eitaa logo
ریحــانہ شــ🌙ــو
1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
87 فایل
یا رزاق؛ پارت جدید هر روز 😍 🆔 @Niai73 قسمت اول #درآسمانم_برایت_جایی_نیست...👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 قسمت اول #بازگشت_گیسو 👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/897 قسمت اول #ریحانه_شو👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 💚فرض ڪن حضرت مهدی"علیه السلام"به تو ظاهر گردد😍 ظاهرت چنانی هست ڪه خجالت نڪشی❓😓 🏠خانه ات لایق او هست ڪه مهمان گردد❓😫 😋لقمه ات در خور او هست ... ڪه نزدش ببری❓☹️ 💶پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت ...😮 🎁آنقدر به مولا علاقه داری ڪه یڪ هدیه برایش بخری❓🤔 📲حاضری گوشی همراه تو را چڪ بڪند❓😱 با چنین شرط ڪه در حافظه دستی نبری ❕🤐 ☝️واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران می توان خواند تو را [ علی بن ابی طالب فاروق "علیه السلام"] ⁉️❔❕.... 😭😭😭 ‌ این همه لاف زن و مدعے اهل ظهور پس چرا یار نیامد ڪه نثارش باشیم سالها منتظر سیصد و اندے مرد است انقدر مرد نبودیم ڪه یارش باشیم اگر آمد خبر رفتن ما رو بدهید به گمانم بنا نیست ڪنارش باشیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 حضرت محمد (ص) میفرمایند: ما النّارُ فی‌الیَبَسِ بِأسرَعَ مِنَ الغیبَةِ فی حَسناتِ العَبدِ سرعت نفوذ آتش در خوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات بنده نمی رسد. بحارالانوار ج 75 ص 229 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸 من‌بالای آسمان‌این‌شھر☁️ خدایی دیده‌ام♥️ که هر‌ناممکنی را‌ممکن‌مےسازد🌱 فقط‌کافیست‌زمانش‌برسد!(:🦋 ❥︎❁Jồin♡↷ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مردی با سخاوت، زنی داشت در نهایت لئامت و بر اثر همین خصوصیتی که داشت، از میهمان بدش می‌آمد. مرد با سخاوت که سخت از این مطلب ناراحت بود حضور رسول اکرم شرفیاب شد و جریان عیالش را وقتی میهمان‌ها آمدند زن از پشت در نگاه کرد. دید که میهمان‌ها می‌آیند؛ ولی دامن دامن گوشت و میوه و سبزی و. به همراه دارند. هنگام رفتن نیز نگاه کرد و دید که عقرب‌ها و مارها و گزندگان زیادی به دامنشان آویخته است و از خانه بیرون می‌روند. آن زن تعجب کرد و به شوهرش گفت: برو از حضرت رسول خدا سؤال کن که این چه بود من دیدم؟ وقتی مرد حضور رسول اکرم نه شرفیاب شد و جریان را به عرض رسانید و توضیح خواست، حضرت فرمودند: وقتی میهمان به خانه می‌آید انواع نعمتها را با خود می‌آورد و وقتی می‌رود، انواع بلاها را با خود از خانه بیرون می‌برد. زن با دانستن این مطلب از آن به بعد همیشه طالب آمدن میهمان بود. 📙هزار و یک حکایت خواندنی 1 / 186 - 187؛ به نقل از: پاداش‌ها و کیفرها / 58. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
+ راضیه جون چادر نخریدی هنوز⁉️ - نه عزیزم رفتم قیمت کردم خیلیییی گرون بود پولم نرسید😔 + خداروشکر😍 - خیلی نامردی😒☹️ + نه گلم آخه با فروشگاه چادر مشکی که تولیدی دارن و قیمتهاشون خیلی خوبه آشنا شدم خواستم بهت معرفی کنم، تازه جشنواره تخفیفی هم دارن علاوه بر اینکه خیلی قیمتاشون مناسبه😌 هر چادر ۴۰ هزار تخفیف🤩 - وای چه عالی😍😍 کجاست برم خرید❓ + این لینک کانالشونه، داخلش آدرس هم دادن حضوری و غیرحضوری میتونی خرید کنی👌👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469 بزرگتــــــــــرین و معتبــــــــــرترین فروشـــــگاه چادر مشڪــــــــــے در ایتا👏💯
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
تخفیف‌ویژه جشنواره‌ ماه‌مهمانی‌ خدا😍 40هزار تومان تخفیف برای هر خرید👇 تخفیف 🌕🌕🌕 🌕 هــزار ویـــژهٔ 🌕 🌕 🌕 🌕تومانـے با 🌕 🌕 🌕 🌕 هر 🌕 🌕 🌕 🌕 خرید 🌕 🌕 🌕🌕🌕🌕🌕 چادر 🌕 🌕فقط🌕ماه مبارڪ مشکی 🌕🌕🌕بـرای🌕رمـضــــــان حجاب بنـی‌فاطمـی با افتخار همراهِ همیشـگــے لحظات معنــــویِ شمـا🌺 التمـــاس دعـــا💖
