میشهمثلهمیشهحواستبهدلامونباشه...
میشهحلکنیاینکوهموانعو...
توکهمیدونیجزخودتکسیونداریم...
هستیها...
میدونمهستی...دارممیبینمت..
میبینموقتیزارزارگریهمیکنموالتماستمیکنم
پابهپایمناشکمیریزی
میبینمغصهمیخوریوقتیاشکچشمنوکرتو
میبینی...
میبینمکنارممیشینیبهتکتکدردام
گوشمیدی...
میدونممننگفتهخبرداریازحالم((:
رضیبرضاکآقا...مارضیبرضاکیم..
بگیقسمتتاینهحالتبدباشه...میگیمچشم
بگیقسمتتاینهخوبباشی...میگیمچشم
فقطمیگمتوانشوبده...همین(:
فقطمیگمصبرشوزیادکن...همین
منخیلیوقترسیدمبهاین
کهساکتبمونمچیزینگم..فقطبگمچشم(:
ولیآقا...دلمون...زندگیمون...آبرومون(((:
میگفتدیدییهپسربچه
وقتیباباشخونهنیست..
معلمشتکلیفدادهگفتهفرداباخودتون
فلانوسیلهروبخرینبیارین...
بچهزنگمیزنهباباش...آخرشبیه
میگهبابامعلمممیگهاینوواسمبخری...فردانیازدارم
باباعهمیگه
اینهمهوقتگذشت
ازاونهفتهتااینهفته...
آخرشبگفتیبهمپسر؟
ولینمیگهنه...
میگهواستمیخرممیام...
باباعهکلخیابونارومیگرده..
همهجابستس...
میادخونهمیبینهبچهشباخیالراحتخوابیده
غصهشمیگیره
میگهخدایااینبچهانقدبهماطمینانداره
میدونهواسشمیخرممیارم...راحتگرفتهخوابیده(:
میگیریچیمیگم؟
کدومیکیازماهاچیزیخواستیمازآقا.
بعدراحتسرمونوگذاشتیمروبالش؟((:
بهآقادردمونوگفتیم...
باخیالراحتخوابیدیم..
چونمطمئنبودیم...بابامونهدیگه((:
حلشدستاونمشکل..
اماچیکارکردیم؟(:
اهلبیتوصداکردیم..
امامحسینوآوردیموسط
مادرمادرکردیم
ولیبازمگفتیم...وایاگهنشهچی؟((((: