eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
280 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
27.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 "آقا مجید" 🎙شهید مجید صنعتی به روایت حاج حسین یکتا @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
💬 حاج حسین یکتا: 🔸[ ] توی وصیت‌نامه‌ش یه چیزی نوشته که قشنگه، براتون میگم. نوشته بود: "خدایا تو شاهد باش که من تمامی مظاهر مادی دنیا را به سویی افکنده‌ام؛ به عشق تو و لقاء تو حرکت کرده‌ام. تو منو بخر، تو منو بِبَر..." 🔸مظاهر مادی دنیا یعنی خونه‌ی پشت برج سفید خیابون پاسداران، یعنی فروشگاه هاشکو بَرِ میدون ولیعصر، یعنی بازارچه کیش بَرِ میدون ولیعصر تهرون، یعنی ویلا بغل هتل هایت چالوس با آب دریا و قایق، مظاهر مادی دنیا یعنی بنز آخرین مدل زیر پاش. 🔹نامه نوشت، فرار کرد اومد قم، من با خودم آوردمش جبهه... @Revayate_ravi
📚 7⃣ممکن است عده ای اینگونه تصور کنند که این گزارش ها می توانند دروغ باشند و برای کسب توجه ساخته و پرداخته شده باشند. نفع شخصی یکی از بزرگترین انگیزه های دروغ گفتن است. افرادی که این تجربه ها را بازگو کرده اند ، نه تنها هیچ گونه سودی از بازگو کردن آن نبرده اند ، اکثرا با تمسخر دیگران روبرو شده اند. با نگاهی منصفانه نمی توان تمامی این موارد را دروغ پنداشت. تعداد گزارش های منتشر شده در این باره ، به چند هزار می رسد و شباهت های بین آن ها ، حتی شکاک ترین افراد را به فکر فرو می برد. برخی بر این تصورند که این گزارش ها برای ترویج مذهب و یا اعتقاد به خدا ساخته شده اند. همانگونه که گفته شد ، بسیاری از این تجربه ها توسط کودکانی گفته شده که آشنایی با هیچ گونه دین و مذهب یا حتی مفهوم خدا یا جهانی دیگر نداشته اند. بسیاری از تجربه کنندگان ، نه تنها مذهبی نبوده اند ، بلکه منکر خدا بوده اند. 8⃣در این اتفاق ، معمولا کل زندگی فرد در پیش چشم او حاضر است و چشم اندازی فیلم گونه ، از تمام کارهایی که فرد در زندگی اش انجام داده ، در پیش رویش قرار می گیرد. در این حالت ، فرد ، اثرات هر یک از اعمال خود را بر روی افرادی که در زندگی در اطرافش بوده اند درک می کند. مثلا اگر کار محبت آمیزی انجام داده ، بلافاصله احساس خوشحالی می کند ، اگر دیگران را آزرده احساس شرم دارد و .. همچنین معمولا وجود نورانی می پرسد که : با عمر خود چه کرده ای؟ تقریبا همه کسانی که این مرحله را می گذرانند ، با این عقیده به زندگی باز می گردند که مهمترین کار در زندگیشان ، عشق و محبت به خدا و بندگان خداست. 🔹استاد قرائتی از تجربه ای نزدیک به مرگ که برای یکی از بزرگان حوزه رخ داد اینگونه می فرمود : ایشان در آن سوی هستی ، یکباره تمام اعمال دنیایی خود را مشاهده کرد. او دید که عمرش را تباه کرده و بیشتر اعمال خویش (به خاطر ریا و نبود اخلاص و...) از دست رفته و گناهانش باقی مانده. چنان وحشتی سر تا پای او را گرفته بود که نمی دانست چه کند. آنقدر به ملائک خدا التماس کردتا اینکه به واسطه محبت اهل بیت ، مورد شفاعت واقع شد. 9⃣افرادی که تجربه نزدیک به مرگ داشته اند می گویند : زمان به شدت متراکم است و هیچ شباهتی به زمان عادی دنیا ندارد ، آن ها می گویند که زمان در تجربه نزدیک به مرگ مثل حضور در ابدیت است. یعنی ممکن است اتفاقات بسیاری رخ دهد اما تمام اینها فقط در چند ثانیه باشد! از زنی سوال کردند که تجربه شما چه مدت به طول انجامید؟ وی گفت : می توانید بگویید یک ثانیه و یا ده هزار سال ، هیچ فرقی نمی کند که کدام یک را مطرح می کنید! 0⃣1⃣در مرور زندگی ، افراد ، اتفاقاتی از گذشته خود را می بینندکه آن را به کلی فراموش کرده بودند و یا این اتفاقات در زمانی رخ داده که بسیار خردسال بوده اند و یادآوری آن بسیار بعید بوده. همچنین بسیاری از اقوام و دوستان ، در گذشته خود را ، ملاقات کرده اند. گاهی تجربه کننده ، قبل از تجربه خود ، از مرگ کسی که روح او را دیده است بی خبر بوده. کلتون برپو(Colton Burpo) که مطالب او در کتاب عرش واقعی منتشر شد ، یک پسر 4 ساله بود که در سال 2003 در حین یک عمل جراحی ، به طور موقت جان خود را از دست داد. بعد از بهوش آمدن ، او برای پدر و مادرش در مورد ملاقات با خواهرش که قبل از تولد او در هنگام به دنیا آمدن مرده بود سخن گفت! برای پدر و مادر کلتون بسیار عجیب بود ، زیرا هیچ کس به او درباره این این خواهر سقط شده نگفته بود. همچنین کارهایی را که افراد ، در حین مرگ موقت او می کردند را بازگو کرد! 📌با بیان این مقدمه نسبتا طولانی به سراغ یکی از کسانی می رویم که تجربه ای خاص داشته است. کسی که برای چند دقیقه از دنیای مادی خارج می شود و با التماس به این دنیا بر می گردد! خاطرات زیبای او در نوع خود بی بدیل است. وقتی پس از پیگیری بسیار توانستم ایشان را ببینم و گفتگو انجام شد ، به این نتیجه رسیدم که صحبت های او ، گویی بیان مطالب کتاب های معاد است ! شما هم با ما همراه شوید. نثار 🌹 صلوات💐 @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می گشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید:”کجا  می رین؟ “ مرد گفت: کرمانشاه . علی گفت: ” رانندگی بلدی گفت بله بلدم!. علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “ مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. عقب خیلی سرد بود، گفتم: آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟. اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت: “آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.” شهید علی چیت سازیان @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
💚 کارت عروسی که برایش می آمد.💌 می خندید و می گفت: بازم ! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت☝️. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد و می رفت 🌹 همه فکر و ذکرش پیش شهدا بود. می رفتیم روستا برای سمنوپزان. وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده ای دارد. می پرسید:حاج آقا سید این دور و بر شهید نیست بریم پیشش😞🚶؟ 🖋 راوی:سید اصغر عظیمی،دوست شهید محسن حججی🌹 @Revayate_ravi
📃 نامه‌ای که حاج قاسم وصیت کرد در کفنش بگذارند 💐 نامه پر از محبتت خستگی را از عموی جامانده به انتظار نشسته ات زدود، وصیت می کنم این نوشته تو را در کفنم بگذارند و یقین دارم که ناجی من در آن تنگنای تاریک خواهد بود. برای مطالعه کامل به لینک زیر مراجعه کنید👇👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2695/ @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
💢 معلوم نیست چقدر توی این دنیا باشم! 🔹 در عملیات بیت المقدس شهید همدانی برای پی گیری آمبولانس و آوردن مهمات قصد حرکت به سوی قرارگاه را داشت. به او اصرار می کنند یک بسیجی مجروح داریم او را با خود ببر. سردار همدانی آن بسیجی مجروح را با خود می برد. در موقع حرکت رادیوی ماشین پس از قطع مارش نظامی صدای اذان را پخش می کند. سردار همدانی به محض حرکت از بسیجی سوال می کند نگفتی اسمت چیه؟ بچه کجایی؟ او جواب نمی دهد. همدانی می گوید با گوشه چشم نگاه کردم دیدم زیر لب چیزهایی می گوید. فکر کردم لابد اولین باری است که به جبهه آمده مجروح شده و حتماً کُپ کرده است. این شد که دیگر او را سوال پیچ نکردم. یک مقدار که جلوتر رفتم دیدم رو کرد به من و خیلی مؤدب و شمرده خودش را معرفی کرد. فهمیدم اهل تهران و بچه نازی آباد است و سال آخر دبیرستان تحصیل می کند. گفتم برادر جان بگو ببینم چرا دفعه اول که اسم و رسم تو را پرسیدم چیزی نگفتی؟! گفت وقت اذان بود نماز می خواندم. نگاهی به سر و وضع او انداختم.از لای انگشتان لاغرش که روی محل زخم گذاشته بود خون بیرون می زد. این شد که به او گفتم نماز می خوانی؟ چه نمازی؟ مگر ما داریم رو به قبله حرکت می کنیم؟ در ثانی پسر جان بدن تو پاک نیست. لباسهایت هم که خونی و نجس است. خیلی کوتاه جواب داد حالا همین نماز را می خوانیم تا ببینیم چه می شود. دیدم باز ساکت شد. چند دقیقه بعد گفتم لابد نماز عصر را می خواندی. گفت بله گفتم خب صبر می کردی می رسیدیم عقب در پست اورژانس هم زخم ات را می شستیم هم لباس عوض می کردی بعد با فراغ نماز می خواندی. گفت معلوم نیست چقدر دیگر توی این دنیا باشم. فعلا همین نماز را خواندم قبول و ردش با خداست. گفتم باباجان تو که چیزیت نشده یک جراحت مختصر است زود خوب می شوی و برمی گردی خط. ... بالاخره اورا رساندم به اورژانس تیپ 27 و سفارش کردم حسابی به او برسند رفتم مقر قرار گاه موقع برگشت رفتم اورژانس تا هم پیگیر ماشین های آمبولانس برای اعزام به خط باشم و هم احوال آن بسیجی رو بپرسم مسئول اورژانس گفت خون ریزی داخلی کرده بود ما به او آمپول ضد خون ریزی هم زدیم ولی دیر شده بود با یک آرامش عجیبی چشم هایش را روی هم گذاشت و شهید شد. برگشتم به طرف مقر در حالی که رانندگی می کردم به پهنای صورت گریه می کردم صدایش توی گوشم زنگ می زد که می گفت معلوم نیست چقدر توی این دنیا باشم فعلاً همین نماز را خواندم و رد و قبول آن با خداست اینجاست که شهید دستغیب(ره) می گفت حاضر است ثواب هشتاد سال تمام عبادات واجب و مستحب خودش را با دو رکعت از چنین نمازی از یک بسیجی عوض کند. به نقل از کتاب مهتاب خیّن صفحه 825 تا 830 خاطرات سردار سرلشگر شهید همدانی نماز اول وقت را بجا اورید @Revayate_ravi
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت دلتنگی های کانال حنظله و کمیل🌱😔 @Revayate_ravi