🔷 نامه شهید آوینی به برادرش درباره امام خمینی «ره» که در زمانی که او (برادرش محمد) ساکن آمریکا بود.
🔸«برادر، گرفتار تاریکی بودیم که امام خمینی از قلب تاریخی که می رفت تا فراموش شود، چون محمد فریاد برآورد که «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» و ما که هنوز دست و پا می زدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آن چه می جستیم، یافته ایم!
🔸با همان عشقی که اباذر با محمد بیعت کرد، ما به امام خمینی پیوستیم و برادر، او را ندیده ای: دست خداست بر زمین؛ آن همه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا می آورد، سایه اش زمین و آسمان را می پوشاند.
🔸من بوی خوشش را از نزدیک شنیده ام و صورتش را دیده ام که قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد را برادر!
🔸مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پیدا کرده ام. این چنین نیست؛ من زندگی یافته ام. عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آن چه می گوید، مرا آن چنان شیفته ی خود ساخته است که نمی توانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم.
🔸کارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمی کنم. تنها سهمی اندک از بیت المال می برم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کرده ایم، امام خمینی «جهاد سازندگی» نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهاده ایم؛ ایرانی که منشا حرکت نوین تاریخ و خاستگاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریخ را سراسر دربر خواهد گرفت.»
#اگر_امام_خمینی_نبود
صدای شهیدان تاریخ در حنجره بهشتی سید مرتضی آوینی بیرون نمی زد و نعمت تماشای مستند آسمانی «روایت فتح» هم نصیب ما نمی شد.
🍃🌸محمد آقا با برادرم دوست بود و با هم هیئت میرفتند.
خانواده او چند باری مرا دیده بودند. خیلی تمایل داشتند وصلتی صورت بگیرد. اما چون فاصله سنیمن و محمد آقا زیاد بود قبول نمیکردم، من متولد مرداد 67 و محمد آقا شهریور 56.
محمد آقا در سفری که به کربلا داشته در حرم حضرت عباس(ع) متوسل به این بزرگوار شده و از ایشان همسر مؤمن و محب اهلبیت(ع) را میخواهد.🕊🌱
همزمان با این موضوع برادرم یک بار دیگر این موضوع را به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم.
❤️نمیدانم چه شد که موافقت کردم که بیاید.
از امام حسین(ع) هم خواستم هرچه خیر و صلاح است پیش روی من بگذارد.🌺
وقتی محمد آقا به خواستگاریام آمد تازه از کربلا برگشته بود
ابتدای صحبتهایمان یک روایت برایم گفت:
🦋« نجات و رستگاری در راستگویی است.»🦋
تا این حرف را شنیدم و اندکی دلهره را هم که داشتم برطرف شد.
گفت من خواب دیدهام که خدا به من 2دختر دوقلو میبخشد و همسری خوب و مهربان دارم، ولی همه این چیزها را میگذارم و شهادت در راه خدا را انتخاب میکنم.
خوابهای محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود، ولی او در خواب دیده بود موقع شهادتش دخترانش بزرگ هستند.
محمد آقا در همان جلسه اول خواستگاری هر چه در دل داشت را برایم گفت.
✅محمد آقا شرایط مالی خوبی نداشت، طلبه بود، اما ایمان و اعتقاداتش برایم مهمتر از هر چیز دیگری بود.
درباره ملاکها و معیارهایش گفت: «شاید با من زندگی راحتی نداشته باشی و من در راه امام حسین(ع)فرش زیرپایم راهم میفروشم.»
وقتی صحبتهای محمدآقاتمام شدگویامن نیمۀ گم شدهام راپیدا کردم.
🌷🕊شـهـیـد مدافع حرم حجت الاسلام محمدپورهنگ✨
✨با رفیقش از شهدایِ غواص بودند..
یه تیر میخوره به پهلوی محمدهادی
خیلی درد داشته پهلوش
میرن توی تونل تا امن باشه جاشون..
✨دوست محمدهادی میره
تا یه کمکی بیاره براشون
به محمدهادی میگه تحمل کن
نکنه از صدای درد تو دشمنا بفهمن
و جامون لو بره..
رفیقش میره
بعد یکی دو دقیقه برمیگرده
وقتی میاد
میبینه که محمدهادی از درد
سرش رو تو باتلاق فرو کرده
تا جای رفقاش لو نره..
#شهیدمحمدهادینعمتی 🌷
شادی روح شهدا صلوات🕊
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
معرفی شهید
🔵 پایان عملیات!
#قسمت_چهارم
🍃 تاریخ ۱۵/۷/۶۰ بود که با همکاری این شهید بزرگوار تیم منافقین و خانه تیمی آنها به همراه چندین قبضه اسلحه و مهمات و تعداد زیادی از ضد انقلاب به دست مردان سپاه دستگیر و منهدم شد
🍃 تورانی این مظلوم انقلاب اسلامی، مأموریت خود را به پایان رسانیده بود؛ اما به چه قیمتی؟
🍃 همان طور که حضرت امام (ره) فرمایش کرده بود در قبول قطع نامه که من آبروی خود را با خدا معامله کردم، این شهید عزیز نیز آبروی خود را با خدا معامله کرد.
شهید محمد تورانی
#جان_فدا
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🦋خاطرات پروانه چراغ نوروزی 🦋 همسر سرلشکر پاسدار شهید حاجحسین همدانی🦋
💠 بهقلم :حمید حسام
💠قسمت: ششم