eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت حضرت مسلم بن عقیل تسلیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••↳💛🌿| محتاجیم که بیایی و آنقدر بمانی... که یادمان برود؛ این زندگی قبل از شما چگونه بود؟! :)🌱 • . السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- 💕" 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ 🌀 می‌گویند از سلیمانی پرسیدند که شما در جنگ، نیروی بودی؟ محکم جواب داد: "نه" و بعد از مکثی گفت: "من نیروی مجید سیلاوی بودم و مجیدسیلاوی نیروی علی هاشمی بود. مگر نیروی علی هاشمی بودن الکی بود!؟" 🔸 رهبر معظم انقلاب در وصف او می‌گوید: در خوزستان جوان‌های عرب در مقابل تهاجم رژیم صدّام ایستادند. آن‌ها هم عرب بودند، این‌ها هم عرب بودند، امّا این عرب ایستاد. اسم شهید علی هاشمی سردار جوان عرب خوزستانی، اهل اهواز- و اسم این‌ها فراموش نخواهد شد؛ این‌ها ایستادند. او هم عربی حرف می زد، این هم عربی حرف می زد، امّا این حقیقت را فهمید، توطئه‌ی دشمن را شناخت و ایستاد؛ بقیّه‌ی اقوام ایرانی همین‌جور. ۹۵/۱۱/۲۷ 📙برگرفته از کتاب هوری اثر گروه شهید هادی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🍃دستش خالی بود پرسیدم: ساعتت کو؟ خیلی بی تفاوت گفت: یکی از بچه ها ازش خوشش اومد گرفت نگاهش کنه گفتم مال خودت.... حرصم گرفت... 🍃گفتم: علی اون کادوی سرعقدمون بود تبرک مکه بود بنده خدا بابا با چه ذوق و شوقی برای دامادش گرفته بود. رادوی اصل بود. 🍃سری تکان داد و گفت: اینقد از این ساعت ها باشه و ما نباشیم. تا توانی دلی به دست آور... 📚گلستان یازدهم 🌹 🦋 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 مـیـن دزد خـمـیـنـے 💥 💥خـاطـرات همسـر شهیـد محمـدرحیـم بـردبـار💥 🎬 🔳توی اون خونه‌های سازمانی توی اهواز هم دردسرهای خودش رو داشت. مارمولک و عقرب و رتیل هم به وفور پیدا میشد. با وجود اینکه خیلی ترسو بودم ولی تحمل می‌کردم. یادمه یه بار داشتم ناهار می‌خوردم موش اومد از وسط سفره رد شد مرد که نداشتم موش رو بیرون بندازه ،باید در رو باز می‌گذاشتم تا هر وقت میلش کشید بره بیرون. 🔳خیلی از خانم‌ها که بچه شیر می‌دانند از صدای بمباران و وحشت شب‌های عملیات و این جک و جونورها شیرشون خشک میشد و مجبور بودند از شیر خشک استفاده کنن به جز حیونا منافقین هم بودن که گاهی حمله می‌‌کردن. 🔳 خیلی تمییز بود هر وقت می‌خواست بره منطقه با لباس‌های اتو کشیده و پوتین‌های واکس زده ، هر کی اون رو میدید فکر می‌کرد داره میره اداره می‌گفت: بچه‌هام تو جبهه حسابی از خجالتش در میومدن و می‌ریختن روی سرش و به لباساش چنگ میزدن تا چروک و خاکی بشه. 🔳وقتی کمتر از بقیه به خونه سر میزد بقیه همسایه‌ها بهم نصیحت می‌کردن و می‌گفتن : باید برای شوهرت جذابیت داشته باشی تا زود به زود بهت سر بزنه. 🔳خیلی ناراحت شدم وقتی اومد گفتم: بفرما!!این قدر دیر میای خونه که بقیه فکر میکنن ما با هم مشکل داریم خیلی عصبانی شد ، گفت: من کاری به بقیه ندارم ما اینجا برای مهمونی و تفریح نیومدیم ، ما داریم میجنگیم از اون به بعد سعی می‌کرد زودتر بهم سر بزنه.
🔳ندیدن یک طرف ، ترس و تنهایی یک طرف شب‌های طوفانی خوزستان خیلی وحشتناک بود ، کلی وسیله می‌گذاستم پشت در که باد در رو باز نکنه ولی فایده نداشت من از ترس در حال سکته بودم. 🔳حتی بعد از شهادت هم خیلی از تنهایی می‌ترسیدم. یه شب رفتم قاب عکس رو آوردم بالای سرم گذاشتم و پایین قاب خوابیدم انگار بالای سرم نشسته باشه خیالم جمع میشد و می‌خوابیدم. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا