#سلام_امام_زمانم 💝💝
#سلام_پدر_مهربانم 💝💝
💠 «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ...»
🌿 «خدایا! مشتاقیم به زندگی در عصر دولت کریمهی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف که اسلام و اهلش را در آن عزیز میگردانی...»
📚 فرازی از #دعای_افتتاح شبهای ماه مبارک رمضان
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
#داستان_کوتاه_واقعی/ بسیار جذاب و خواندنی
آیت الله #شبیری_زنجانی: مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : #امام_موسی_صدر گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. #مرتاض گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم #طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
مرتاض را نزد استاد خود علامه #طباطبایی بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از #هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ...
مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان #مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. #مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود #علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد، نتوانستی؟
با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا #روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم #باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس #خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
@ReyhanatoRasoul97
❣ #سلام_امام_زمانم❣
❣#سلام_پدر_مهربانم ❣
گل سپید🌸 همیشه بهار! می آیی
برای رونق این لاله زار #می_آیی
هنوز نبض دلم💓 این سؤال را دارد
که با شروع کدامین #بهار می آیی؟
به پاس این همه آلاله هم شده بی شک
به شهر مردم #چشم_انتظار می آیی
سپیده سرزده🌥ای آفتاب من پس کی
به چشم روشنی این دیار #می_آیی؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
مداحی آنلاین - ای آرزو ترین بهار .mp3
2.1M
💕ای آرزوترین بهار💕
✨ای آرزوترین بهار ...
تنها امید روزگار ...
✨آرامش دلهای زار ...
ماه شبای انتظار ...
🌷 #نیمه_شعبان
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
📕داستان #امام_کاظم_و_کنیز_زیبارو
مرحوم مجلسی نقل کردند: که هارون، خلیفه مقتدر و بی حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود)
امام پیغام داد: این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و بازگردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد.
خادم به زندان رفت با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد. هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سِحر کرده است،کنیز را بیاورید.
کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت خبر تازه ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا به خدمت به شما آورده اند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره اند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپدید بود، فرش های نفیس در آن گسترده بود و حوریه های بسیار زیبا با لباس های آراسته در آنجا بودند که هرگز نظیرآنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح(موسی بن جعفر علیه السلام) را چنین یافتم ...
راوی این داستان میگوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (ع) رخ داد.
📕بحار الانوار، جلد ۴۸، ص۲۳۸
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
#سلام_امام_زمانم ❤️❤️
#سلام_پدر_مهربانم ❤️❤️
روزگار عجیبی است!
یکی از فقر و گرانی فریاد استغاثه اش به آسمان رسیده
دیگری از ترس بیماری مضطر گشته
آن یکی مانند مادران هندی و یمنی و سوری جان کودکش به خطر افتاده ...
مضطر شویم قبل از آنکه مضطرمان کنند
این دنیا بدون تو روی آرامش را نخواهد دید ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@ReyhanatoRasoul97
حال دنیا خوب نیست!
گرفتاری و غم، ترس و اضطراب، ظلم و فساد... گلوی دنیا را میفشارد!!
و در این میان
همهی دلها و فکرها، در جستجوی منجی بشریت و موعود همه ادیاناند!!!
باید همه #باهم برای آمدنش دعا کنیم...
▪️مرا بدون تو حالی برای شادی نیست
▫️اللهم عجل لولیک الفرج
@ReyhanatoRasoul97
═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
4_5812108559952904465.mp3
10.42M
🎼ندیده دل به تو دادم.. 😍
🎤حاج #محمود_کریمی
❤️فوق العاده فوق العاده
💙جشن نیمه شعبان
@ReyhanatoRasoul97
═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
معیاری برای زندگی.mp3
5.48M
🌟 شب نیمه شعبان، شبِ قدر است!
شبی که میشود سرنوشتمان را تغییر دهیم!
#سخنان_بسیار_زیبای👌👌👌
#استاد_شجاعی
و زندگی را بعد از سالها خطا و بیراهه،
از نو شروع کنیم !
@ReyhanatoRasoul97
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
❣#سلام_پدر_مهربانم❣
ای بهاری ترین🌸 آینه هستی
یوسف کنعانی من، #سلام✋
#آقاجانم...
بیا و اذان عشـ♥️ـق بخوان
تا جهان سراسر #مسلمان شود
بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....»را فریاد کن...
چشم #انتظار ماندهام
من سر خوشم💖 از لذت این
چشم به راهی
و #چشم_انتظار میمانم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
میلاد با سعادت امام عصر بقیه الله الاعظم عج الله تعالی فرجه مبارک باد!
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
کارگران مشغول کاراند! "احداث ضریح”
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
”چند روزی مانده به اتمام ضریح”
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:”مهدی فاطمه آید، تماشای ضریح”
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
”عید امسال، نماز، صحن بقیع”
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
”فلش راهنما، مرقد زهرای شفیع”
به یقین یوسف ما آمدنی ست ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
پخش زنده سخنرانی رهبر معظم انقلاب به مناسبت نیمه شعبان
#هم_اکنون
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
Moghadam-MiladImamZaman1391[03].mp3
11.93M
🔸یه عمریه که تو قلبم رد پای توئه🔹
❤️ مولودی (سرود)
🎤🎤 کربلایی جواد مقدم
🌺 #نیمه_شعبان #امام_زمان عج
🌺 #طلب_منجی_موعود
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشی از فعالیت های موسسه خیریه ریحانه الرسول سلام الله علیها
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
﷽🕊
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
❣#سلام_پدر_مهربانم ❣
پدر منتظران!
چشم بہ راه شما ایم
روزها گم شده
در پشت سر غیبت شما
روشنایے شب تار ڪجایے آقا..؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
#مناظره
💠جواب دندان شکن استاد قرائتی به وهابی
یک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻘﯿﻊ ﺑﻪ آقای قرائتی ﮔﻔﺖ:
ﭼﺮﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﺣﺴﻦ و حسین ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟!
در حالی که ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ شده اند!
آنگاه خودکاری را ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ زمین، ﻭ صدا زد:
ﺍﯼ ﺣﺴﻦ! ﺍﯼ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ! ای ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ! آن
قلم را به من بدهید!
بعد گفت: دیدی که پاسخ ندادند!
ﭘﺲ ﺍینها ﻣﺮﺩه اند و ﻫﯿﭻ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭند!
آقای قرائتی خودکار را گرفت و دوباره انداخت
ﺯﻣﯿﻦ و گفت: ﯾﺎ الله! ﻗﻠﻢ ﺭا ﺑﻪ من ﺑﺪﻩ!
بعد رو به وهابی کرد و گفت: ﺩﯾﺪﯼ که
ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺩ!
پس با منطق تو ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻣﺮﺩﻩ است!
مگر ﻫﺮ که ﺯﻧﺪﻩ است ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﮐﺮ ﺗﻮ ﺑﺎشد؟!
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
#شعر_مهدوی
کاغذ، قلم، دو چشم ورم کرده، دل، سلام!
آقا اجازه!!!! آمده ام باز پشت بام
ها میکنم که گرم شود دستم از بخار
من سردم است، میکشد آغوشم انتظار
تصویر آسمان پُرِ خش شد، نیامدی
شبها و روزها همه یک رنگ شد نیامدی
تا کی ؟؟؟؟
الی متی؟ .. همه را پیر کرده ای !!!
آقا اجازه!!! .. فکر کنم دیر کرده ای!!
آخر چـــــرا؟؟ نگو دعایت نمی کنیم
شبهای سرد جمعه صدایت نمی کنیم
من هر قنوت نام تو را گریه میکنم
شب در سکوت نام تو را گریه میکنم
حتی اگر شکوفه کند بی تو باغمان
عادت کند نبود تو را چشم آسمان
حتی اگر نفس به تو بی اعتنا شود
پروانه ها اگر که تو را یادشان رود
آقا اجازه؟!!!!! ما دلمان تنگ می شود ...
اللّهُم عَجّل لِوَلیّک الفَرج
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از فعالیتهای موسسه خیریه ریحانه الرسول سلام الله علیها
#توزیع_نان_رایگان_در_روز_نیمه_شعبان
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97