5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 از حضرت عباس (ع) بچه خواسته بود حالا که بچه دار شده اومده جلوی حرم علمدار تشکر کنه
❤️ یا باب الحوائج❤️
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
میلادی: Tuesday - 02 May 2023
قمری: الثلاثاء، 11 شوال 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️14 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️19 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️29 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️48 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
✅ التماس دعای فرج
#مولایمن
🏝میبینید روزگار پردرد و تلخمان را؟
میبینید دلهای داغدار و ِ
سینههای به خون نشستهمان را؟
میبینید اشکهای جاری و
بغضهای فرو خوردهی بیپایانمان را؟
میبینید هزار زخم بیمرهم بر
پیکر نحیف آرزوهایمان را؟
میبینید دردهای ناتمام و
اضطراب کشندهمان را؟
اینجا...
در انتهای کور و تاریک
و جهنمی آخرالزمان،
ما هر روز برزخ را مرور میکنیم
میترسیم بهشتندیده از دنیا برویم
بیایید و رهایمان کنید
از هجوم رنجها🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#سهشنبههایجمکرانی
معلم عشق، دلدادگی، ایثار💞
شهید ابراهیم هادی 🌷
#روزتمبارکمعلمشهیدم
#روز_معلم
.
🌹 ماجرای شهید سبزواری که بچه خوشتیپ دانشگاه بود
مهدی عرفاتی نوشت:
🔻شهید #حمیدرضا_الداغی همدانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات میخوندم و حمید حسابداری(اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشیها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو مینوازه…
🔻تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ...
🔻رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوشهامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوشبریدهها…
🔻شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش…
این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ دانشگاه.
🔻پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد.
💔حالا همون جوان خوشتیپ دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ…