-ࢪوحاء !:)
ما که عمری ادعای مرزبانی داشتیم خط چشمان تو را مرز خودی پنداشتیم
شیوه چشمت چه بی پروا سر تهدید داشت
مات سرخی لبت ماندیم و صلح انگاشتیم
دست خودم نیست، نمیتونم بهت توجه نکنم. نمیتونم حالتو نپرسم، نمیتونم باهات سرد رفتار کنم، نمیتونم ازت بیخبر بمونم، نمیتونم بهم تکست ندم، نمیتونم نسبت بهت بی تفاوت باشم، نمیتونم با ذوقت ذوق نکنم، نه اینکه نخواما، نمیتونم.