eitaa logo
سبک شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ کارهای فرهنگی‌وجهادی: @sabkeshohada2 <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
بابا کی رگهای گلوتو اینجوری بریده😭😭
بابا یه شبی از غافله جا موندم😭😭 دشمنان منو پیدا کردن اونقدر منو با تازیانه زدن😭😭
دست از سرم بردار من بابا ندارم😭😭
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم 😭😭😭😭
بابا دیگر گیسوی زیبا ندارم😭😭😭😭😭😭
4_5823454197101626381.mp3
15.53M
🏴 نوحه حضـرت رقیـه سـلام الله علیها @sabkeshohada @sabkeshohada
آخه😭😭😭 آخه دست کوچیک بسته شدن نداره😭😭😭
موی پریشون کشیدن نداره😭😭😭
گوش کوچیک پاره شدن نداره😭😭😭
واویلا واویلا واویلا 😭😭😭😭😭😭😭
همین که دارید گریه میکنید به یاد مرضا باشید اللهم الشف کل مریض 😭😭🤲
خدایا آخرین محرم و صفر عمرمون نباشه 😭😭🤲
ما را به راه راست هدایت بفرما😭😭🤲
خدایا نگاه شهدا رو از این بنده‌ی گنه کار برندار😭😭😭
بابا جان😭 کوفه،سرت با کربلا فرق میکرد😭😭😭 بابا تو که کربلا نسوخته بودی😭😭
چقدر مصیبت تو سنگینه😭😭
نگاهت بابا چه غمگینه😭😭
وای که چقدر دلم بابا برات خونه 😭
چشام یه کاسه‌ی خونه😭😭
خدای من زمین تنگ شده و برکات آسمان دریغ شده😭🤲 نگاهی بر عزادارای حسین(ع) بکن😭😭 شر این ویروسو از سر ما کم کن😭😭
خوب رفقا هیئت شب شهادت حضرت رقیه(س) به پایان رسید . .. اگه کمی و کسری دیدید حلال کنید و با انتقادات و پیشنهاداتتون ما رو خوشحال کنید : @sarbazehajghasem ✋اجر همتون با امام زمان(عج) و حضرت زهرا(ع) مارو هنگام دعا فراموش نکنید✋ [هیئت امشب به نیت شهید محمد جعفرجو] @sabkeshohada @sabkeshohada
هدایت شده از سبک شهدا
🔴🔴 🔴🔴 بسم الله الرحمن الرحیم. باتوجه به شیوع فراوان کرونا و شدت خطرناک بودن نوع جدید این ویروس، و درگیری تعداد زیاد از هموطنان کانال سبک شهدا برای بهبودی بیماران کرونایی ختم حمد شفا و صلوات برگزار کرده است؛ ♦️تعداد حمد و صلوات خود را به شناسه کاربری @sarbazehajghasem ارسال نمائید ♦️ از همه‌ی سبک شهدایی ها خواهشمندیم در این طرح شرکت نمایند🙏 تعداد حمد: 4,855 تعداد صلوات: 648,000 @sabkeshohada @sabkeshohada
سبک شهدا
🔴🔴 🔴🔴 بسم الله الرحمن الرحیم. باتوجه به شیوع فراوان کرونا و شدت خطرناک بودن نوع جدید این ویروس، و
بله رفقا بحمدالله ادعیه و اذکار تاثیر به سزایی در همه مسائل،بخصوص بهبود بیماران دارند اللهم اشف کل مریض 🤲 @sabkeshohada @sabkeshohada
سبک شهدا
‌#فرنگیس #رمان #قسمت_دوم اما تردید به جانم افتاده بود نکند با این همه سختی از ادامه کار باز بمانم ت
