ایشان سیگار بکشم. ✍رشته‌ی معماری رشته‌ی پر درآمدی بود ولی #سیدمرتضی وارد عرصه‌ی کار جهادی و مستندسازی شد.مهم ترین اثرش #روایت‌فتح بود.جالب اینجاست ڪه #سیدمرتضی در حالت عادی وقتی سخن می‌گفت: کمی لکنت داشت ولی در حال خواندن متن روایت فتح حتی تپق هم نمیزد. بعضی از آمریکایهایی ڪه به ایران سفر کرده بودن چندتا از CD هاے روایت فتح رو با خودشون آمریکا بردن و وقتی ازشون پرسیدن مگه شما متوجه میشید ایشون چی‌میگه؟؟ گفتند: نه!!!! ولی آرامش خاصی در صدای گوینده‌ی این مستند هست و این چیزی نبود جز به خاطر اخلاص #سیدمرتضی ✍برای همین مستندسازی‌ها و کارهای فرهنگی ، فشار زیادی به او آوردند و بوجه‌اش را قطع کردند حتی می‌خواستند روایت‌فتح را به نام خود تمام کنند و یا در آنجا را تخته کنند ولی....... #سیدمرتضی به بهاے خون خود #روایت‌فتح را حفظ کرد. ✍ادمین 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

🍃خاطره‌اے از حاج‌عبدالله‌ضابط در مورد #شهیدآوینی👇👇👇

حــــــاج عبــــدالله ضــــابط در خاطراتش اینطور نقل می‌کند: در زمان حیات سیدمرتضی آوینی خیلی دلم می‌خواست اورا ببینم.. چند باری هم قرار گذاشتیم اما نشد! تا اینکه سیدمرتضی در فکه آسمانی شد .. در یکی از سفرهای راهیان نور در خواب سیدمرتضی آوینی را دیدم و با او دردو دل کردم... و گفتم خیلی دلم می‌خواست تا زنده بودید شما را ببینم ولی توفیق حاصل نشد.. سیدمرتضی آوینی گفت فردا ساعت ۸ بیا سر پُل کرخه منتظرت هستم .. صبح از خواب بیدار شدم .. منِ بیچاره که هنوز به زنده بودن شهدا شک داشتم گفتم این چه خوابی بود، حالا می‌روم ببینم چه خبر است.. بلند شدم رفتم سر قرار با نیم ساعت تأخیر .. دیدم خبری نیست.. داشتم مطمئن می‌شدم خواب و خیال است... سربازی که در آن نزدیکی در حال نگهبانی بود آمد و گفت : شما منتظر کسی هستید.. گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم... گفت چه شکلی بود؟ ، مشخصات او را گفتم... گفت : رفیقت آمد اینجا، تا ساعت ۸ هم منتظرت شد نیامدی.. بعد که خواست برود به من گفت : کسی با این اسم و قیافه می‌آید اینجا به او بگو آقا مرتصی آمد خیلی منتظرت شد نیامدی ، کار داشت رفت اما روی پل با انگشت چیزی نوشت برو بخوان.. رفتم دیدم دست خط خود آقا مرتضی‌ست .. نوشته بود : آمـــــدیم نبـــــودید وعده‌‌ی ما بهشـــت سید مرتضی آوینی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi