# *تلنگر*
شما خودکار🖊 میخری
دو هزار💶تومن..
اما لاک غلط گیر میخری
چهار💵هزارتومن
حواست هست....
تو این دنیا🌍حتی اگه
روی کاغذ📝هم اشتباه کنی
برات گرون تموم میشه
چه برسه بقیه امور زندگی
🌷🦋🌾°•
. هیچخانمنامحرمےرانگاهنمےڪرد.
. همیشہمےگفت:
. اگرقراراستچشمے
. بہآقاامامزمان(عج)بیفتد؛
. نبایدبانگاهبہنامحرمآلودهشود .
. درخیابانهمڪہبودیم
. همیشہملاحظہمےڪردڪہنگاهش
. بہنامحرمنیفتدومراعاتمےڪرد .
°َُُُُُُُُُُُُُْْْْ°َُُُُُُُُُُُُُِْْْ|َُُُُُُُُُُُُُُْْْ#َُُُُُُُُُُُُُْ°°|#ٺݪنڱࢪٵنہ 🥀|°°
💠ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ ٵݦٵݦ "ﻋﻠـﻲ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ،
ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲﮐﻨﻴﻢ
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
💠ۅﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ ٵݦٵݦ"ﺣﺴﻴـــﻦ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ،
ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲﮐﻨﻴﻢ
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
📛ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـــﺪﻱ(ﻋﺞ) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ،ۅ
ﻟﻌﻨﺘﻤﺎﻥ ڪننכ…😞😞💔
👈ݕࢪٵێ ێٵࢪێ ٵݦٵݦ زݦٵن ڇہ ڪنێݦ⁉️
ڄۅٵݕ ێڪ ڪݪݦہ ٵسٺ : ڱنٵہ نڪن
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#التـماس_تـفکر🥀
#رفیقانه🦋
رفیقمیگمڪهـقبولدارۍ؛
تهِـتهِـ همهـیناامیدۍها
نداشتنها، نخواستنها
نبودنها، بنبسترسیدنها
بستنها وشکستنها
تو
خدارودارۍ
خدایۍکهـآغوشِگرمشرا
برایتبازکردهاست؛✨♥'!
ناامیدۍچرا؟! 🌿':)!
#اَلّلهُمَّـعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
⸀📽 . .
•
.
استادپناهیان میگفت:
چراخودترورهانمیڪنے؟دادبزنےازامامحسینبخوای؟
برودرخونہاباعبداللهمنتشروبڪش
دورشبگرد..
مناجات ڪنباامامحسین!
بگوامامحسینممنباتوآغازڪردم،
ولمنڪنے...
دیگهنمیڪشمادامہبدم
متوقفشدم...💔!'
امامحسینبازمدستترومیگیرهفقط
بخواهازش...
#اللهمعجللولیڪالفرج
#تلنگر🌱|•
دیدیبعضیوقتادلتمیگیره؟!
حالخوبینداری!
دلیلشمیدونیچیھ؟!
چونگناهکردی.. :)
چونلبخندخداروگرفتی'🥀
چوناشکامامزمانتوریختی!
چونخودتوشرمندهکردی...
بخدازشتھ🖐🏼
ماروچهبهسرپیچیازخدا؟!
مگهماچقدرمیمونیم؟!
مگهماچقدرقدرتداریم؟!
بهچیمیرسیم؟!
باگناهبههیچینمیرسیم؛هیچ!
بلکههمهچیوازدستمیدیم💔
#خداهمهچیزهدیگھ.. :)
وقتینباشهدیگههیچینیست!
کمیفقطکمی✨
واسهخداارزشقائلبشیمنھ؟!
باگناهخودتوازخدادورمیکنی..!
خداتوروباگناهدوستندارهرفیق..'
توروپاکومهربونآفرید..!
چیسرِمالِخداآوردیم؟!🥀
#لااقلبهاحتراموجودخداکهدرونمونه..'💛
شرمندهمیشیما...
نگاهموننکنهداغونمیشیما.. :)
خداکهتورووِلنکرده...
توسرتوانداختیپایینودنبالدلترفتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🥖نون سنگک
⏪مامان صدا زد:
امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلاً حوصله نداشتم، گفتم:
من که پریروز نون گرفتم.
مامان گفت:
خب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
گفتم: چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟
مامان گفت:میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم: صف سنگگ شلوغه. اگه نون میخواهید لواش میخرم.
مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم.
داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست.
✔️با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
✒️راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود.
یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد.
به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد.
مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
📌دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد میکرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم:نفهمیدی کی بود؟
گفت:من اصلاً جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود.
یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.
دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره . تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم.
🔸وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت:
بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه!
نفس عمیق کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره!
✅ پدر و مادر از جمله اون نعمتهاي هستن كه دومي ندارن
پس تا هستند قدرشون رو بدونيم!
افسوس بعد از اونا؛ هيچ دردي رو دوا نميكنه؛
نه براي ما " نه براي اونا!!!!
#اموزنده
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
ای کـاش حرم بودم و سرگرم زیارت
مُردم به خدا زین همه ایکاش و ایکاش
خسته شده ام از همه ی عالـــم و آدم
ارباب تو یک لحظــه بیا مونس من باش
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
✨خدایا ؛
✨امشب به همه تنِ سالم
✨و ذهن آروم ببخش
✨خدایا ؛
✨خودت، آرامش رو به
✨قلب بنده هات هدیه فرما
✨آمین یا رَبَّ
✨در این شب دل انگیز خدا
✨یک شادی بی دلیل
✨یک نفس عطر خدا
✨و دنیا دنیا، آرزوی خوب دارم
🌸✨شبتون پر از عطر خدا
.
🌸🍃
🌃 شبتون شهدایی
💘عشقتون زهرایی
🤲مرامتون حیدری
🙏امرتون رهبری
☘راه هتون محمدی
❣دلتون حسینی
💔غمتون حسنی
💪جسمتون عباسی
😌گذشتتون مهدوی
✨آیندتون فاطمی
یاعلی...♥️
#سلام امام زمانم❤)..!
اول هر سپیده
سلام امام زمانم
صبح در کوچه های ما
منتظر خندهی توست
وقت آن است
که خورشید مجدد باشی ...
سلام خورشیــد عالم تابم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•••••
#چادرانہ
چادرسرتکن !
نهازرویاجباروصورتیباهزارقلمآرایش..
نهازرویزیباترشدنِچهرهاتباهزارعشوه...
نهازرویخاصبودنباجلبِنگاهِشهوتآلود ..
||🚙🦋🌏||
#اِمامزَمانم✨🌸
خودرادرحصارعادتپیچیدهایم
ونبودنترابهتماشانشستهایم!🍃
درحالیکههمچناندردعایعهد
زمزمهمیکنیم:⇩
-وَبَیْعَةًلَهفیعُنُقی-
گفتمبیعت.."
یادامامحسین(؏)افتادم..
یادڪوفیانوامامیکهتنهاماند.."🥀
وما..💔(:
#اݪسلامعلیڪیابقیةاللھ..♡🌱'
🧕🏻ﺩﺧﺘﺮﻱ ﯾﻚ موبایل ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...📱
ﭘﺪﺭﺵ ﻭﻗﺘﻲ آنرﺍ ﺩﯾﺪ،
👴ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﻲ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﺮﯾﺪﻱ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻛﺎﺭ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻱ چه ﺑﻮﺩ؟⁉️
🧕🏻ﺩﺧﺘﺮ : ﺭﻭﻱ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﺴﭗ ﺿﺪ ﺧﺮﺍﺵ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﯾﻚ ﻛﺎﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺮﯾﺪﻡ .😊
👴ﭘﺪﺭ : ﻛﺴﻲ ﻣﺠﺒﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﻲ؟⁉️
🧕🏻ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ !😐
👴ﭘﺪﺭ : ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺕ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻧﺸﺪ؟⁉️🤔
🧕🏻ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﭘﺪﺭ ! ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﺧﻮﺩ ﺷﺮﻛﺖ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﻭﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﯿﻢ .☺️
👴ﭘﺪﺭ : ﭼﻮﻥ موبایلت ﺯﺷﺕ ﻭ ﺑﻲ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻱ؟⁉️
🧕🏻ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﭼﻮﻥ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺿﺮﺑﻪ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻗﯿﻤﺖ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻡ😌
👴ﭘﺪﺭ : ﻛﺎﻭﺭ ﻛﻪ براش گذاشتی ﺯﺷﺖ ﺷﺪ؟⁉️🧐
🧕🏻ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﻨﻈﺮﻡ ﺯﺷﺖ ﻧﺸﺪ ;🤔 ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺯﺷﺖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﺪ , ﺑﻪ ﺣﻔﺎﻇﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ گوشیم ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻣﻲ ﺍﺭﺯﺩ .😊
👴ﭘﺪﺭ نگاه ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
🌸ﺩﺧﺘﺮﻡ "! ﺣﺠﺎﺏ " ﯾﻌﻨﻲ ﻫﻤﯿﻦ ....
