🌷ساﻝ60، ﺩﺭ ﺍُﺷﻨﻮﯾﻪ ، ﻣﺴﺌﻮﻝ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻓﺎﻃﻤﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺒﺶ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ. ﺷﺒﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ :"ﺷﻤﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺳﻦ ﺑﻠﻮﻍ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ، ﻧﻤﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﮔﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﺟﺐ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ.
🕊❣" ﮔﻔﺖ:" ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺟﺎﺑﺮ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻣﮑﻠﻒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻣﻦ ﻋﻤﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﯿﺴﺖ! ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﭽﺸﯿﺪﻩ ﺑﺮﻭﻡ! " ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ، ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ.
📚سیزده سالہ ها؛ص 196
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید_علی_عبداللهی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#_شهدایی📿
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 حاجتی که آرمان از سجاد گرفت
🔷️ این فیلم کوتاه به مناسبت سالگرد شهید آرمان علیوردی است که با ماجرای حاجت گرفتن شهید آرمان علی وردی از شهید سجاد زبرجدی پرداخته است..
#شهید_آرمان_علی_وردی
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادوشش
بلیط را به طرف 🕊ابوالفضل🕊 گرفته بود،..
دیگر نگاهم نمیکرد و از لرزش صدایش پیدا بود پای رفتنم تمام تنش را لرزانده است...
ابوالفضل گمان کرد میخواهد طلاقم دهد.. 😐😑
که سینه در سینه اش قد علم کرد و #غیرتش را به صلّابه کشید
_به همین راحتی زنت رو ول میکنی میری؟
از اینکه همسرش خطاب شدم خجالت کشید،.. 😑نگاهش پیش چشمان برادرم #به_زمین افتاد..
و صدای من میان گریه گم
شد
_سه ماهه سعد مُرده!😢
ابوالفضل🕊 نفهمید چه میگویم و مصطفی🌸 بی غیرتی سعد را به چشم دیده بود...
که دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل😟😳 سینه سپر کرد
_این سه ماه خواهرتون #امانت پیش ما بودن، اینم بلیط امشبشون واسه تهران!
دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمی آمد و مصطفی طاقتش تمام شده بود..
که بلیط را در جیبش جا زد،..
چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد و صدایش در سینه فرو رفت
_خداحافظتون باشه!
و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت... دلم بی اختیار دنبالش کشیده شد...
و ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد🔥 مانده بود که صدایم زد
_زینب...😟
ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود..
و دلم میخواست فقط از او
بگویم که با پشت دستم اشکم را پاک کردم وحسرت حضورش را خوردم
_سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه #کنار مردم سوریه باشیم، اما #تکفیریها کشتنش و دنبال من بودن که این آقا #نجاتم داد!
نگاه ابوالفضل گیج حرف هایم در کاسه چشمانش میچرخید..
و انگار #بهترازمن تکفیریها را میشناخت که غیرتش آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد
_اذیتت کردن؟؟😡
ششماه در خانه سعد..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
📌 لبخند دلنشین شهید زیبا روی مقاومت در قبر
همیـشه بشــاش و خنــدهرو بـود. انرژی خاصی در صورتش موج میزد و لبخندی که همیشه همراهش بود، حتی در قبر هم از او جدا نشد.
◇ اهتمام زیادی به نماز و مخصوصاً نماز شب داشت. همیشه سوره واقعه را تلاوت میکرد. از صله رحم بسیار سخن میگفت و به آن عمل میکرد.
◇ همیشه فانی بودن دنیا را به خود و اطرافیان تذکر میداد و میگفت که: «باید از لذتهای این دنیــای فــانی هم فاصله بگیریم.»
#شهید_سید_وسام_شرف_الدین
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 شهید خادم صادق و یک توصیه إلهی، بشنویم !
🔹 شهدا دلها را تصرف میکنند
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#فرماندهای_که_خیلی_جوان_به_نظر_میرسید!
🌷سال ۶۲ در قرارگاه خاتم الانبیاء اولین روز آشنایی من با محمد باقری بود. یکی از فرماندهان ارشد به من گفت برای موضوعی با او جلسهای بگذارم. قرارگاه خاتم الانبیاء در راه اهواز - طلائیه در زیر زمین قرار داشت. اتاق او را پیدا کردم. در اتاقهای فرماندهان معمولاً دو قسمت بود، یک قسمت با میزی کوچک در جلو که منشیای مینشست و یک بخش هم در پشت او که در حقیقت دفترِ کار آن فرمانده بود. وارد که شدم جوانی پشت میز بود، به او گفتم که با برادر باقری کار دارم. گفت: بفرمایید. گفتم: با خودشان کار دارم، با ایشان هماهنگ شده و منتظر من هستند.
🌷باز گفت: امرتان را بفرمائید! باز هم گفتم که فقط با خودشان میتوانم صحبت کنم. خلاصه خیلی تحویلش نگرفتم، تا بیچاره به زبان آمد و گفت که من خودم محمد باقری هستم! دقت کردم، دیدم بله، خودش باید باشد. عین برادر شهیدش بود! صورت او به قول خارجیها Babyface بود و خیلی جوان بنظر میرسيد. خلاصه تا سالها هر وقت او را در جایی میدیدم یاد آن زمان میافتادیم و لبخندی میزدیم. امروز، قرار گرفتن او در چنین منصب خطیری، مایه خوشحالی است.
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
ساعت یک دو نصفه شب بود. صدای شُرشُر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
32.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاد مدافع امنیت و #حجاب
" #شهید_سید_روح_الله_عجمیان" از کرج
💚«خوش غیرت» (قسمت اول)
🌹شادی روح پاک شهیدان صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادوهفت
شش ماه در خانه سعد🔥 #عذاب کشیده بودم،.. 😢تا کنیزی آن تکفیری چیزی نمانده.. 😢
و حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده بود که در آغوش چشمانش دلم را رها کردم
_داداش خیلی خستم، منو ببر خونه!😭
و #نمیدانستم نام خانه زخم دلش را پاره میکند که چشمانش از درد در هم رفت.. و به جای جوابم، خبر داد
_من تازه اومدم سوریه، با بچه های
#سردارهمدانی برا #مأموریت اومدیم.
میدانستم درجه دار 💛سپاه پاسداران💛 است...
و نمیدانستم حالا در سوریه چه میکند و او دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانه اش
کرده بود که سرم خراب شد
_میدونی این چند ماه چقدر دنبالت گشتم؟😒 موبایلت خاموش بود، هیچکدوم از دوستات ازت خبر نداشتن، هر جا بگی سر زدم،😒حالا باید تو این کشور از دست یه #مردغریبه تحویلت بگیرم؟😒🙁
از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد، فهمیدم خبری بوده که این همه دنبالم گشته...😥
و فرصت نشد بپرسم...
که آسمان به زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد...😱💣
بی اختیار سرم به سمت #خروجی_حرم چرخید و دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان را سیاه کرده...
و ستون دود از انتهای خیابان بالا میرود...😰😱
دلم تا انتهای خیابان تپید،..
جایی که با مصطفی🌸 از ماشین پیاده شدیم..
و اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان دویدم. هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه انفجار میرفت،..
ابوالفضل نگران جانم فریاد میکشید تا به آنسو نروم... 😰🗣
و من مصطفی را گم کرده بودم که با بی قراری تا انتهای خیابان دویدم..
و دیدم سر چهارراه غوغا شده است...
بوی دود و حرارت آتش خیابان را مثل میدان جنگ کرده و همهمه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود...
اسکلت ماشینی...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
آقا،برادر عزیز،هیچ وقت توجیه غیرشرعی خودتان رانکنید.یک موقع می بینی انسان می خواهد یک عملی انجام بدهد،هی خودش را توجیه می کندو می خواهد به یک شکلی خودش را راضی کند.در انسان دو نفس هست..یکی می کشد به طرف شیطان،یکی می کشد به طرف خدا.انسان باید خودش موقعی که یک تصمیم گرفت،خدای خودش را در نظربگیرد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
سخنان مقام معظم رهبری را حتما ًگوش کنید،
قلب شما را بیدار میکند
و راه درست را نشانتان میدهد .
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید_مصطفی_مهدوی_نژاد
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#_شهدایی📿
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
36.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزیزان این خونه متعلق به پدر و مادر پیری هست که داخل یکی از روستاهای دور افتاده زندگی میکنن😔 متاسفانه حموم که ندارن و سرویس بهداشتی مناسبی هم ندارن 😔
لطفاً از کلیپ بالا دیدن کنید 👆👆
ان شالله با کمک شما عزیزان میخواهیم مشکل این پدر مادر عزیز رو برطرف کنیم..
در پویش مارو کمک کنید ولو به ده هزار تومان ✅
شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇
💳6273817010138661
حاج آقا محمودی مسول خیریه👇
@mahmode110
09130125204
#پویش_هشتاد_ششم
#خیریه_جهادی_حضرت_زینب_س
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
احکام آنلاین📚
╭┅────────┅╮
@ahkam_onlinee
╰┅────────┅╯
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادوهشت
اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ خون شده بود..😱😰
که دیگر از نفس افتادم...
دختربچه ای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگه هایی از خون به زردی میزد..
و مادرش طوری ضجه میزد که دلم از هم پاره شد...😢😰
قدم هایم به زمین قفل شده..
و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود.. 😱😢
و پیکرهایی که دیگر چیزی از آنها باقی نمانده و اگر دست
ابوالفضل نبود همانجا از حال میرفتم...😰😭
تمام تنم میان دستانش از وحشت میلرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی میچرخید و میترسیدم پیکره پاره اش را ببینم...
که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه حضرت زینب(س) کاری کند...
ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان میکشید،..
میخواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش میکردم تا مصطفی را پیدا کند که #پیکرغرق_خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد...😱😭😰
به پهلو روی زمین افتاده بود،..
انگار با خون غسلش داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا میکشید،..
با یک دستش به زمین چنگ میزد تا برخیزد و توانی به تن زخمی اش نمانده بود.. که دوباره زمین میخورد...
با اشکهایم به حضرت زینب(س) و با دستهایم به ابوالفضل التماس میکردم نجاتش دهند..
و او برابر چشمانم #دوباره در خون دست و پا میزد...😭
تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم..💨🚑
تا بدن نیمه جانش را به اتاق عمل⛔️ بردند...
و تازه دیدم بیمارستان روضه مجسم شده است...😰😰😰
جنازه مردم روی زمین مانده...
و گریه کودکان زخمی و مادرانشان دل سنگ را آب میکرد...
چشمم به اشک مردم بود و در گوشم..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
ابراهیم تسبیح شاه مقصود قیمتی و زیبایی داشت. یکی از رزمندگان به او گفت تسبیحت را به من می دهی و ابراهیم همان جا تسبیح را داد. جایی دیگر پیراهن زیبایی داشت وقتی احساس کرد یکی از دوستانش از آن پیراهن خوشش آمده پیراهن را در آورد و به او داد.
دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت
مگر اینکه در این دنیا بتواند گره ای ازمشکلات مردم را بگشاید. و یا بنده ای را با خدا آشتی دهد. نه به چیزی از مال دنیا دل بسته بود و نه دنیا را لایق دل بستن می دانست.
#شهید_ابراهیم_هادی
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
- بِسْمْ أللّٰھِ الرَّحْمٰنِ الرَّحْیٖمْ🌿!'
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍ_و_عجل_فرجهم
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
۹ سالگی ازدواج کرد تا همه از ایشون یاد بگیرین ولی متاسافانه دخترانی و جوانانی که امروزه دچاره فساد و خرابی میشن به دلیل دیر ازدواج کردن است
#تلنگر_یاد_اوری
#زندگی_پر_برکت_امام_زمانی
28.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 _#شهیدانه
💢_ بیاد مدافع امنیت و #حجاب
" #شهید_سید_روح_الله_عجمیان" از کرج
💚«خوش غیرت» (قسمت دوم )
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#كاشكى_امروز_او_بود....
🌷 تقصیر خودش بود. شهید شده که شهید شده. وقتی قراره با ریختن اولین قطره خونش، همه گناهانش پاک شود، خیلی بخیل و از خود راضی است اگر آن کتکهایی را که من بهش زدم حلال نکند. تازه، کتکی هم نبود. دو_سه تا پسگردنی، چهار_پنج تا لنگه پوتین، هفت_هشت_ده تا لگد هم توی جشن پتو. خیلی فیلم بود. دستِ به غیبت کردنش عالی بود. اوائل که همهاشمیگفت: «الغیبتُ عجب کِیفی داره» جدی نمیگرفتم. بعداً فهمیدم حضرت آقا اهل همه جور غیبتی هست. اهل که هیچ، استاده. جیم شدن از صبحگاه، رد شدن از لای سیم خاردار پادگان و رفتن به شهر…. از همه بدتر غیبت در جمع بود، پشت سر این و آن حرف زدن.
🌷جالبتر از همه این بود که خودش قانون گذاشت. آن هم مشروط. شرط كرد که اگر غیبت از نوع اول (فرار از صبحگاه…) را منظور نکنیم، از آن ساعت به بعد هر کس غیبت دیگران را کرد و پشت سرشان حرف زد، هر چند نفر كه در اتاق حضور داشتند، به او پس گردنی بزنند. خودش با همه چهار_پنج نفرمان دست داد و قول داد. هنوز دستش توی دستمان بود که گفت: رضا تنبلی رو به اوج خودش رسونده و یک ساعته رفته چایی بیاره.... خب خودش گفته بود بزنیم و زدیم. البته خداییاش را بخواهی، من بدجور زدم. خیلی دردش آمد، همان شد که وقتی توی جاده امالقصر_فاو در عمليات والفجر هشت دیدمش، باهاش روبوسی کردم و بابت کتکهایی کهزده بودم حلالیت طلبیدم.
🌷خندید و گفت: دمتون گرم… همون کتکهای شما باعث شد که حالا دیگه تنهایی از خودم هم میترسم پشت سر كسى حرف بزنم. میترسم ناخواسته دستم بخوره توی سرم. وقتی فهمیدم «حسن اردستانی» در عملیات کربلای پنج مفقودالاثر شده و ده سال بعد استخوانهایش بازگشت، هم خندیدم هم گریستم. کاشکیامروز او بود تا بزند توی سرم که این قدر پشت سر این و آن غیبت نکنم.
🌹خاطره اى به ياد شهيد حسن اردستانى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
گفت:
وقتے من را گذاشتید توی قبر ، یڪ مشت خاڪ بپاش بہ صورتم...
پرسیدم چــرا؟
گفت:
برای اینڪہ بہ خودم بیایم
و ببینم دنیایی ڪہ بهش دل بسته بودم
و بہ خاطرش معصیت می کردم یعنے همین.
#شهید_منوچهر_مدق
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جهنمی که نیروهای صهیونیست را میبلعد!
📎 #فلسطین
📎 #طوفان_الاقصی
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادونه
در گوشم صدای سعد می آمد..
که #به_بهانه رهایی مردم سوریه مستانه نعره میزد
_بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!
و حالا مردم سوریه تنها #قربانیان این 🔥بدمستی سعد و همپیاله هایش🔥
بودند...
کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم..😣😞😭
و میترسیدم مصطفی #مظلومانه شهید شود..که فقط بیصدا گریه میکردم... 😭😭
ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار
زده..
و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ خون شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم
_زنده می مونه؟😢😢
از تب بی تابی ام حس میکرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی میتپد..
که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید
_چیکاره اس؟😐
تمام استخوانهایم از #ترس و #غم میلرزید.. که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم😞
_تو داریا پارچه فروشه، با جوونای #شیعه از حرم حضرت سکینه(س) #دفاع میکردن!😍😢
از درخشش چشمانش😇 فهمیدم حس #دفاع از حرم به کام دلش شیرین آمده.. و پرسیدم
_تو برا چی اومدی اینجا؟😕😕
طوری نگاهم میکرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد
_برا همون کاری که سعد #ادعاش رو میکرد!
لبخندی عصبی لبهایش را گشود، طوری که دندانهایش درخشید..
و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد
_عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه شون میخوان #کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این تکفیری هام که میبینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه های سوریه، معارضین صلحجو هستن!!!
و دیگر این حجم غم در سینه اش...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
✍ شهید #حاج_قاسم سلیمانی در توصیهای به برادرزادهاش مینویسد :
مهدی جان! تمام کسانی که به کمالی رسیدند خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد، منشأ همه آنها سحر است.
سحر را دریاب.
نماز شب در سن شما تاثیری شگرف دارد، اگر چند بار آن را به رغبت تجربه کردی، لذت آن متوجه میشود و به آن تمسک مییابی.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
کاردانی عمران داشت. به خاطر مهارت در تیراندازی و سایر قابلیت ها در هنگ مرزی سراوان پله های ترقی را طی کرد و به عنوان فرمانده پاسگاه انتخاب شد. توی عملیات ها خودش جلوتر از همه حرکت می کرد و حاضر نبود سربازها را در پیشانی گروه قرار بدهد. وقتی از علت کارش سوال کردم جواب داد:
«این ها در دست من امانت اند »
#شهید_مرتضی_نبی_لو_دشیری
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #محمد_مسرور
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#_شهدایی📿
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید