تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها☺️✨
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #سه_شنبه ۲۱ دی ماه ۱۴۰۰ مصادف با ۸ جمادی الثانی
📖ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین (صدمرتبه)
✅ذکر روز سه شنبه موجب روا شدن حاجات می شود.
💐روز یکشنبه ۲۱ دی ماه سالروز شهادت :
🕊شهید جستجوگرنور و مدافع حرم فرزاد زنگنه
🕊شهیدمدافع حرم مرتضی کریمی
🕊شهیدمدافع حرم عباس آسمیه
🕊شهیدمدافع حرم محمد آژند
🕊شهیدمدافع حرم میثم نظری
🕊شهیدمدافع حرم رضا عباسی
🕊شهیدمدافع حرم مهدی حیدری
🕊شهیدمدافع حرم محمد اینانلو
🕊شهیدمدافع حرم عباس آبیاری
🕊شهیدمدافع حرم علیرضا مرادی
🕊شهیدمدافع حرم مصطفی چگینی
🕊شهیدمدافع حرم حسین امیدواری
🕊شهیدمدافع حرم مجید قربانخانی
🕊شهیدمدافع حرم امیر علی محمدیان
🕊شهیدمدافع حرم غلامرضا خاوری فر
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
✅ وقتی حاج قاسم از عراقی ها لودر نو گرفت.
🔸 یکی از همرزمهای حاج قاسم میگوید: رفتم اهواز که من را انداختند بندر فاو که سه منطقهی کارخانه نمک، خورعبدالله و منطقهای به نام البهار بود.
▫️وقتی رفتم آنجا، حاج قاسم من را دید و گفت: آقای افزون شهید نشدی؟ گفتم: نه! من هنوز لیاقت پیدا نکردم. گفت: تو که یکی از ملاهای قدیمی کنارت هست! واقعاً هم اینگونه بود. پدر همسرم یکی از ملاهای قدیمی بود.
▫️در سنگر به من گفت: همراهم میآیی برویم خط؟ گفتم: هرجا که شما بگویی میآیم. رفتیم یک جایی که کانال بود و سنگر کمینی که حاج قاسم میرفت داخلش برای دیدهبانی.
▫️ حاجی گفت: خدا با تو است! شب تا صبح را سنگر میزنی اما تیر نمیخوری. در همان منطقهی کارخانهی نمک یک منطقهای به نام سهراهی مرگ بود. محال بود گلوله به سمتت نیاید.
🔸 یک بار از حاج قاسم پرسیدم: «چرا به اینجا میگویند سهراهی مرگ؟» گفت: «هر که به این منطقه برود امکان ندارد که تیر به سمتش نیاید.» که من گفتم: «حاجی من چند سری رفتم، اما اتفاقی نیفتاده!» حاجی خندید و گفت: «اون موقع خواب بودند!» حاج قاسم ما را برد سنگر کمین و عراقیها را نشانم داد و گفت: «اینها عراقی هستند اگر دل و جرأت داری برو اون سمت. یک نفر دیگر هم بود به نام آقای زارع منصوری که از همشهریهای حاجی بود که بعدتر شهید شد. دوربین را داد و نگاه کردم دیدم کلاً اینجا جایگاه لشکر صدام است. گفتم: «سردار برویم.» گفت: «یک شرایط دارد که اصلاً صحبت نکنی! چون اگر زبانت را باز کنی بفهمند که ایرانی هستی تو را میکشند.»
🔸 من با حاج قاسم و زارع منصوری حدود ساعت ۱۰ شب رفتیم آنجا و در صف عراقیها نشستیم، غذا گرفتیم و خوردیم. چند تا لودر آنجا بود. حاج قاسم به من گفت: «تو که راننده لودر هستی، میتونی یکی از این لودرها را برداری؟» گفتم: «نه مگر میشود!» او گفت: امکانش را خدا برایمان درست میکند.» رفتم دیدم یکی از دستگاهها صفر است و هنوز بیلش هم زمین نخورده. برگشتم به حاجی گفتم: «یکی از دستگاهها خوبه، ولی بقیه نه. گفت: برو چک کن روغن و آبش رو.» گفتم: «بله داره، ولی سوئیچ نداره!» گفت: «تو کیسه آخر پشت سر صندلی سوئیچ هست» رفتم برداشتم و روشن کردم. حاج قاسم خودش کنارم نشست و گفت: «حرکت کن.»
▫️از خاکریز اول و دوم که گذشتیم به خاکریز سوم که رسیدیم، شلیک دشمن شروع شد و متوجه شدند. صبح روز بعد رادیو لندن اعلام کرد که قاسم سلیمانی آمد عراق یک دستگاه لودر برداشت و برد. از همان موقع شدیم راننده مشهور.
📙کتاب من قاسم سلیمانی هستم
✍ناصرکاوه
📌خاطره ای به یاد سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید معزز زارع منصوری
منبع: وبسایت خبری روابط عمومی معاونت فرهنگی و دانشجویی وزارت
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سربازحاجقاسم #سبک_شهدا