eitaa logo
سبک شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک شهدا
تا همین دو سه سال قبل باید فیش حقوقی منتشر می‌کردند تا ثابت بشه مدافعان حرم حقوق نجومی و حق ماموریت آنچنانی ندارند. حالا پیکر بی سر فرماندهی به کشور بازگشت، که حتی خانه‌ای هم برای خودش نداشت و وقتی به سوریه رفت، خانه اجاره ایش رو پس داد و اثاثیه منزلش رو گذاشت توی انباری منزل پدرش بعد از ۶ سال هم بی سر برگشت پیش خانواده ش... شادی روح مطهرشون صلواتی هدیه  کنیم🌹   @SABKESHOHADA
آدمی موجودی است که می تواند فاصله  تا بهشت یا جهنم را در زمان اندکی و با سرعت سرسام آوری طی کند ، همانگونه که شما ، تا ما به خود بجنبیم ، به بهشت رسدید و حالا نگران حال مائید و دلتان می خواهد که ما هم بتوانیم مانند شما پرباز کنیم و پرواز کنیم ... . . @SABKESHOHADA
سبک شهدا
@SABKESHOHADA  ‌ سفره عقدمان با بقيه سفره‌ها فرق داشت.  براي مراسم هم برنج اعلي خريديم ولي فتح الله نگذاشت بازش كنيم، مي‌گفت «حالا كه اين‌همه آدم ندار و گرسنه داريم، چطور شب عروسي غذاي گرون‌قيمت بديم؟» برنج‌ها را بسته بندي كرديم و داديم به خانواده‌هاي نيازمند. فتح الله برنج‌ها را مي‌داد دست مردم و مي‌گفت: «اين هديه حضرت امام خمينيه.» (شهيد فتح الله ژيان پناه)
سبک شهدا
@SABKESHOHADA 🔺جانشین فرمانده گردان مسلم ابن عقیل از لشکر ۲۵ کربلا 🔹🔷💠🔷🔹 💢  به سردار راز ۲۱ معروف است ◽️سید در ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۶متولد شد و در ۲۱ماه مبارک رمضان در حالی که ۲۱سال داشت به شهادت رسید و همچنین در زمان تولدش مادرش ۲۱سال سن داشت به همین دلیل به سردار راز ۲۱ معروف است. 💢  🔸اگر به شهادت رسیدم و مرا داخل قبر گذاشتید، سه شبی را در کنارم بمانید و تنهایم مگذارید. 🔸وی ادامه داد: این وصیت را هم حضرت زهرا (س) به امیرالمؤمنین علی (ع) کرده بودند، که: «سه شبی را کنارم باشید تا من با خاک خو بگیرم»
سبک شهدا
@SABKESHOHADA  🔷دیدم که جانم می‌رود 🔶 نویسنده: حمید داوودآبادی دیدم که جانم میرود خاطراتی از شهید مصطفی کاظم زاده به نقل از همرزم و برادر قسم خورده اش حمید داوودآبادی ماجرای بین حمید و مصطفی از همین برادری‌هاست که دو نوجوان کم سن و سال با هم راهی جبهه میشوند و در نهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید که برادر واقعی‌اش شده بود، جدا می‌کند. نویسنده این اثر خود راوی و همرزم و همراه شهید از زمان اولین برخورد، حضور در چادر وحدت برای مقابله با گروه های منافقین و معترضین به جمهوری اسلامی، گرفتن رضایت خانواده و حضور در جبهه جنگ، اعزام به منطقه سومار و شهادت مصطفی... شرح این رفاقت آن‌قدر شیرین است که وقتی به لحظه‌ی جدایی آن دو می‌رسد، حمید می‌گوید: «دیدم که جانم می‌رود.» @SABKESHOHADA
وَ بِالوالِدَینِ‌اِحساناً♡
کودکی شهید{محمدحسین حدادیان} شهیدامنیت @sabkeshohada