🌱به نام او
.
🌱به گمانم که دریا، از ابتدا بدین سان آرام و زیبا نبود. #عاشق نبود. آبی نبود.
تلخ بود و پریشان. سیاه بود وآشفته.
اما نگاه دل ربای سپهر که شیشه ی لغزان دیدگانش را نوازش داد، سیاهی اش شکست و آبی شد. عاشق شد.
.
🌱ما خستگان نیز همچو همان دریای سیاه گشته ایم، بی دل و دردمند.
🍃یارا! شده ایم #سائل یک نگاهت که آبی گردیم و عاشق. همچو دریا.
همچو آنان که بِدیشان نگریستی و عاشق شدند. خالص شدند.
همچو #سید_مجتبی.
او که مبارز و مجاهد بود.
او که عاشق و خالص بود.
او که از طریقت مبارزه اش، تنها #چمران آگه بود.
او که عبد و #عابد بود، بی شایبه و فریب.
او که خَلَت زمانه از دل رانده و سپهر را میهمان صحن دل کرده بود.
.
🍃یارا! ما را نیز چون او گردان.
"اَللّهُمَّ اَخرِج حُبَّ الدُّنیا مِن قُلوبِنا"
آری! همچو او و هزاران عاشق دیگر.
.
🍂به مناسب شهادت #شهید_سید_مجتبی_هاشمی
.
📅تاریخ تولد : ۱۳ آبان ۱۳۱۹
.
📅تاریخ شهادت : ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴
.
🥀مزار : بهشت زهرا
@SABKESHOHADA
💠 ریا کاری نمیکرد. بضاعت ما، آن خیمه و آن جمع دانشجویی بود. بهترین عامل جذب محمدحسین همین بود. برای هیچ کس فیلم بازی نمیکرد. کسانی را که به ظاهر با مذهبی ها سنخیتی نداشتند، بیشتر تحویل میگرفت. نمود هیئت علم دار همین بود. عکس ها و فیلم های هیئت را که ببینید، متوجه میشوید. بعد از هیئت اینطور بچه ها عموما می آمدند و میگفتند: "میدونید چرا ما میایم اینجا؟ چون اینجا کسی با دید منفی به ما نگاه نمیکنه."
@SABKESHOHADA
بخشی از کتاب عمار حلب
شهید محمدحسین محمدخانی
این اشک ها چه ها که نمی کند...
می افتد..
ولی دستت را می گیرد و بلندت می کند..
مقدرات شــب قـدرت را قیمتی می کند..
این اشک ها.. آه .... ..
این اشک ها ...
چه ها که نمی کند ...
مثلا" دست شهادت را می گیرد پای برگه ی تقدیر امسالت می نشاند ..
چه خوش سعادت و مستجاب الدعوه
میان زمزمه ی الغـــوث الغـــوث ،
امضای شهــادت نامه اتان را هم گرفتید ..
بهـــشت گوارای وجـود پاکتان ...
یارب ،مقدر نما
یک جرعه از اخلاص و
آن حال شهیــدان را ...🌷
@SABKESHOHADA