خاطره از سيد فرهاد حسيني:::
*غذاي هيئت بايد توسط نوكر امام حسين و با روضه امام حسين (ع) پخته شود
راضي نبود غذاي هيئت حاضري تهيه شود . مي گفت :غذايي كه در ديگ امام حسين توسط نوكر امام حسين و با روضه امام حسين (ع) پخته شود كجا، غذاي حاضري كه معلوم نيست چگونه پخته مي شود كجا ! توجه ايشان به ريزترين مسائل نشان معرفت ايشان بود . https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
خاطره از خطيب ارجمند ، حاج مهدي توكلي:::
*هيئت جاي كشتي گرفتن مداحان نيست بلكه محل ادب است
صفات برجسته و ويژه اي داشتند كه نتيجه ي اخلاص ايشان بود . با وجودي كه اهل ذوق واهل فن در ذكر مصيبت اهل بيت (ع) بود ولي در مجالس غالبا مستمع بود. يادم مي آيد يكبار در منزل يكي از دوستان با اصرار صاحب خانه شروع به خواندن كرد اما چون مداح ديگري در آن مجلس جلوه كرده بود سعي كرد خودش جلوه نكند . به خاطر همين به چند بيت اكتفا و دعا كرد.
با وجوديكه با آمادگي كامل به آن مجلس آمده بود . بعد از جلسه صاحب خانه از آقا غلامعلي گلايه كرد كه چرا بيشتر و بهتر از فلاني نخواندي ؟! ايشان گفتند: هيئت جاي كشتي گرفتن مداحان نيست بلكه محل ادب است https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
خاطره از مداح اهل بيت ؛ حاج محسن طاهري:::
*كس ديگري قسط ها را مي دهد
نمي دانم پول ها را از كجا آورده بود. خودش مي گفت :از چند جا وام گرفته ام . به من داد تا بدهم به بچه هايي كه مشكل مالي داشتند . وقتي به ايشان گفتم : اگر وام است پس دفترچه اقساط را هم بده؛ در جوابم خنديد و گفت : ولش كن، كس ديگري قسط ها را مي دهد . ايشان با وجودي كه حقوق معلمي مي گرفت ولي به همه كمك مي كرد . https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
خاطره از حاج مصطفي خداياري:::
* از امام رضا (ع) اذن شهادت را گرفتم
نمي دانستم به مشهد آمده . در صحن گوهرشاد او را ديدم . بعد از سلام و احوالپرسي گفت :از امام رضا (ع) ان شاء الله اذن شهادت را گرفتم . به او گفتم: فعلا باهات كار داريم ، دعاي عرفه امسال را بايد تو بخواني ...
دو روز مانده به عرفه پيش من آمد و گفت :عملياتي در پيش است .گفتم برنامه عرفه و محرم را چكار مي كني ؟ جواب داد : نمي خواهم از جهاد باز بمانم . احتمالا آخرين عمليات (مرصاد) است . انشاءالله تا محرم مرغ از قفس پريده . https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
بخـشی از وصیتنامه شهید غـلامرضـا جندقی(رجـبی)
یک قطره اشک برای ارباب را به من هدیه کنید آن را به تمام بهشت نمیفروشم
«به خون خویش نویسم به روی سنگ مزارم که من به جرم محبت قتیل خنجر یارم» اینجانب غلامعلی جندقی وصیت میکنم که همه آشنایان، دوستان، پدر،مادر، برادرانم و خواهرانم همگی را شفاعت خواهم کرد. مرا در هیأتها فراموش نکنید! در مجلس ختم و غیره فقط و فقط روضه حضرت ابا عبدالله(ع) خوانده شود و شما را هم سفارش میکنم به عزاداریها که بلا را دفع میکند و اشک بر حسین(ع) کلید پیروزی است. بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمیفروشم.
اگر اجازه رجوع به دنیا به من داده شود؛ دوست دارم فقط در روضهها شرکت کنم
وصیت میکنم که همه آشنایان، دوستان، پدر و مادر، برادرانم و خواهرانم همگی را شفاعت خواهم کرد. مرا در هیئت فراموش نکنید. در مجلس ختم و غیره، فقط و فقط روضه حضرت اباعبدالله (ع) خوانده شود. روضه برای امام حسین (ع) عمری است مورد علاقه و عشق من بوده و من با روضه و محبت اهل بیت و مجالس و هیئتها مأنوس بودهام و اگر به من اجازه داده شود به دنیا رجوع کنم و با روحم به شما سر بزنم فقط دوست دارم در هیأتها و روضهها شرکت کنم.
مرا فراموش نکنید مخصوصاً محرم، شبها و صبحها از اربابم میخواهم اجازه دهد من به هیأت بیایم و شما را هم سفارش میکنم به عزاداریها که بلا را دفع میکند و اشک بر حسین (ع) کلید پیروزی است.
