فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت #حاج_قاسم از شکست مفتضحانه #آمريكا در #أفغانستان
#سردار_دلها
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
"اسماعیل محمدی خواه آستانه"
@sabkeshohada
@sabkeshohada
#اقتدا به حضرت عباس علیه السلام
مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بیبی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
🌹یاد کنیم شهدا را با صلوات🌹
#شهیدتاسوعا
@sabkeshohada
@sabkeshohada
زينب جان
شرمنده ايم كه
بهای حسينی شدن ما
بی حسين شدن تو بود
@sabkeshohada
@sabkeshohada
#شهید_شوشتری با دیدن این عکس فرموده بود:
عکس عجیبی است.
نشستهها پرواز کردند، ولی ما ایستادهها، هنوز هم ایستادهایم!
کاشکی من هم توی این عکس، آن روز مینشستم، بلکه تا امروز شهید شده بودیم!
•
یاد همه شهدا، سردار شوشتری جانشین نیروی زمینی سپاه و سردار محمدزاده فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان گرامی باد
ایستاده از راست:
ناشناس(از برادران راوی)، مهندس نصرت الله کاشانی، سردار عزیز جعفری، سردار مرتضی قربانی، شهید نور علی شوشتری
نشسته از راست:
شهید مهدی باکری، شهید محمد ابراهیم همت، شهید مهدی زین الدین
فرزند رشید شهید شوشتری در مورد این عکس صحبت کردم، این تنها عکسیست که شهید شوشتری قاب و در اتاقش نصب کرده بود.
مواظب باشیم کجا مینشینیم، کجا میایستیم...
@sabkeshohada
@sabkeshohada
در مدرسه نیز سردسته مخالفان شاه بود و بقیه را هدایت میکرد. یکبار که بچهها وسط حیاط مدرسه جمع شده بودند و شعار میدادند، یکی از سربازان برای ساکت کردن آنها به مدرسه آمد. توهین آن سرباز به امامخمینی(ره) باعث شد صدیقه سیلی محکمی به گوش او بزند. حرکت شجاعانه صدیقه به همه مدرسه دل و جرأت داد و زمانی که فرمانده و سربازانش برای دستگیری او به مدرسه ریختند، دانشآموزان و حتی معلمان و همکاران جلوی آنها ایستادند و گفتند: «همه ما مثل هم هستیم.» در نتیجه آنها مجبور به ترک مدرسه شدند.
هدفش از ابتدا یاری اسلام بود؛ چنانچه خود میگفت: اگر قرار است از اسلام محافظت شود، خون ما برای سبز ماندن این درخت تناور ارزشی ندارد.
زنده یاد حاج عباس تیموری روایت میکند: در چادرهای منطقه رحمانیه نشسته بودیم. بسیجیها ساکها را بسته و چادرها را جمع کرده بودند. مأموریتشان تمام شده و عازم مشهد بودند. اتوبوسها آمده بودند. همه لباس شخصی پوشیده و آماده رفتن بودند که فرمان اجرای عملیات به لشکر ۵ نصر ابلاغ شد.
فرماندهان جلسه تشکیل دادند و برای نگه داشتن بچهها خیلی بحث شد. بیشتر آنها میگفتند چه کسی میتواند این بسیجیهای آماده حرکت را نگه دارد. شهید برونسی آمد و گفت: من صحبت میکنم. نگاهها به سوی ایشان برگشت.
البته از نفوذ کلام ایشان خبر داشتیم ولی مطمئن بودیم بچهها قبول نمیکنند. خلاصه میدان صبحگاه را آماده کردند و بچهها را آنجا جمع کردند، ایشان رفت پشت تریبون و گفت: هرکس میخواهد با امام حسین علیه السلام باشد، بایستد و هر کس میخواهد برود، بفرمایید.
الان به شما میگویم که نیاز است من خودم کنار میایستم هر کس میخواهد بایستد و هر کس میخواهد برود.
یادم نمیآید شهید برونسی چیزی بیشتر از این گفته باشد. البته یک روضه حضرت زهرا (س) هم خواند و بعد آمد پایین. شور و ولوله عجیبی بین بچهها افتاد. شروع به گریه کردند و حدود ۹۰ درصد از نیروها برگههای مرخصی و پایان مأموریت را پاره کردند.
میخواستند چادرها را برپا کنند که شهید برونسی اعلام کرد انشاءالله نصب چادرها در منطقه عملیاتی غرب کشور. نتیجه آن قضیه، عملیات میمک شد که با موفقیت و به فرماندهی خود شهید برونسی انجام شد.