eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
💠خط شکنی از جنس علم ¤در یک مسأله علمی‌ پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمی‌کردیم. گفتیم رضایی‌نژاد می‌تواند کار را ادامه بدهد، موضوع را بااو در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم. ¤بی‌توجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: این مسأله به دردی هم می‌خوره؟ ما هم گفتیم: نه، به دردی نمی‌خوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل می‌کنه. داریوش گفت: ¤من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچ‌گوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ‌ کس مثل اون رو نداره یا مسأله‌ای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده. ‌‌✍️راوی: همکارشهید 🌹 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
گرچه اين شهر شلوغ است، ولي باور کن آنچنان جاي تو خاليست، صدا مي پيچد...💔 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_دو دیکتاتور ؛ یک ادعا . .
‌ صدام شهریور ۵۹ بہ خیال فتح ۳روزه تهــران به خــاك ایران حملــه‌ور شد و مسعود رجوی در مرداد ماہِ ۶۷ با توهم تصرف دو روزه تهران، مزدوران خود را کہ در عـراق حضـور داشـتند بـھ جـنگ جمھوری اسلامی فرستاد. صدام حدود دو دهه بعد به دار مجازات آویخته‌شد و رجوی کمی بعدتر گم و گور شد . ‌ 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انجمن راویان شهرستان بهشهر
♦️ خـواستـگـارے بـا چـشـم‌هـاے آبے ♦️ ♦️بر گرفته از کتاب گـلستـان یـازدهــم♦️ 🔲 خـاطــرات هـمســر سـردار شـهیــد 🔲 قسمت: 9⃣ 💢 میگ عراقی اونقدر پایین بود که صدای تِ‌تِ‌تِ‌تِ پشت‌سرهم مسلسل هم بیشتر میشد.تیرها به آسفالت و جاده و کوه و سنگریزه‌ها می‌خوردن و به سمت ما کمونه می‌کردن.راننده خیلی آرتیستی رانندگی می‌کرد.شانس آوردیم که هیچ ماشینی توی جاده نبود که اگه بود قبل از اینکه میگ عراقی کاری بکنه ، با ماشین‌های وسط جاده شاخ به شاخ میشدیم.شروع کردم به گفتن شهادتین.اما کمی بعد میگ از ما جلو اُفتاد و مسیرش رو تغییر داد و پشت یه کوهی گم شد.به همدان که رسیدیم دود غلیظی آسمون شهر رو سیاه کرده‌بود.راننده از یه عابری سوال کرد و گفتن: انبار نفت و پمپ بنزین رو زدن.یه مینی‌بوس پر از مسافر تو پمپ بنزین بود که آتیش گرفت و مسافراش همه شهید شدن. 💢 توی اون مجروحیت یه تیر کمونه کرده‌بود و از کنار کمر علی‌آقا رفته‌بود توی باسنش.طوری که دکترها هم نتونستن اون رو بیرون بیارن.علی‌آقا با همون وضعیت اومد همدان و محتصری وسایل برداشتیم و با هم رفتیم دزفول. زندگی تو دزفول برای من که بچه‌ی همدان بودم فرق داشت.یه روز صبح بالشتم رو که بلند کردم دیدم یه حشره‌ی سیاه و بدشکل زیرش هست.فاطمه(همسر آقای فضلی) گفت: نترس!!!! اینجا پر از عقربه ، عقرب‌ها تو منطقه‌ی گرمسیر زندگی می‌کنن.کارشون نداشته‌باشی ، آزاری ندارن.در طول روز خبری از عقرب‌ها نبود.اما همین که شب میشد سروکله‌شان پیدا میشد.شب‌های اول خوابم نمی‌برد.همه‌اش فکر می‌کردم عقربی زیر بالشتم هست.اما خیلی زود برام عادی شد.صبح‌ها بدون سروصدا جارویی برمی‌داشتم و عقرب‌ها رو جارو می‌کردم. 💢 من و فاطمه (همسر شهید فضلی) تصمیم گرفتیم یه دستی به سروگوش خونه بکشیم.رفتیم بازار چند مدل پارچه خریدیم.چقدر دلمون به خونه تو خوش بود.اونقدر ذوق داشتیم تا رسیدیم خونه نشستیم پشت چرخ و شروع کردیم به دوختن. زیبایی خونه به فرش و پرده‌اش هست.ما که فرش نداشتیم ، اما اون پرده خونه رو واقعا شبیه خونه کرده‌بود.از پارچه‌های اضافی هم چندتا دم‌کنی و دستگیره دوختیم و به در و دیوار آشپزخونه آویزون کردیم.وقتی علی‌آقا و آقا هادی وارد خونه شدن از اون همه تغییر تعجب کردن.ذوق می‌کردن و با خوشحالی همه جا سرک می‌کشیدن. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق داره بر می‌گرده........