شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت «میخواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونمون بخواب» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شدهام. در را که باز کردم، دیدم آقامهدی و چند تا از دوستانش از #جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله میکرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده..
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
شهید مهدی زین الدین🕊🌹
تصاویری از یگان ویژه که به مردم نشان نمیدهند
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
خاطـــرات_شهــدا
شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت...
در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی #شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت.
او در حالی روی زمین افتاده بود که دو #قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود.
یکی از قمقمه ها #ترکش خورده و سوراخ شده بود.
ولی قمقمه ی دیگر، #سالم و پر از آب بود.
درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی #سقا می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود..
منبع :دلهای خدایی
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
بچههایِآسمان
#خدا به بعضیا صدا داده، قرآن رو با صوت میخونن، دل همه رو میبرن!
به بعضیا سیرت داده، درباره خدا حرف میزنن و آدما رو با خدا رفیق میکنن!
به بعضیا انرژی مثبت داده، کنارشون که هستی مثل اینکه رفتی پیش خدا!
به بعضیا اخلاق خوب داده، هر کاری میکنن یاد خدا میافتی!
به بعضیا نور داده، وقتی میان، راه خدا رو نشونت میدن!
به بعضیا احساس و مهربونی داده، با کاراشون یاد مهربونی و بنده نوازی خدا میفتی!
خدا به همه ما یه چیزی داده! بگرد تو وجودت ببین به تو چی داده، همونو بردار تو راه خدا خرج کن، هی نگو من که صدا ندارم! من که قیافه ندارم! من که انرژی مثبت ندارم و...
باور کن خیلی چیزها داری، الکی خلقت نکرده!
بشین فکر کن و سهم خودتو از بندگی خدا تو این دنیا پیدا کن، ببین چطوری میتونی یه نماینده و نشونه خدا باشی برای بقیه، ببین چطوری میتونی جلوهای از حضور خدا باشی و لبخند خدا رو هدیه بدی به این دنیا و مخلوقاتش...
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
امتحانِ خدا جلو رومونه، اونی بعدا سرش بالاست و سینهاش جلو، که اینجا نمره منفی نگیره.
حواسمون باشه، شرمنده آقا نشیم!
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
شهید مصطفی صدرزاده🕊🌹
چنگ زد توی خاک ها و گفت «...این آخرین عملیاتیه که من دارم میجنگم.»
اصلاً ابوذر چند روز پیش نبود. خیلی گرفته بود. همیشه میگفت «...دوست دارم بمونم و اون قدر درد بکشم که همهی گناهام پاک بشه.» میگفت «...دلم میخواد زیاد عمر کنم و به #اسلام و #انقلاب خدمت کنم.» ولی این روزها از بچهها خجالت میکشید. میگفت «...نمیتونم جنازههاشون رو ببینم.»
ماندن براش سخت شده بود.
گفتم «...این چه حرفیه ابوذر؟ قبلاً هر کی این حرف ها رو میزد، میگفتی نگو. حالا خودت داری میگی.»
انگار دردش گرفته باشد، مشتش را محکم تر کرد و گفت «...نه. من مطمئنم.»
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
شهید ابوذر داوودی🕊🌹