در هیئت یاد من باشید؛ قول شفاعت میدهم
دفاتر شعرم و کتابهای روضه و شعرم مال غلامرضا برادرم که در هیأت بخواند. التماس دعا دارم. براداران عزیزم مخصوصاً غلامرضا، شما را به خدا در هیئت یاد من باشید و من قول شفاعت به شما میدهم و در خاتمه از دوستان و آشنایان همگی خداحافظی نموده و حلالیت میطلبم و بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیئتها یک قطره از اشک برای اربابم را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمیفروشم.
به امید دیدار در قیامت
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
غلامعلی جندقی (رجبی) – اندیمشک
67/5/4
سبک شهدا
رفقـا سـلام✋ اگه مایلیـد در چــله دعـای فـرج در {سـبک شـهـدا} شـرکـت کنید،هرچـه زودتر ثبـت نام و اسـ
https://eitaa.com/joinchat/1184366649C1925b4b731
سلام علیکم.جهت شرکت در {چله دعای فرج}در این گروه عضو شوید🙏🏻
@Sabkeshohada
یامهدی✋
مـن دنیـا خـوشـه به کـامم، دلخـوش به ایـن مقـامم در خــونت غــلامم . . .
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#محمـدحسـینپویانفـر
سبک شهدا
مـن دنیـا خـوشـه به کـامم، دلخـوش به ایـن مقـامم در خـ
ای عشـــق مـادرزادم حســین✋🏻
https://eitaa.com/joinchat/1184366649C1925b4b731
سلام علیکم.جهت شرکت در {چله دعای فرج}در این گروه عضو شوید🙏🏻
@Sabkeshohada
یامهدی✋
هنگامی ڪه پرواز میکنم احساس میڪنم همچون عاشق به سوے معشوق خود نزدیڪ میشوم ، و در بازگشت هر چند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد مقدارے غمگین هستم، چون احساس میڪنم هنوز خالص نشده ام تا به سوے خدا برگردم.
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#شهیدشیرودے
سبک شهدا
کتاب {ماجرای عجیب یک جشن تولد} به چاپ رسید🚀 🥀(روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد
#بریدهکتاب
#ماجرایعجیبیکجشنتولد🎂
#شهیدمهدیثامنیراد
عرب ها سفره را می اندازند آب و یک نوع سبزی محلی و خرما میگذارند در سفره..
بعد هم بشقاب های غذا را دست به دست میدهند توی سفره و جلوی همه میگذارند.
غذا، #تهچین است..گوشت و مرغ را با ادویه های عربی داده اند لای برنج .
مهدی تا یک قاشق به برنج توی بشقاب میزند میگوید: هرچند #تهچینگرمساری خودمون نمیشه،ولی انصافا ته چین خوبیه دمشون گرم..
آدمهای توی مسجد یکی یکی غذایشان را میخورند و میروند کنار.
اما مهدی و میثم با خونسردی تمام هنوز نشسته اند غذا میخورند و میگویند و میخندد .. .
مثل همیشه دوباره دونفری افتاده اند روی دور شوخی و خنده؛
بعد از مدتی که غذایشان تمام میشود بلند میشوند از مسجد بروند بیرون باکمال تعجب میبینند یکعده جلوی در مسجد ایستاده اند و دارند با مهمان ها خداحافظی میکنند!
بعد از کلی هرّ و کرّ یکدفعه جا میخورند،جدی میشوند و مثل بقیه میروند توی صف خداحافظی.
روحانی مسجد جزو همانهایی است که جلوی در ایستاده و با مهمانان خداحافظی میکند.
مهدی از او میپرسد:ببخشید حاج آقا!
فلسفه این خداحافظی چیه؟
مرد روحانی که تمام مدت مهدی و میثم را زیر نظر داشته لبخند کوچکی روی لبانش مینشیند و میگوید: امشب مراسم شام غریبان پدرم است . .>|
مهدی و میثم خشکشان میزند؛مهدی از خجالت سرش را می اندازد پایین و خداحافظی میکند و میرود.میثم هم که میخواهد قضیه را جمع و جور کند در حالی که به تِ تِ پِ تِ افتاده میگوید:حاج آقا!شرمنده به خدا ما نمیدوستیم پدر شما فوت کرده! ما فگر کردیم . ..😞
روحانی می آید وسط حرفش و میگوید:نه ...اشکالی نداره..ما از همون اول فهمیدیم شما از مراسم ما خبر ندارید و رسم و رسوم ما رو نمیدونید..شما مهمان ما هستید🌺.
میثم که حسابی خجالت زده شده با لبخند مظلومانه ای میگوید:ما که خبر نداشتیم..اما خدا پدرتان رو بیامرزه که شکم مارو سیر کردید 🙏🏻
مهدی هم برای جبران خنده های بلند بلندش با صدای نسبتا رسایی میگوید:نثار روح تازه گذشته فاتحه مع الصلوات..
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبکشهدا