eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ کارهای فرهنگی‌وجهادی: @sabkeshohada2 <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر انوشه:ما به ازای هر صندلی مسئولیتی، ۷۳ شهید دادیم/یعنی ما به ازای هر صندلی یک کربلا را پشت سر گذاشتیم https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فَاطِمَةَ و اَبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحاطَ بِهِ عِلمُک فاطمیه 🖤🥀 ___________ چادرت را بتکان روزی ما را بفرست🖤 https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
دلخوریم از اهل یثرب، از علی نشناس ها دلخوریم این روزها از کوچه... از در بیشتر آتش اول چوب را سوزاند، اما فکر کن عمدتا آتش اثر دارد به معجر بیشتر... https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
فرزند شهید ملکپور که بعد از تولد پدر به دنیا آمد می‌گفت: سالها بعد و در اواخر دهه هفتاد آرزو داشتم به شلمچه بروم و محل شهادت پدر را ببینم. یک شب پدر به خوابم آمد و گفت: بیا شلمچه. گفتم من هیچ پولی ندارم. حداقل شصت هزار تومان هزینه دارد. گفت برو از بانک که حساب باز کردی بگیر و بیا. از خواب بیدار شدم. تعجب کردم. من در بانک ده هزار تومان بیشتر نداشتم‼️ رفتم بانک. شناسنامه و دفترچه را دادم و گفتم: این حساب را میخواهم ببندم. متصدی بانک چند لحظه بعد شصت هزار تومان به من داد. ✅وقتی تعجب من را دید گفت: شما در قرعه کشی پنجاه هزار تومان برنده شدید... 💢آن سفر یکی از عجیبترین سفرهای زندگی من بود. هرجا رفتم عنایت پدر را دیدم... 📗برگرفته از کتاب میعاد در شلمچه. اثر گروه شهید هادی. 💐چهارم دی ماه سالروز شهادت شهید جلیل ملک پور و شهدای مظلوم کربلای۴ گرامی باد. https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیروز سوم دی ماه مصادف بود با شبی‌ که غواصان برای عملیات کربلای ۴ در سال ۶۵ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دستهای بسته بازگشتند. برای برای برای برای برای https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ شنواى دعايم باش آنگاه كه میخوانمت...
‍ 🌷مهاجر مجاهد🌷 از هرات افغانستان راهی ایران بودند که هواپیماهای شوروی آن ها را بمباران کردند. از آن همه جمعیت فقط یک نوجوان زنده ماند. پسری شیعه که به عشق زیارت امام رضاع راهی شده بود. او تمام خانواده اش را از دست داد. با دست خود بدنهای پاره پاره خانواده اش را دفن کرد و... در کوره ای در اطراف بجستان مشغول به کار شد. 💐رجب هر روز یک مسیر طولانی را طی می‌کرد تا در نمازجماعت مسجد شهر شرکت کند. با بچه های بسیج دوست و رفیق شد. همه دیده بودند که رجب چه ایمان قوی و محکمی دارد. ✳️این پسر از همان درآمد اندک خودش به دیگران کمک می‌کرد. در مراسم عزای اهل بیت و در دعای کمیل مسجد بجستان حضوری فعال داشت. ✅جنگ شروع شد. تصمیم گرفت با دوستان راهی جبهه شود اما ... 📚برگرفته از کتاب غریب قریب. خاطرات شهید رجب غلامی https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️▪️⚫️▪️ ساعت ۱۸ هیئت مجازی بمناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار میشه. منتظر حضور شما هستیم✋🏻
بسم الله ▪️ سلام؛ به مجلس روضه‌ی حضرت مادر(س) خوش آمدید لطفا با وضو وارد شوید 🏴
AUD-20211217-WA0009.mp3
9.22M
🏴 🎙زیارتنامه حضرت فاطمه زهرا(س) 🥀سلام بر تو‌ای دختر رسول خدا، سلام بر تو‌ای دختر محبوب خدا، سلام بر تو‌ای دختر امین خدا، سلام بر تو‌ای دختر بهترین مخلوقات، سلام بر تو‌ای بانوی بانوان جهان از گذشتگان و آیندگان، سلام بر تو‌ای همسر ولی خدا، و بهترین خلق بعد از رسول خدا..... 💔 🤲 https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
👇🏻🏴▪️🏴
هنگامی که حضرت علی(ع) بی وفایی مردم رو دیدند ملازم خانه شدند و از خانه بیرون نیامدند.. در اون هنگام عمر به ابوبکر گفت : چرا برای علی(ع) پیام نمیفرستی تا با تو بیعت کند؟
عمر ادامه داد: قنفذ را به سراغ علی(ع)میفرستم زیرا قنفذ سخت دل و تندخو و بی مهر است
نهایتا عمر و ابوبکر قنفذ را به همراه گروهی فرستادند دم خانه‌ی حضرت(ع) حضرت علی علیه السلام اجازه ورود ندادند آنها برگشتند و به عمر و ابوبکر گفتند اجازه ورود ندادند
عمر گفت دوباره بروید و اگر اجازه ندادند بدون اجازه وارد شوید
عمر خشمگین شد دسته‌ای هیزم آورد دم خانه‌ی حضرت.. فریاد زد: یا علی(ع) سوگند به خدا باید از خانه بیرون بیایی و با خلیفه‌ی رسول(ابوبکر) بیعت کنی وگرنه بر خانه تو آتش می افروزم
حضرت زهرا(س) فرمود: چرا با ما چنین برخورد میکنی؟ عمر پاسخ داد: در را بازکن وگرنه به شما آتش می افکنم حضرت(س) گفتند: آیا از خدا نمی‌ترسی و وارد خانه‌ی من میشوی؟
عمر از همراهان خود آتش خواست و آن آتش را به در خانه حضرت زد و شعله ور کرد😭😭 سپس در را فشار داد و وارد خانه شد 😭😭😭😭😭
فاطمه(س) مقابل او ایستاد و فریاد زد: یا ابتاه! یا رسول الله !
عمر شمشیر خود را بلند کرد و بر پهلوی زهرا(س) زد😭😭😭
ناله‌ی حضرت بلند شد : یا ابتاه😭😭🏴