ﺣﺠﺎﺏ ﻋﺰﺕﺍﺳﺖ ﻧﻪﻣﺤﺪﻭﺩیت
الَّلهُمَّ صَلِّ علَےَ مُحَمَّـدٍ وعلَےَ آلِ مُحَمَّـــدٍ وعجل فرجهم♥
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
زن زیبا و با وقاری از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را جلوی در خانه اش دید. کمی اندیشید و سپس به آنها گفت:
- فکر می کنم خسته و گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم و تا هر وقت که خواستید درمنزل من استراحت کنید.
✨💥💐✨💥💐✨💥💐
آنها پرسیدند:💥💐💐💥✨
- شما متاهل هستید؟
زن گفت: بله
سپس پرسیدند: 💥✨💐
-همسرتان خانه است؟
زن گفت: 💥✨💐💥✨💐
- نه، او به همراه فرزندم دنبال کاری بیرون از خانه رفته است.
آنها گفتند:✨💐💐✨💥💐
- پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.✨💥💐✨💥💐
زن که انتظار این برخورد باوقار را نداشت 😳در را بست و منتظر آمدن همسرش شد. عصر وقتی همسرش به خانه برگشت، ماجرا را برای او تعریف کرد.💥✨💐💥✨💐
شوهرش به او گفت: 💥💐💐
برو به آنها بگو شوهر و پسرم آمده اند، بفرمائید داخل💥✨💐💥✨💐
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند:💥✨💐
ما با هم داخل خانه نمی شویم!!!
زن با تعجب پرسید: چرا!؟
یکی از مردها به دیگری اشاره کرد و گفت:💥✨💐💥✨💐
💥✨💐💥✨💐💥✨💐
"نام او ثروت است."و به مرد دیگر اشاره کرد و گفت:"نام او موفقیت است". و نام من "محبت " است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.
💥✨💐💥✨💐💥✨💐
زن پیش همسرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. همسرش گفت:
-چه خوب، ثروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! 💥✨💐
ولی زن مخالفت کرد و گفت:
- چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟
در این بین فرزند شان که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:💥✨💐
- بگذارید محبت را دعوت کنیم تا خانه پر از مهر و محبت شود.
مرد و زن هر دو موافقت کردند واز پیشنهاد فرزندشان شاد شدند. زن بیرون رفت و گفت:💥✨💐💥✨💐
- کدام یک از شما محبت است؟ او مهمان ماست.💥✨💐
محبت بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:💥✨💐💥✨💐
- شما دیگر چرا می آیید؟
آن سه مرد با هم گفتند:
"اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که محبت است ثروت و موفقیت هم هست! "
💥✨💐💥✨💐💥✨💐
🍂 محبت بزرگترین و اصلی ترین نیروی محرکه بشر به سوی کامیابی،سعادتمندی و شادی است
💥✨💐💥✨💐
👈پس با محبت به خلق خدا خدمت کن تا بقیه درهای رحمت بر رویت باز شوند.
✨💥💐🙏🙏🙏🙏🙏