فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺صحبت های داریوش ارجمند از شهید سلیمانی
#شرافت
#جشنواره_فیلم_فجر
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺صحبت های کوبنده داریوش ارجمند در حاشیه #جشنواره_فیلم_فجر
ما احتیاج داریم از هرچه داریم دفاع کنیم ..
تا آخر ببینید
#شرافت
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که مهدی زهرا(س)
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بسم الله الرحمن الرحیم
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْقائِمِ بِاَمْرِکَ أَلْحُجَةِ مُحَمَدِبْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِىِّ -عليه و علي ابائه افضل الصلاة والسلام - فِى هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِى كُلِ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظا وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَ مُؤَيِّداً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيها طُولاً وَ عَرْضاً وَتَجْعَلَهُ وَ ذُرِّيَتَهُ مِنَ الأَئِمَةَ الْوارِثِينَ .أَللَّهُمَّ انْصِرْهُ وَانْتَصِرْ بِهِ وَجْعَلِ النَّصْرَ مِنْكَ لَهُ وَعَلى يَدِهِ وَالْفَتْحَ عَلى وَجْهِهِ وَ لا تَوَجَّهِ الأَمْرَ إِلى غَيْرِه ِ.أَللَّهُمَّ اظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَ سُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتّى لا يَسْتَخْفِىَ بِشَىءً مِنَ الْحَقِّ مَخافَةَأَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ.أللَّهُمَّ إنِّى أَرْغَبُ إلَيْكَ فِى دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّبِهَا الاِسْلامَ وَ أهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ أهْلَهُ وَ تَجْعَلُنا فِيها مِنَ الدُّعاةِ إِلى طاعَتِكَ وَالْقادَةِإِلى سَبِيلِكَ وَآتِنا فِى الدّنْيا حَسَنَةً وَفِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ وَ اجْمَعْ لَنا خَيْرَ الدَّارَيْنِ وَ اقْضِ عَنَّا جَمِيعَ ماتُحِبُّ فِيهِما وَ اجْعَلْ لَنا فِى ذلِك الْخِيَرَةَ بِرَحْمَتِكَ وَمَنِّكَ فِى عافِيَةٍ آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ وَ زِدْنا مِنْ فَضْلِكَ و يَدِكَ الْمَلْأى فَإنَّ كُلَّ مُعْطً يَنْقُصُ مِنْ مُلْكِهِ وَ عَطاؤُك يَزِيدُ فِى مُلْكِكَ
(عقبال العمال ج ١. ص ٢٤١)
#دعای-فرج
#حاج قاسم-سلیمانی
#لاله_هاے_آسمانے🌷
⚜وقتی محمدعلی و حبیب شهید شدند. لباس #سیاه به تن کرده بودم. ابراهیم که برای مراسم هفتم، خانه آمد، با دیدن لباسم پکر شد. وقتی سرمان خلوتتر شد. با ناراحتی گفت: مامان کی گفته برای شهید باید سیاه بپوشین؟ قبولش داشتم و میدونستم هیچ حرفی رو بدون دلیل نمیگه. گفتم: ابراهیم مامان میدونم اما نمیشه که سیاه نپوشیم. با همون چهره درهم گفت: شهید مگه مرده، که باید سیاه پوشین؟ مامان جان این لباستون رو عوض کنین و منم که شهید شدم اصلا دوست ندارم مشکی تن کنین.
شهادت ابراهیم جعفزاده
⚜وقتی خبر شهادت خود حاج ابراهیم رو آوردند تا چهلم سیاه به تن کردم. تا اینکه یکی از فامیل ازم خواست لباس سیاهم رو دربیارم و من هم چون میدونستم ابراهیم خوشش نمیاد، لباسم رو عوض کردم. شب خواب دیدم ابراهیم توی یک تشت قرمز رنگ شربت درست کرده و یک ملاقه سفید هم در دستش بود، بهش گفتم: این چیه مامان جان؟ لبخندی زد و گفت: مامان از این شربتی که خودتون خوردین به بقیه هم بچشونین! فهمیدم که این شربت برای لباس سیاهی بود که از تنم درآوردم، برای همین هم از فردای اون روز به همه خبر دادم که لباسهای #سیاهی را که برای ابراهیم و عبدالله پوشیدهاند عوض کنند تا از شربت گوارای بهشتی بخورند.
@sabkeShohada
✍به روایت مادربزرگوارشهید
@sabkeShohada
🔴 خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زینالدین دید
✍هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. یك دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»
@sabkeShohada
📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران"
@sabkeShohada