لحظه ای یاد صاحب الزمان(عج)باشیم
#سهدقیقهدرقیامت پارت ۶ بعد بدون اینکه حرفی بزند، آیه سی ام سوره یس برایم یادآوری شد: روز قیامت بر
#سهدقیقهدرقیامت
پارت ۷
کمک به یک خانواده فقیر
شرح جزئیات و فیلم آن موجود بود، ولی راستش را بخواهید من هر چه فکر کردم به یاد نیاوردم که به آن خانواده کمک کرده باشم! یعنی دوست داشتم، اما توان مالی نداشتم که به آن ها کمک کنم .
آن خانواده را می شناختم. آن ها در همسایگی ما بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند. خیلی دلم می خواست به آن ها کمک کنم، برای همین یک روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم. به دو نفر از اعضای فامیل که وضع مالی خوبی داشتند مراجعه کردم.
من شرح حال آن خانواده را گفتم و اینکه چقدر در مشکلات هستند، اما آن ها اعتنایی نکردند .
حتی یکی از آن ها به من گفت: بچه، این کارا به تو نیومده. این کار بزرگ ترها است. آن زمان من ۱۵ سال بیشتر نداشتم، وقتی این برخورد را با من داشتند، من هم دیگر پیگیری نکردم .
اما عجیب بود که در نامه عمل من، کمک به آن خانواده فقیر ثبت شده بود! به جوان پشت میز گفتم: من کاری برای آن ها نکردم!؟ و گفت: تو نیت این کار را داشتی و در این راه تلاش کردی، اما به نتیجه نرسیدی.
برای همین، نیت و حرکتی که کردی، در نامه عملت ثبت شده.
البته فکر و نیت کار خوب، در بیشتر صفحات ثبت شده بود. هر جایی که دوست داشتم کار خوبی انجام دهم ولی امکانش را نداشتم، اما برای اجرای آن قدم برداشته بودم، در نامه عمل من ثبت شده بود. ولی خدا را شکر که نیت های گناه و نادرست ثبت نمی شد. در صفحات بعد و جای این کتاب مشاهده می کردم که چنین اتفاقی افتاده . یعنی نیت های خوب من ثبت شده بود. البته باز هم مشاهده کردم که اعمال خوبم با اشتباهات و گناهانی که هیچ منفعتی برایم نداشت از بین رفته! به قول معروف: آش نخورده و دهان سوخته. هر چه جلو می رفتم، نامه عملم بیشتر خالی می شد!
خیلی از این بابت ناراحت بودم. از طرفی نمی دانستم چه کنم. ای کاش کسی بود که می توانستم گناهانم را به گردن او بیندازم و اعمال خوبش را بگیرم! اما هر چه می گذشت بدتر می شد. جوان پشت میز ادامه داد: وقتی اعمال شما بوی ریا بدهد پیش خدا ارزشی ندارد. کاری که غیر خدا در آن شریک باشد به درد همان شریک می خورد. اعمال خالصت را نشان بده تا کار شما سریع حل شود.
مگر نشنیده ای : الاعمال بالنیات.
اعمال به نیت ها بستگی دارد.
همین طور که با ناراحتی، کتاب اعمالم را ورق می زدم و با اعمال نابود شده مواجه می شدم، یکباره دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده: نجات یک انسان
خوب به یاد داشتم که ماجرا چیست.
این کار خالصانه برای خدا بود. به خودم افتخار کردم و گفتم: خدا را شکر. این کار را واقعاً خالصانه برای خدا انجام دادم.ماجرا از این قرار بود که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای تفریح و شنا کردن، به اطراف سد زاینده رود رفتیم. رودخانه در آن دوران پر از آب بود و ما هم مشغول تفریح. یکباره صدای جیغ یک زن و فریادهای یک مرد همه را میخکوب کرد! یک پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا می زد، هیچکس هم جرئت نمی کرد داخل آب بپرد و بچه را نجات دهد. من شنا و غریق نجات بلد بودم.
آماده شدم که به داخل آب بروم اما رفقایم مانع شدند! آن ها می گفتند: اینجا نزدیک سد است و ممکن است آب تو را به زیر بکشد و با خودش ببرد.
خطرناک است و ...
اما یک لحظه با خودم گفتم: فقط برای خدا و پریدم داخل آب.
خدا را شکر که توانستم این بچه را نجات بدهم. هر طور بود او را به ساحل آوردم و با کمک رفقا بیرون آمدیم. پدر و مادرش حسابی از من تشکر کردند. خودم را خشک کردم و لباسم را عوض کردم.
آماده رفتن شدیم. خانواده این بچه شماره آدرس مرا گرفتند.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/SAHABZAMAN
خدایا سال دیگه شب آرزوها
ظهور #امام_زمان جزو ارزوهامون نباشه...🤍
https://eitaa.com/SAHABZAMAN
السلام علیک یامولانا یاصاحبالزمان
هر صبح از درون دلم میکنی طلوع
صبحت بخیر پادشه شعرهای من...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
أین صاحبنا..
أین بقيةالله الاَعظـَـم.. 😔
دعای عهد_3.mp3
8.21M
📝 درد ما از هجر یوسف، کمتر از یعقوب نیست
او پسر گم کرده بود و ما پدر گم کردهایم 💔
صوت قرائت دعای عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
Ahd 002.mp3
6.32M
17.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷دعای زیبای ندبه 🌷
🌷 صـوتـی و تـصویـرے 🌷
🌷با ترجمه فارسی و انگلیسی 🌷
#دعای_ندبه در صبح های جمعه