فصل یکم مادرم همیشه می‌گفت: «چقدر شری تو، فرنگ! اصلاً تو اشتباهی دنیا آمدی و باید پسر می‌شدی. هیچ چیزت به دخترها نرفته. دختر باید آرام و باحیا باشد، متین و رنگین...» وقتی می‌دید به حرفش گوش نمی‌دهم، می‌گفت: «فرنگیس، مردی گفتند، زنی گفتند... کاری نکن هیچ‌ مردی برای ازدواج نیاید سراغت! دختر باید سنگین و رنگین باشد.» وقتی مادرم این‌طوری نصیحتم می‌کرد، حرصم می‌گرفت. اصلاً هم دلم نمی‌خواست سنگین و رنگین باشم. چه اشکال داشت شلوار پسرانه پا کنم و چوپان باشم؟ چه اشکال داشت شب‌ها دخترها را توی تاریکی بترسانم و خودم بخندم؟ چه اشکال داشت وقتی برای بازی می‌رفتیم سمت قبرستان، با هر بهانه‌ای، پسرها را بترسانم و آنان را فراری دهم و خودم همان‌جا بنشینم و بهشان بخندم؟ اصلاً بگذارید قصۀ زندگی‌ام را از اول برایتان تعریف کنم. از وقتی خودم را شناختم، همیشه در دل کوه بودم. زمان بچگی، تا فرصت گیر می‌آوردم، می‌دویدم سمت کوه‌ها و راحت از چغالوند بالا می‌رفتم. کوه چغالوند را خیلی دوست داشتم. همیشه تا پای کوه می‌دویدم و با سرعت می‌رفتم بالا. پشت سرم را هم نگاه نمی‌کردم. دلم می‌خواست زمانی پشت سر را نگاه کنم که همه چیز کوچک شده باشد. روی چغالوند که می‌رفتم، روی تخته‌سنگ بزرگی که خیلی دوستش داشتم، می‌نشستم. انگشتانم را گره می‌کردم و از بین انگشت‌ها، روستایمان آوه‌زین را می‌دیدم. خوشم می‌آمد، وقتی می‌دیدم روستای به آن بزرگی، توی دو تا انگشتم جا شده است. همان وقت‌ها بود که یک روز دیدم توی ده، همۀ مردم می‌روند و می‌آیند. خانوادۀ دایی‌هایم خوشحال بودند و حرف می‌زدند. از دختردایی‌ام پرسیدم چی شده؟» گفت: «می‌خواهیم برویم زیارتِ قدمگاه.» ذوق کردم و پرسیدم: «ما هم می‌آییم؟» گفت: «نه!» وقتی شنیدم با آن‌ها نمی‌رویم، اشک توی چشمم جمع شد. بعد فهمیدم همۀ فامیل یک جیب کرایه کرده‌اند. فرمان تنها کسی بود که جیپ داشت و تنها رانندۀ روستا بود. وقتی ماشینِ فرمان می‌آمد، با بچه‌ها دنبالش راه می‌افتادیم و سر تا پایمان خاکی می‌شد. همه‌مان دوست داشتیم پشت ماشین بدویم و با آن مسابقه بدهیم. همه داشتند آماده می‌شدند بروند. داشتم دیوانه می‌شدم. پرسیدم: همه‌تان می‌روید؟» گفتند: «آره.» می‌خواستند به چم امام حسن بروند. چم امام حسن، قدمگاهی است که هر کس حاجتی داشت، به آنجا می‌رفت. شنیده بودم امام حسن عسگری(ع) از آنجا رد شده. به همین خاطر، آنجا قدمگاهی درست کرده بودند. به سمت خانه دویدم و فریادزنان گفتم: «دالگه، همه دارند می‌روند زیارت. ما هم برویم؟» به سمت خانه دویدم و فریادزنان گفتم: «دالگه، همه دارند می‌روند زیارت. ما هم برویم؟» مادرم با ناراحتی نگاهم کرد و با عصبانیت گفت: «همه پول دارند. ما چطور برویم؟ پولمان کجا بود!» حرفش انگار آب سردی بود که روی تنم ریخت. وقتی قیافه و چشم‌های اشک‌آلودم را دید، کمی ساکت شد و با ناراحتی ادامه داد: «روله، من از تو بیشتر دلم می‌خواهد بروم زیارت، اما رویم سیاه، چه کنم با دست خالی. نباید پول کرایۀ ماشین داشته باشیم؟ نباید غذایی درست کنیم؟» بعد هم بدون اینکه یک کلام دیگر بگوید، پشتش را به من کرد و رفت. برگشتم و جلوی درِ خانه، زانوها را بغل کردم و نشستم. زیرچشمی، به دختردایی‌هایم نگاه می‌کردم که هی این طرف و آن طرف می‌رفتند و شادی می‌کردند. دلم می‌خواست من هم با آن‌ها بروم زیارت. بچه‌ها توی کوچه‌ها می‌گشتند و دست می‌زدند و می‌گفتند می‌خواهیم برویم زیارت. هر کدام با خوشحالی کاری می‌کردند. من فقط حرص می‌خوردم و بغض بیخ گلویم را فشار می‌داد. همان‌طور که کز کرده بودم، پدرم را دیدم که می‌آید. وقتی رسید، پرسید: «روله، چی شده؟ چرا این‌قدر ناراحتی؟» تا دست روی سرم کشید، گریه‌ام گرفت. حالا گریه نکن، کی کن. پدرم نشست کنارم و با تعجب نگاهم کرد. هق‌هق‌کنان گفتم: «کاکه، مردم می‌خواهند بروند چم امام حسن. من هم دلم می‌خواهد بروم.» خشکش زد. اولش هیچی نگفت، ولی بعد دهن باز کرد و جویده‌جویده گفت: «غصه نخور، روله. خدای ما هم بزرگه.» از جلوی در خانه تکان نخوردم. به چشمه خیره شده بودم و به صدای آدم‌ها گوش می‌دادم. با خودم می‌گفتم کاش ماشینِ فرمان خراب شود و هیچ‌ کدامشان نرسند به زیارتگاه! نمی‌دانم چه مدت آنجا نشسته بودم که از دور پدرم را دیدم که خوشحال و خندان می‌آمد. رسیده نرسیده، بلند گفت: «فرنگ... بدو برو حاضر شو. وسایلت را جمع کن که جا نمانی.» فکر کردم خواب می‌بینم. نمی‌دانم از کجا، اما پول سفرم را تهیه کرده بود. @sabkeshohada @sabkeshohada 🔴 انتشار این مطلب بدون منبع حرام است 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح قشنگتون بخیر و خوشی باشه و سلام ✋ 🌳🌳🌳🌳🌳 همه‌ی این گلها تقدیم به نگاه پر مهر شما عزیزان 💙💜 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 روزتون رو پر انرژی و با توجه به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شروع کنید . 🙃😇🌷🌷🌷🌹🌹🌹 صبحتون پر انرژی 💓 یاعلی مدد 💓 🌴🌴🌴🌴🌱🌴🌴🌴🌴
🚦ناجا: مردم برای پیاده روی اربعین مراجعه نکنند؛ خدماتی ارائه نمی شود. 🔸سردار حاجیان، معاون اجتماعی ناجا: در مرزهای زمینی نه موکب ها خدمتی ارائه می دهند نه خدمات گذرنامه ای ارائه می شود.
🔴فواد ایزدی: آمریکایی‌ها به برجام علاقه‌مندند/ امتیازات گسترده‌ای که در دولت روحانی به غربی داده شد، به دهن‌شان مزه کرده است 👤فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین‌الملل 🔹آمریکایی‌ها نسبت به برجام حساس و علاقه‌مند هستند و معتقدند که برجام، برای آمریکا توافق خوبی است. به این جهت اگر احساس کنند یک روشی هست که ایران را به برجام برگردانند و بعد آن چیزی که می‌خواهند محقق شود، از آن استفاده خواهند کرد. 🔹اگر احساس آمریکایی‌ها این باشد که به خواسته‌هایشان می‌رسند، خب از آژانس به‌عنوان همان اهرم فشار و تهدید استفاده خواهند کرد، ولی آن قدم آخر را که منجر به واکنش جدی ایران خواهد شد، برنمی‌دارند. 🔹امتیازهای گسترده‌ای که در دولت آقای روحانی، غربی‌ها از ایران گرفتند اصطلاحا به دهن‌شان مزه کرده است! و تلاش می‌کنند تا همین روند مدیریت برجامی کشور در دولت آقای رئیسی هم ادامه پیدا کند.
🔹ورود عروسک 3/5 متری «کودک آواره سوری» به شهر واتیکان 🔸این عروسک تمام مسیر از سوریه به ترکیه، یونان و ایتالیا را پیاده آمده است. 🔸جان باختن نوزاد یک‌ساله فلوریدایی به علت ماندن یک‌روز در داخل ماشین داغ 🔸این بیستمین مورد از این نوع فوت است که در سال 2021 اتفاق افتاده است.