eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.3هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سعی می کردم اعتقادات را به شکل عملی در وجود فرزندانم پرورش دهم، بچه ها می دانستند اگر مادر پوشش تیره و مشکی دارد🖤، یعنی عزا و ماتم است. شب شهادت یکی از امامان بود و من مشکی پوشیده بودم. آن موقع دو فرزند داشتم؛ محمدرضا هفت و خواهرش یازده ساله بود. برایشان از آن امام تعریف کردم. به دقت گوش کردند و موقعیت آن شب را فهمیدند، اما همسایه بغلی ما جشن گرفته بود و آهنگ های شاد را با صدای بلند پخش می کرد. نگران شدم مبادا در تصور کودکانه آنها دوگانگی ایجاد شود، بنابراین از قبح شکنی عمل همسایه در شب شهادت گفتم. مهدیه تصمیم گرفت تا امر به معروف کند سمت خانه همسایه رفت، محمد که نسبت به خواهرش تعصب داشت، رفت و مراقب او بود که اگر اتفاقی برایش افتاد، کمکش کند. تذکر آنها نتیجه داد و صدای آهنگ قطع شد. 🎤(مادر شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
او را به سفرهای راهیان نور آشنا کردیم🏴؛ سفرهایی که هم جنبه معنوی داشت و هم جنبه تربیتی؛ سفرهای ده- بیست روزه ای که تا آخر تعطیلات عید طول می کشید. سختی و کمبودهای زیادی داشت، خیلی ها جا می زدند و کم می آوردند، اما مشقت های این سفرها از او آدمی ساخته بود که بتواند در برابر مشکلات صبور باشد، کم توقع باشد، قناعت کند، تلاشگر و هدفمند باشد و از نظر جسمی هم قوی باشد. این سفرها برای او و خانواده مان در حکم منبعی انرژی بخش بود که یک سال موتور روح و جانمان را روشن نگه می داشت و به طور ویژه ای بر اعتقاداتمان اثر می گذاشت. 🌺 🎤(مادر شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
▫️آمادگی جسمانی اش بسیار خوب بود و بدنی ورزیده داشت. به ورزش پاکور علاقه داشت. هیجانش را در این ورزش خالی می کرد. از ارتفاع نمی ترسید و جسارتی مثال زدنی داشت. با دوستانش که تمرین می کرد، موفق تر از بقیه بود و گاهی مسابقه دوستانه که می گذاشتند، او برنده می شد.🌸 🎤(دوست شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
🌸هیچگاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد و به شدت مقید و چشم پاک بود. اوقاتی که در مهمانی های خانوادگی بود، اگر بانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت میکرد.اگر جمع بابت موضوعی میخندیدند سرش را پایین مینداخت و میخندید.😊 🌸🌸🌸🌸 🎤(مادرشهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
💐درباره حجاب و غیرت دینی دیدگاه خودش را داشت.درمقتل ها و مدح ها وسخنرانی ها وقتی از افتادن روسری از سر حضرت زینب(س)، از کوبیدن سر بانو به محمل وخونین شدن پیشانی وپریشان شدن موها و کنار رفتن حجاب شان گفته میشد،اصلا باور نمی کرد. می گفت: من نمی توانم این حرف هارا بپذیرم و قبول ندارم کسی که دختر حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است، خودش متوجه نباشد که حجابش کنار رفته است.از ان طرف، مگر لباس و پوشش عرب ها یک لایه است که حجاب شان دران لحظه برداشته شود. این ها تهمت و بی احترامی به حضرت زینب(س) است. نه تنها ایشان، درباره دختران کوچک امام حسین(ع) نیز نداشتن حجاب محال است. 🌸🌸🌸 🎤(مادرشهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
✨علايق: مراسمات مذهبي🌸 به خصوص مراسمات هيأت راية العباس و ريحانة النبي، زيارت كربلا و مشهد مقدس، تفريح و گردش، كوهنوردي، پاركور، ورزش هاي هيجاني، موتور سواري، ...🔘 کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ارتفاعات برفی کردستان🌱(شهید محمدرضا دهقان)❤️ 🌹 ✨✨✨✨✨✨✨✨ کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
🌸خانواده عازم حج شدند.درخانه تنها بودم. به رفقا زنگ زدموقرار یک دورهمی دوستانه گذاشتیم.محمد رضا هم سریع خودش رابا موتور رساند. آن شب بچه ها که شام را خوردند.همگی رفتند،فقط او ویکی از رفقا ماندند تا صبح بیدار ماندیم وگپ زدیم وخندیدیم. نگذاشت که تنها باشم واین معرفتش همیشگی بود ✨ 🎤(دوست شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
✨گاهی با رفقا قرار میگذاشت و باهم به گشت و گذار میرفتیم یکبار که به کوه های شیان رفته بودیم،بعد از کلی تحرک .و شیطنیت به زور عابر بانکش را گرفتم و گفتم که همین امروز باید ما را مهمان کنی.حرص میخورد که پول هایش را جمع کرده تا موتور بخرد.من هم اذیتش کردم وگفتم نگران نباش،با صدتومن آدم کسری نمی اورد برای خرید موتور،خودم برایت صد تومن تخفیف می گیرم.عاشق موتور بود.به خانواده اش قول داده بود پول هایش را پس انداز کند که موتور دلخواهش را بخرد. 🎤(دوست شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
💎شب اول ماه رمضان بود که دبیرستانمان برنامه افطاری داشت به بچه های هم دوره ای زنگ زدم.فقط او امد.ان شب کسانی حضور داشتند که او زیاد دل خوشی از انها نداشت.اما با هم اوصاف،کسی نبود که کینه ای باشد و هیچ چیز در دلش نبود،با روی گشاده ودلی صاف با انها برخورد کرد (دوست شهید) 🎤 کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
ساعت دوازده شب بود که متوجه شد من حال خوشی ندارم.سریع خودش را رساند و با موتورش امد دنبالم.تا نیمه شب مرا در خیابان ها چرخاند و گپ زد تا حالم بهتر شود،هوا سرد شد و یک تیشرت فقط تنش بود،داشت می لرزید،اما خم به ابرو نیاورد و گله نکرد.بیشتر از اینکه به فکر خودش باشد به فکر دیگران بود.از معرفت چیزی کم نمی گذاشت. 🎤(دوست شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
هرسال محرم ها وایام فاطمیه🏴 بیت حضرت آقا می رفیتم.گاهی با مادروگاهی دوتایی با هم. در دوران دبیرستان،دهه دوم ایام فاطمیه را خودش تنهایی می رفت. اگر دیدار خصوصی از جایی قسمتش می شد، با دوستان خود سه-چهارساعت قبل از باز شدن دربیت ،برای مراسم می رفت تا حضرت اقا را از نزدیک ببیند 🎤(خواهرشهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
🌸شیرکاکائو و کیک بیت رهبری اشک مدافع حرم را در آورد🌸 یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود. بعد از مشورت، او انتخاب شد. خواهرش میخواست که او را بفرستم اما نمیشد. تا فهمید که رضایت دادیم برود، سر از پا نمیشناخت. دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها میرفت. وقتی از بیت برگشت، چشمها و صورتش قرمز شده بودند. از روحیاتی که در او میشناختم، مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریههایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد. پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود.! کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤مصاحبه با آیت اللّه امامی کاشانی درباره شهید محمدرضا دهقان 🌹 و، سلفی📷 شهید با رفقایش کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از فعالیت های فرهنگی🔰 که انجام داد غرفه داری مدرسه قران دانشگاه تهران درنمایشگاه بین المللی کتاب تهران بود. ساعت ها چانه گرم میکردیم تا خریدار جذب کنیم،اما خودش برای ما آنقدر نرم زبانی کرد و تشویقمان کرد که یک محصول در باب ازدواج بخریم و هفتاد هزار تومان ما را پیاده کرد.قدرت جذب مشتری را داشت و استعداد خوبی داشت 🌺 🎤(دوست شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
در یکی از شبکه های اجتماعی ،گروهی مختص شهدا تشکیل دادیم ،تا یک ماه اول حالت تعلیقی داشت و حذف و باسازی می شد ،تا اینکه دیگر ثابت شد .گاهی دوستان اهل زنجان به ترکی گفتمان میکردند و سربه سر او میگذاشتند. من به او در گفتگوی خصوصی میگتم که بچه ها شوخی میکنند تا یک وقت ناراحت نشود.از آن همه حذف شدن و دعوت مجدد ُ،شوخی ها و سر به سر گذاشتن های دوستان در آن گروه مجازی ناراحت نشد.آن قدر ظرفیتش بالا بود که عصبی نمیشد و صبور بود ُ 🎤(دوست شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
✨خیلی ختم قران📖 می گرفت.بیشترشان را از دانشگاه می اورد وتوفیق اجباری ختم قران نصیبمان میکرد .می دیدم که نصف شب ها با نور گوشی اش قران می خواند؛آن هم قرانی با خط ریز.دلسوزانه دعوایش می کردم و می گفتم حداقل قران𑸮خط درشت را بردارد.🌹 🎤(مادر شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
▫️اوایل که وارد دانشگاه🔰 شده بود، از طرف آیت الله امامی کاشانی یک عباهدیه گرفته بود. از داشتن این هدیه،🌺 آنقدر ذوق کرده بود که بار ها دیدم آن را میبوسید.خیلی دوستش داشت و موقعی که نماز میخواند، روی دوشش می انداخت. آن را تا می کردو مرتب شده در کمدش می گذاشت وبرای روحانیت و لباس آن ارزش قائل بود🌸. (مادرشهید) 🎤 کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
هدیه تولد🌺 برایم یک رم هشت گیگ خرید. تلاش کرده بود با سلیقه کادو پیچ کند، هدیه را که باز کردم یک تکه کاغذ لای آن بود. چند بیت شعر بود که قافیه مهدیه داشت، با تعجب پرسیدم دو بیتی با قافیه اسم من گفتی؟! ملتمسانه از من خواست تا صدایش را در نیاورم، شعر یکی از دوستانش بود که برای همسرش سروده بود و همنام من بود☺️____🎤(به نقل از خواهر شهید) کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📷 ❤️ با نوای امیر کرمانشاهی🎤 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
☆☆☆ کتاب ابو وصال📙 کتاب یک روز بعد از حیرانی📘 کتابهایی درباره زندگی شهید محمدرضا دهقان ❤️
✅هم دانشگاهی شهید: 🔰به یاد دارم روزی خانه ما آمد. من طرح‌هایی را برای هفته دفاع‌مقدس آماده کرده بودم، با هم رفتیم نزد فرمانده پایگاه بسیج، آنها داشتند غرفه‌ها را برای هفته دفاع‌مقدس برپا می‌کردند. چون از علاقه محمدرضا به شهادتــ❤️مطلع بودم با شوخی به فرمانده گفتم خوب به او نگاه کن و چهره‌اش را به خاطر بسپار تا وقتی شهید شد برایش یادواره برگزارکنیم. باورم نمی‌شود مدتی بعد از این اتفاق محمدرضا شهید ‌شود🕊 کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh