انجمن راویان شهرستان بهشهر
❣﷽❣
🔰روایـت دختر جوانی ڪه با یڪ جانباز اعصابوروان ازدواج ڪرد🔰
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
3⃣4⃣ #قسمت_چهل_وسوم
📖رسیدگی به درس بچه ها کار خودم بود. ایوب زیاد توی خانه نبود. اگر هم بود خیلی #سختگیری میکرد. چند بار خواست به بچه ها دیکته بگوید همین که اولین غلط❌ املایشان را دید، کتاب را بست و رفت.
📖مدرسه بچه ها گاهی به مناسبت های مختلف از #ایوب دعوت میکرد تا برایشان سخنرانی🎤 کند. روز جانباز را قبول نمیکرد. میگفت: من که جانباز نیستم، این اسم را روی ما گذاشته اند، وگرنه جانباز #حضرت_عباس است که جانش را داد.
📖از طرف بنیاد، جانبازها را حج🕋 میبرند و هر کدامشان اجازه داشتند یک مرد👤 همراهشان ببرند. ایوب فوری اسم #اقــاجون را داد. وقتی برگشت گفت: باید بفرستمت بروی ببینی. گفتم: حالا نمیخواهم، دلم میخواهد وقتی من را میفرستی، برایم گاو بکشی. بعد برایم مهمانی بگیری و سفره بندازی از کجا تا کجا
📖برایم پارچه اورده بود و لوازم ارایش.
#هدی بیشتر از من از آن استفاده میکرد💅 با حوصله لب ها و گونه هایش را رنگ میکرد و می امد مثل عروسک ها کنار ایوب مینشست. ایوب از خنده ریسه میرفت و صدایم میکرد: شهلا بیا ببین😂
🖋 #ادامه_دارد...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔰روایـت دختر جوانی ڪه با یڪ جانباز اعصابوروان ازدواج ڪرد🔰
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
4⃣4⃣ #قسمت_چهل_وچهارم
📖ایوب فقط می گفت چشمم روشن😅
و هدی را صدا زد "برایت میخرم بابا ولی دوتا #شرط دارد. اول اینکه نمازت قضا نشود🚫 و دوم اینکه هیچ #نامحرمی دستت را نبیند"
📖از خانه رفت بیرون و با دو تا نوار کاست📼 و شعر و اهنگ ترکی برگشت. انها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت: #بفرما، حالا ببینم چقدر میخواهی برقصی.
📖دوتا لاک💅 و یک شیشه آستون هم گرفته بود. دو سه روز صدای #اهنگ های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود. چند روز بعد هم خودش نوار هارا جمع کرد و توی کمدش قایم کرد.
📖برای هر نماز با پنبه و استون می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از #وضو دوباره لاک میزد و صبر میکرد تا نماز بعدی. وقتی هم که توی کوچه🏘 میرفت، ایوب منتظرش میماند تا خوب لاک هایش را #پاک کند.
📖بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه یادگاری ها. توی خیابان، ایوب خانم ها را به #هدی نشان میداد
_از کدام بیشتر خوشت می اید⁉️
هدی به دختر های #چادری اشاره میکرد و ایوب محکم هدی را میبوسید.
برای هدی #جشن عبادت📿 مفصلی گرفتیم؛ با شصت هفتاد مهمان که داشتیم.
🖋 #ادامه_دارد...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔴 #جشن است ؛ میفهمیم؟‼️
🌱کم کم جشن ۲۲ بهمن دارد به ایستگاه ۴۴ میرسد. مبارک مان بادا.
اما امسال قبل از ورود به این جشن میخواهم یه نقدی دلسوزانه بکنم از متولیان و نحوه برگزاری جشن های انقلاب.
برخی متولیان خصوصا در برخی شهرها (به استثناء تهران، کم و بیش اصفهان و ....) انگار در دهه ۶۰ مانده اند و جشن ۲۲ بهمن با همن دست فرمون دهه ۶۰ برگزار میکنند. حقیقتاً اینقدر گاهی بی روح برگزار میکنند که اگر حساب روزهای تقویم نداشته باشیم نمیدانی راهپیمایی روز قدس است یا مثلا #جشن ۲۲ بهمن‼️
🦋با سُنّت ها مخالف نیستم؛ نیک میدانم اصالت همچنان با راهپیمایی است و خصم از مشت گره کرده ما بیم دارد ولی عزیزانم ۲۲ بهمن جشن ملی با حضور همه نسل هاست و اسمش روشه : #جشن! ؛ میفهمیم : #جشن‼️؛ #جشن
‼️ ؛ #جشن‼️
☘ آیا انصافاً صرف یه راهپیمایی ساده و چند شعار و سخنرانی و خواندن یه قطعنامه طولانی میتواند برای کودک ۴ ساله من و نوجوان دهه هشتادی و نودی ما جذاب باشد؟! ؛ آیا میتوان با همین قالب کلیشه ای خالق شادی برای نسل جدید شد و به کارزار جنگ رسانه ای با دشمن رفت؟ آیا این جشن ها میتواند با خلق خاطرات شاد و ناب جوان ها را جذب کند؟ ؛ پاسخ منفی است. نه عزیزم باید از الان نشست و برای ۲۲ بهمن #فکر کرد.