✍گفتگوى جبرئيل با آدم عليه‏السلام‏ در روايت آمده: آدم و حوا عليهماالسلام وقتى كه از بهشت دنيا اخراج شدند، در سرزمين مكه فرود آمدند، حضرت آدم عليه‏السلام بر كوه صفا در كنار كعبه، هبوط كرد و در آن جا سكونت گزيد و از اين رو آن كوه را صفا گويند كه آدم صفى الله (برگزيده خدا) در آن جا وارد شد. حضرت حوا عليهاالسلام بر روى كوه مَروه (كه نزديك كوه صفا است) فرود آمد و در آن جا سكونت گزيد. آن كوه را از اين رو مروه گويند كه مرئه (يعنى زن كه منظور حوّا باشد) در آن سكونت نمود. آدم عليه‏السلام چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گريه كرد. جبرئيل نزد آدم عليه‏السلام آمد و گفت: اى آدم! آيا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نيافريد، و روح منسوب به خودش را در كالبد وجود تو ندميد، و فرشتگانش بر تو سجده نكردند؟! آدم گفت: آرى، خداوند اين گونه به من عنايت‏ها نمود. جبرئيل گفت: خداوند به تو فرمان داد كه از آن درخت مخصوص بهشت نخورى، چرا از آن خوردى؟ آدم عليه‏السلام گفت: اى جبرئيل! ابليس سوگند ياد كرد كه خيرخواه من است و گفت: از اين درخت بخورم. من تصور نمى‏كردم و گمان نمى‏بردم موجودى كه خدا او را آفريده، سوگند دروغ به خدا، ياد كند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚داستان کوتاه📚 ⚡️آخرین جمعه ماه مبارک رمضان⚡️ 🔅از جابر بن عبد اللّه انصارى منقول است كه گفت: رفتم به خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه و آله در جمعه آخر ماه رمضان، چون نظر آن حضرت بر من افتاد فرمود كه اين آخرين جمعه‌اى است از ماه مبارك رمضان پس آن را وداع كن و بگو: 🔸🔹اللّهمّ لا تجعله آخر العهد من صيامنا إيّاه فإن جعلته فاجعلني مرحوما و لا تجعلني محروما.🔹🔸 ▫️بار خدايا! اين را آخرين دوران روزه‌دارى ما در آن قرار مده و اگر قرار دهى پس مرا بخشيده شده و رحمت شده بگردان و محرومم قرار مده. 💎زيرا كه هركه اين دعا را در اين روز بخواند به يكى از دو خصلت نيكو ظفر مى‌يابد: ⬅️يا به رسيدن ماه رمضان آينده ⬅️يا به آمرزش خدا و رحمت بى‌انتها 📚 اقبال الاعمال، ص 24 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚داستان کوتاه📚 ⚡️شأن و منزلت بسم الله⚡️ 🔘 گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. 🔘 روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد . شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد. 🔘 وی بعد از این کاربه مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. 🔘 زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید. 📚 خزینةالجواهر ص 612 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚حكايت كوتاه وزيبا در بنى اسرائيل قحطى شديدى پيش آمد..., آذوقه ناياب شد. زنى لقمه نانى داشت آن را به دهان گذاشت كه ميل كند، ناگاه گدايى فرياد زد، اى بنده خدا گرسنه ام! زن با خود گفت: در چنين موقعيت سزاوار است اين لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بيرون آورد و آن را به گدا داد. زن طفل كوچكى داشت ، همراه خود به صحرا برد و در محلى گذاشت تا هيزم جمع كند، ناگهان گرگى جهيد و كودك را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت. فرياد مردم بلند شد، مادر طفل سراسيمه به دنبال گرگ دويد ولى هيچ كدام اثر نبخشيد. همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت مى دويد. خداوند ملكى را فرستاد كودك را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحويل داد. سپس به زن گفت: آيا راضى شدى لقمه اى به لقمه اى ؟ يكى لقمه (نان) دادى ، يك لقمه (كودك) گرفتى! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
در دوران حضرت موسی(ع) حاکم ستمگری بر تخت حکومت نشسته بود. مرد صالح و نیکی نیز در آن دوران حکومت می کرد. شخص مومنی نزد فرد صالح رفت و از او خواست برای او پیش حاکم واسطه شود. مرد صالح قبول کرد و با واسطه گری مشکل مومن حل شد. اتفاقا،هم حاکم و هم مرد صالح در یک روز از دنیا رفتند. مردم جمع شدند و جنازه ی حاکم را با احترام به خاک سپردند. اما جنازه ی مرد صالح روی زمین ماند.بعد از سه روز جنازه ی آن مرد،کرم برداشت. حضرت موسی از موضوع اطلاع یافت و با ناراحتی به خداوند عرض کرد: خداوندا !!چرا جنازه ی ستمگری که دشمن توست باید با احترام دفن شود، اما جنازه ی دوست داران تو اینگونه با خواری روی زمین باقی بماند؟ آیا این درست است؟ به موسی(ع) وحی شد:ای موسی! آن مرد برای برآوردن حاجت یک مومن به آن حاکم ستمگر رو آورد و حاکم نیز حاجت را برآورد.من نیز اجر دنیوی حاکم را دادم و کارش را جبران کردم. اما حشرات را به سمت فرد صالح افکندم،چراکه او نباید از ستمگر درخواست کمک می کرد و نباید پیش ظالمان، کج می کرد. او باید برای این کار، هر چند برای براوردن حاجت یک مومن باشد مجازات شود. خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که حتی نمک طعامت را از من بخواه. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•