eitaa logo
هندوستان
927 دنبال‌کننده
71 عکس
18 ویدیو
6 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
ز نوبهار به رقص است ذره ذرهٔ خاک تو نیز جزو زمینی، درین بهار مخسب @SAEB_TABRIZ
سینه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار گریه‌ای از سرمستی به تهیدستی خویش چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار ابر چون پنبهٔ افشرده شد از گریه و ما مژه‌ای پاک نکردیم درین فصل بهار جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان دیده نمناک نکردیم درین فصل بهار لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان جامه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار با دو صد خرمن امید، ز غفلت صائب تخم در خاک نکردیم درین فصل بهار @SAEB_TABRIZ
بهار گشت، ز خود عارفانه بیرون آی اگر ز خود نتوانی، ز خانه بیرون آی @SAEB_TABRIZ
هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است @SAEB_TABRIZ
برق خاشاک گنه، تابستان است دود این آتش جانسوز به از ریحان است می توان یافت ز سی پاره ماه آنچه ز اسرار الهی همه در است هست در غنچه لب بسته این ماه نهان گلستانی که نسیمش نفس رحمان است مشو از عزت این مُهر الهی غافل که درین مُهر بسی گنج گهر پنهان است ماه رویی که بود یک خالش در سراپرده ماه رمضان پنهان است میکند روزه ماه رمضان عمر دراز مد انعام درین دفتر و این دیوان است غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد که لب خشک بر این بند گران سوهان است باش با قد دو تا حلقه این در که مراد دو جهان در خم این چوگان است @SAEB_TABRIZ
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفت بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت  @SAEB_TABRIZ
کشتیی را یک بس بود بهر نجات چرخ از پا درنیاید تا بود صاحبدلی @SAEB_TABRIZ
رتبه‌ی ریزش بُوَد بالاتر از اندوختن پیش عارف، برگ‌ریز از نوبهاران خوش‌تر است @SAEB_TABRIZ
دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت اندوه روزی از دل ما کم نمی شود! @SAEB_TABRIZ
رویی کز او دلی نگشاید ندیدنی است حرفی که مغز نیست در او ناشنیدنی است یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور هر چند روی مردم عالم ندیدنی است ز ابنای روزگار، تغافل غنیمت است یوسف به سیم قلب ز اخوان خریدنی است نتوان به حق ز بال و پر جستجو رسید کاین ره به پای قطع تعلق بریدنی است تا در لحد شود گل بی خار بسترت دامن ز خارزار علایق کشیدنی است در گلشنی که نعل بهاران در آتش است دامن ز هر چه هست، به جز خار، چیدنی است چون کوه تا خزانه لعل و گهر شوی در زیر تیغ، پای به دامن کشیدنی است بگشای چاک سینه که بر منکران حشر روشن شود که صبح قیامت دمیدنی است دندان به دل فشار که آن نونهال را بوییدنی است سیب ذقن، نه گزیدنی است صائب ز حسن گل چمن آراست بی نصیب از عندلیب وصف گلستان شنیدنی است @SAEB_TABRIZ
از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار این رازها که ما به دل شب سپرده‌ایم @SAEB_TABRIZ
نخواهد آتش از همسایه هر کس جوهری دارد چنار از سینه خود می کند ایجاد آتش را @Saeb_tabriz