بارها گفتم که جهاد تبیین فقط با سخنرانی های طولانی و کسل کننده نیست؛ برای نسل نوجوان گاهی خلق یک خاطره شیرین و ثبت یک قاب ماندگار ارزش و تاثیرش از صد وعظ و خطبه جهاد تبیین است؛ پس:
🔹آیا از الان رنگ ها برای نقاشی روی لُپ کودکان پیش بینی کرده ایم؟
🔹آیا برای فروش بادکنک و پرچم ایران هماهنگ کرده ایم ؟
🔹آیا شماره ای داده ایم برای مسابقه و ارسال عکس سلفی با پرچم ایران؟
🔹قراره چه آهنگی پخش شود؟ دانلود و تست کرده ایم
🔹ایستگاه صلواتی داریم؟ به مساجد و پایگاه های بسیج فراخوان داده ایم؟
🔹ایستگاه های داخل مسیر و جایگاه برای سرودخوانی گروه های سرود مختلف پیش بینی کرده ایم؟
🔹آیا نمیتوانیم برای بچه های کوچک ایستگاه مسابقه و نقاشی داشته باشیم؟
🔹آیا نمیتوانیم مسابقه های جذاب (جذاب ترین محتوای پلاکارد یا شعار) و جُنگ های شادی در مسیر برنامه ریزی کنیم؟
🔹آیا برای فروش بادکنک و پرچم ایران هماهنگ کرده ایم ؟
🔹آیا نمیشه در مسیر اسپندی دود کنیم؟ و به کودکان شکلاتی داد؟
🔹آیا باید از صدای بوق شیپوری یه کودک ۸ ساله ناراحت شویم یا باید تشویقش کنیم؟
🔹چند پویش در فضای مجازی راه انداخته اید؟ چند استوری برای دعوت عمومی طراحی شده؟
🔹آیا ایستگاهی برای هنرنمایی ورزشکاران و رزمی کاران پیش بینی کرده ایم؟
🔹آیا توانسته ایم بندهای طولانی قطعنامه را مختصر و کوتاه کنیم؟
🔹 آیا نمی توانیم مانند جشن های تهران دو پرچم بزرگ خریداری کنیم؟
🔹آیا زمان جشن فرصت سخنرانی های طولانی است یا اجرا و پخش و همخوانی سرودهای حماسی و ملی؟
🔹سیستم صوت تست شده یا مثل هر سال....!
🔹آیا نمیتوان در حاشیه یا پایان جشن نمایشگاه محصولات فرهنگی یا حتی بازارچه خرید و فروش پیش بینی کرد؟
🔹آیا از الان برنامه ریزی کرده ایم یا گذاشته ایم برای شب ۲۲ بهمن؟
🔹 و ده ها ایده و ابتکار دیگر....
☘ #کلام_آخر:
🔻دوستان عزیز سیاستگذار ، محافظه کاری را کنار بذارین ؛ نسل جوان، تفاوت سلائق و اقتضائات زمان را درک کنید؛ به جوانان میدهید؛ با فعالان فرهنگی مشورت کنید؛
🌸 #ابتکار و کار لازم است؛ از دشمن درس بگیرید که چگونه برای مسیر و هدف باطل خود وقت میگذارد؛ فکر میکند و برنامه ریزی دارد.
#تمام
🖌 #محمدصادق_سلطانزاده_بشرویه
🔺👆 ارسال شود: برای فعالان فرهنگی، فرماندهان پایگاه بسیج، هیئت امناء مساجد و مهم تر از همه: مسئولین و سیاست گذاران جشن های انقلاب؛ البته مسئولین محترمی که بهشون ارادت دارید و میدانید دغدغه دارند و گامی برخواهند داست.
