🌸🍃🌸🍃
آیا آرزوی مرگ گناه است؟
طلب مرگ به خودی خود گناه نیست، اما باید دقت کرد علت طلب مرگ چه میتواند باشد؟
اگر کسی مرگ را بشناسد و طلب مرگ کند نشان از این است که آمادگی لازم برای مردن را کسب کرده و برای دیدار خدا و آزادی از زندان دنیا بیقراری میکند.
اما اگر کسی مرگ را نشناسد و برای راحتی از مشکلات و سختیهای دنیا، آرزوی مرگ کند این شخص نمیداند که اگر آمادگی لازم را کسب نکرده باشد، بعد از مرگ در چه دردسر عظیمی میافتد.
حضرت علی (ع) میفرمایند:
وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِیق
هرگز آرزوى مرگ مكن مگر آنگاه كه صددرصد به رضایت الهى مطمئن باشی.
نهج البلاغه ، نامه 69
کسانی که برای رهایی از گرفتاریهای دنیا میخواهند به آغوش مرگ پناه ببرند، اینها اصلا نمیدانند مرگ چیست؟ قبر کجاست؟ عالم برزخ چه عالمیست؟
که اگر فقط یک روایت و یا یک آیه را درست بفهمند، هیچگاه آرزوی مرگ را نخواهند کرد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#گناهان_نحس
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم!
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را...
اللهم الرزقنا توفیق الطاعة و بُعدَالمعصیه
فرمایشات استاد اخلاق،ایت الله فاطمی نیا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_472 نیل کنار در ایستاد و تک به تک
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
#قسمت_473
_زوده پارسا!
_زود؟ واسه منی که درست و حسابی پدری نکردم زوده؟
دلخور به چشمانش خیره شد.
_دیگه از اون موقع ها هیچی نگو باشه؟
خیره به لبهای نیل لب زد:
_باشه.. تو هم کم برام نه بیار!
با یک حرکت پیراهنش را از تنش بیرون کشید. نیل خندید.
_سرده احمق.. میچایی!
_من گرممه.. تورو نمیدونم!
خنده ی نیل شدت گرفت.
_چله ست دیوونه..چه گرمی؟
دستش را روی موهای نیل به حرکت درآورد. حرارت نگاهش برای ذوب کردنِ هر شیئی کافی بود.
ولی هنوز صورتش به صورتِ نیل نزدیک نشده بود که صدای ناله های ضعیفِ بهار هر دو را متوقف
کرد. چشمانش را با خشم بست و در مقابل خنده ی نیل گفت:
_فیلمه.. بخدا فیلمشه!
نیل آرام گفت:
_برو کنار پارسا.. شاید واقعا داره خواب بد میبینه؟
دردمند و ناچار زمزمه کرد:
_فیلمه.. بخدا فیلمه!
هر دو با لبخند به یکدیگر نگاه کردند و آرام شمردند.
.1 2 3
شمردنِ عددِ سه برابر شد با صدای بهار که نیم خیز شد و با موهای پریشانی گفت:
_بابایـــی.. مامانـــی.. خواب بد دیدم!!
پارسا با یک حرکت از روی تخت بلندش کرد و میان خودشان جایش داد.
_امشب یه کاری میکنم تا خودِ صبح صدای سگ بدی پدر سوخته.. برا من هر شب خوابِ
وحشتناک میبینی نه؟
سرش را الی گریبانِ بهار فرو برد و این شد آغازِ یک جنگِ بزرگ و سه نفره در رختِ خواب!
"پایان"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: ناشناس
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
@Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️
#در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #سرگرد_سهند
#قسمت_5
نگاهش جذاب و گیرا بود . موهای جوگندمی و چشمهای طوسی روشنش، جذابیت خاصی را در
صورتش ایجاد کرده بود .
-نه الزم نیست چیز جدیدی بگین . فقط اینکه یه سوال ! چرا اینجا این قدر مرتبه ؟ !
مهندس به اطرافش نگاه دقیقی کرد:
-منظورتون رو متوجه نشدم !
-چرا اینجا رو بهم نریخته؟ !
-باید چی اینجا رو بهم می ریخته ؟
سرگرد به کنسول گوشه ی اتاق اشاره کرد:
-اون مثال !
مهندس به طرف کنسول برگشت و خیلی خونسرد گفت:
-اون .. فقط توی اون لیوان و بشقاب و از این چیزاست ! من هر وقت مهمان داشته باشم یا
جلسه ای پیش بیاد، اینجا هستم . اونا هم برای پذیرایی هستن!
سرگرد لبخند کمرنگی زد و به پشتی صندلی اش تکه داد:
-نیما اینم به خصوصیات اقا دزده اضافه کن ! اون عالقه ای به بشقاب و لیوان نداره!
نیما به زحمت خنده اش را کنترل کرد و رو به مهندس شریفات گفت:
-آقای مهندس به نظر شما از کجا می دونسته اون تو چی هست ؟!
قبل از اینکه مهندس چیزی بگوید، سرگرد بلند شد:
-ممنون مهندس شریفات . خوشحال شدم با شما اشنا شدم .
مهندس همچنان چشمش به کنسول بود و بلند شد:
-خواهش می کنم . من هم همین طور..
هر دو مرد به گرمی دست همدیگر را فشردند. مهندس شریفات هنوز در را نبسته بود که سرگرد
گفت:
-خب بریم سراغ بعدی ..
نیما کاغذهایش برداشت و زیر و رو کرد
-بعدی مهندس ناصری هستن . سینا ناصری . معاون و دست ر است مدیر عامل . وقتی تماس
می گیرن با مهندسشریفات، ایشونم با معاونشون تماس گرفتن و تقریبا باهم رسیدن اینجا .
سرگرد به در اشاره کرد و نیما راه افتاد. این بار مرد مسنی همراه نیما وارد اتاق شد و خیلی سرد،
با سرگرد دست داد! مرد بیش از حد خشک و جدی به نظر می رسید. وقتی نشست، سرگرد
پرسید:
-شما معاون اقای شریفات هستین؟
-بله
-از تمام مسائل کاری ایشون هم با خبر هستید؟
اقای ناصری فقط سرش را تکان داد. سرگرد آرنجش را روی میز گذاشت و خودش را جلوتر کشید:
-خب ... می دونید کی می تونه این جور بیاد شرکت و چی می خواد بدزده؟
اخم های مهندس ناصری بیشتر از قبل روی صورتش نشست:
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: سارا هاشمی
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
🍂 @Reyhaneh_show 🍃
پارت جدیدمونه😍☝️☝️
#سرگرد_سهند...
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
https://eitaa.com/Reyhaneh_show/31283
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی زیباست 💖
اماّ
شهادت از آن زیبا تر است 🌈
#شهیدمحمودرضابیضایی🦋
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#روی_سخنــــم_باشمــاست🌹
#فایده_مهربانی_خانم
💠 شاید فکر کنید مردی با ظاهر خشن و زبانی تند، نیازی به ابراز محبت ندارد!
شاید شما هم زیر بار سنگین زندگی خسته شده باشید اما یادتون باشه مردها نیز درگذر زندگی و در برخورد با مشکلات فرسوده میشوند.
👈🏻 لذا ذرهای کوچک از #مهربانی میتواند حالشان را خوب کند. اگر در مهربانی کردن پیش قدم شوید، زمانهایی که به مهربانی نیاز دارید، مهربانی خواهید دید.
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امـروزِ تـو
سرشار ز الطاف خـدا بـاد🌷🍃
جان و دلت
از هر غم و اندوه رها بـاد🌷🍃
لبخـند بـه لـب
در دلت امیـد و پر از نـور🌷🍃
هر لحظه ات
آمیخته بـا مـهر و صفا بـاد 🌷🍃
ســـلام صبحتـون زیبــا
روزتـون مملو از شـادی و مـهـر🌷🍃
••••
من از #مادر خود
تا به ابد ممنونم
که سپردهست مرا
دستِ اباعبدالله
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•