12.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قسمت_ششم
🌿 دعـــا ڪنید مـــن نمــــانم 🌿
📌با روایتگری خادم الشهدا سرکار خانم پوریانی
#غلامحسین_افشردی
#شهید_حسن_باقری
#معجزه_انقلاب
#روایتگری
#دهه_فجر
💠قرارگاه خادمین شهدا شهرستان بهشهر واحدخواهران
@khadem_shohadaa_behshahr
انجمن راویان شهرستان بهشهر
❣﷽❣
🔰روایـت دختر جوانی ڪه با یڪ جانباز اعصابوروان ازدواج ڪرد🔰
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
5⃣4⃣ #قسمت_چهل_وپنجم
📖از استاد تا باغبان دانشگاه #ایوب را میشناختند. با همه احوال پرسی میکرد پیگیر مشکلات مالی💰 انها میشد. بیشتر از این دلش می تپید برای سر و سامان دادن به زندگی #دانشجوها. واسطه اشنایی چند نفر از دختر، پسرهای💑 دانشکده با هم شده بود.
📖خانه ما یا محل #خواستگاری های اولیه بود یا محل اشتی دادن زن و شوهر ها💞 کفش های پشت در برای #صاحب_خانه بهانه شده بود. میگفت: من خانه را به شما اجاره دادم، نه این همه ادم.
بالاخره جوابمان کرد☹️
📖با وضعیتی که ایوب داشت نمی توانست راه بیوفتد و دنبال خانه🏘 بگردد، کار خودم بود. چیزی هم به #کنکور کارشناسی نمانده بود. شهیده و زهرا کتاب های درسی📚 را که یازده سال از انها دور بودم، بخش بخش کرده بودند. جزوه های کوچکم را دستم میگرفتم و در فاصله ی این بنگاه تا ان بنگاه درس #میخواندم.
📖نتایج دانشگاه که اعلام شد، ایوب بستری بود🛌 روزنامه خریدم و رفتم #بیمارستان. زهرا بچه ها را اورده بود ملاقات دست همه #کاکائو بود حتی ایوب. خودش گفته بود دیگر برایش #کمپوت نبرند کاکائو🍫 بیشتر دوست داشت.
🖋 #ادامه_دارد...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔰روایـت دختر جوانی ڪه با یڪ جانباز اعصابوروان ازدواج ڪرد🔰
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
6⃣4⃣ #قسمت_چهل_وششم
📖روزنامه📰 را از دستم گرفت و دنبال #اسمم گشت چند بار اسمم را بلند خواند، انگار باورش نمیشد. هر دکتر و پرستاری که بالای سرش می امد، #روزنامه را به او نشان میداد.
📖با ایوب #هم_دانشگاهی شدم. او ترم اخر مدیریت دولتی بود و من مدیریت بازرگانی را شروع کردم. روز ثبت نام📝 مسئول امور دانشجویی تا من را دید شناخت"خانم غیاثوند؟ درست است؟" چشم هایم گرد شد😧 "مگر روی پیشانیم نوشته اند؟"
📖-نه خانم، بس که #اقای_بلندی همه جا از شما حرف میزنند. می نشیند، میگوید #شهلا ... بلند میشود، میگوید شهلا♥️ من هم کنجکاو شدم اسمتان را که توی #لیست دیدم، با عکس پرونده تطبیق دادم، خیلی دوست داشتم ببینم این خانم #شهلا_غیاثوند کیست که اقای بلندی این طور از او تعریف میکند😉
📖کلاس که تمام شد ایوب را دم در دیدم👤 منتظر ایستاده بودم برایم دست تکان داد. اخم کردم😠 گفتم باز هم امده ای از #وضع_درسیم بپرسی؟ مگر من بچه دبستانی ام؟ که هر روز می ایی، در کلاسم و با استادم حرف میزنی؟؟
📖خندید😄 "حالا بیا و خوبی کن، کدام مردی انقدر به فکر #عیالش است که من هستم؟ خب دوست دارم ببینم چطور درس میخوانی❓
🖋 #ادامه_دارد...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
جهاد حضرت زینب سلاماللهعلیها...
▪️ هیچوقت در دفاع از امامش عقب نکشید. هیچوقت از پا ننشست. دُرست وقتی که همه گمان میکردند فرو میریزد، دست به زانو گرفت و فرمود: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر.»
▫️ خدایا! در روز وفات شهادتگونهٔ این بانو، ما را برای مهدی موعود، مأمومی قرار بده که در راه امام، چون زینب جهاد کنیم.
🏴 وفات شهادتگونه عقیله بنی هاشم #حضرت_زینب کبری سلاماللهعلیها تسلیت باد.
زَینَبُنشاندادکه ...
گفتمانانقلابلازماست
تافضیلتهایکَرِبُوَبَلٰا
هیچگاهفراموشنشود ...