❓سوال: چطور فرزندم را به نماز خواندن ترغیب کنم؟
مرحوم آیتالله حائری شیرازی در جوابش میفرمود:
نمازتان را قشنگ بخوانید.
سجادۀ پاکیزه و مرتب بیندازید. یک اتاقی [یا محل خاصی] برای نمازتان داشته باشید. آنجا معطر باشد.
.
شما نمازتان را بخوانید، بچه میآید کنارتان نماز میخواند. وقتی نماز خواند، به او جایزه بدهید. نمیخواهد وادارش کنید، خودش، خودش را وادار میکند.
.
شما همین اندازه که نماز باحالِ شیرینِ خودتان را میخوانید، بچه از نمازتان خوشش می آید.
همینطور که خدا خوشش می آید، بچهات هم خوشش می آید. اما تو وقتی نمازت را زود زود میخوانی، بچه هم خوشش نمی آید. خدا هم خوشش نمی آید.
یک نماز بخوان که خدا خوشش بیاد تا بچهات هم خوشش بیاید. چون بچه، فطرت الهی دارد.
.
اگر یک توهینی، یک حرف تندی، اشتباهی به بچه ات زدی، صدایش کن و بگو من این رفتار را با شما کردم، الان متوجه شدم که اشتباه بود. من را حلال کن.
طبیعتاً می گوید حلال کردم. شما بگویید نه. خدا هم باید من را حلال کند.
.
دو رکعت نماز بخوان و از #خدا بخواه که خدا من را ببخشد. من را بخاطر رفتار اشتباهم با تو، مجازات نکند.
میدانی بچه چه میگوید؟ پیش خودش میگوید: «زنده_باد_نماز».
.
اما اگر نکردی، #شیطان میرود در ذهنش میگوید نگاه کن بابایت 50 سال نماز میخواند اما حق تو را ضایع کرده. حالا هم که فهمیده، به روی خودش نمی آورد! تو هم 50 سال نماز بخوانی بعدش میشوی مثل این بابا !!
#نکته_های_ناب
سیاست #زنانه👸🏻
روبروی همسر خود هرگز باحالت افسرده و ژولیده و نامرتب ظاهر نشوید
بلکه بسیار #تمیز
آرایش کرده، معطر و شاد و خندان باشید و همیشه در همه حال #لبخند بزنید
#خانمها_بدانند
🍃❤️@SabkeZendegi6
💠 پیامبر اکرم(ص):
➖ با زن به خاطر چهار ویژگی ازدواج می شود:
1⃣ ثروتش
2⃣ زیبایی اش
3⃣ دینداری اش
4⃣ شرافت و خانواده اش
✅ تو با زنان متدین ازدواج کن
#نکات_آموزنده
#حدیث
🍃❤️@SabkeZendegi6
❣💫 زن ها راحت تر می توانند ذهن دیگران را بخوانند. مردها در این مورد خیلی ضعیف تر عمل می کنند.
🌟آنها کمتر از زن ها از روی چهره به قصد یا احساس پشت آن پی می برند. شما به عنوان یک زن احتمالا از این ناتوانی مردها خیلی شاکی هستید و آن را به پای بی توجهی می گذارید.
📢 خانوم ها، مردها واقعا این شم زنانه شما را ندارند لطفا احساسات تان را به زبان بیاورید تا آنها متوجه شوند.
#همسرداری
#نکات_آموزنده
🍃❤️@SabkeZendegi6
14.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ ☝️
پدرا، مادرا، خواهش میکنم مسئله ی ازدواج بچه هاتونو درست بکنید.....
چرا سخت می گیرید....
#ازدواج_آسان
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 ابراز پشیمانی از ازدواج با همسر
🔴 #استاد_عباسی
🍃❤️@SabkeZendegi6
11.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥این سوءتفاهمها را بر طرف کنید!
🔴 #استاد_پناهیان
🍃❤️@SabkeZendegi6
سلام خدمت همراهان گرامی
از امشب رمان زیبایی در کانال قرار داده میشود👇👇
❤️ رمان آموزشی #خانه_مریم_و_سعید، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد #روانشناسی_اسلامی نگاشته شده است.
🌷 توصیه میشود زوجین محترم با دقت و توجه بخوانند و اگر مفید بود، برای دیگران هم فوروارد کنند👇
🍃❤️@SabkeZendegi6
❤سَـبک زنـدگی❤
سلام خدمت همراهان گرامی از امشب رمان زیبایی در کانال قرار داده میشود👇👇 ❤️ رمان آموزشی #خانه_مریم_و_
💚 #رمان_آموزشی
❣خانه مریم و سعید❣
قسمت اول
اولین روز اسفندماه است؛ مریم خیلی آروم و بی صدا لای در اتاقو باز کرد. نگاهی جستجوگرانه انداخت. سعید هنوز خواب بود. تازه ده دقیقه از شش صبح گذشته بود. اما اگه بیدارش نمی کرد، نمازش قضا می شد. مریم به عادت هر روزه ش از حدودای پنج و نیم صبح بیدار بود. ساعتی به نماز و خلوت با معبود، روانشو طراوتی میده. این براش به منزله ی گرفتن جان تازه است. باعث میشه برای انجام امورات روزانه سرحال و سرشار از شادابی باشه. بعد هم صبحانه آماده میکنه. بعد از اونم نوبت بیدار کردن سعید و بچه هاست.
در رو با دستش هل داد و کامل باز کرد. رفت سمت پنجره و پرده ها رو کنار زد. شاید اندک روشنایی قبل از سپیده سرک بشه توی اتاق و کمک کنه سعید زودتر بیدار بشه.رفت سمت تخت.نشست کنار سعید.انگشتاش رو برد لای موهای سعید و نوازشش کرد. با صدایی نجواگونه و لبریز از محبت همراه با همون لبخند همیشگی، سعید رو صدا کرد:
_آقا سعید کم کمک هوا داره روشن میشه. سعید جان نمازت قضا نشه. بعد هم با انگشت سبابه ش گونه های او رو نوازش کرد.
سعید به سختی چشماشو باز کرد. هنوز منگ خواب بود. هیچ چیز غیر از وقت نماز نمی تونست باعث بیدار شدنش بشه. دیروز تا دیر وقت سر کار بوده و حسابی خسته شده بود. بالاخره چشماشو کامل باز کرد. با انگشتاش کمی چشماشو مالید. لبش به خنده ای کم جان ولی دلبرانه باز شد. این قسم خنده ش مخصوص مریم بود ولاغیر.
_سلام.صبح زمستونیت بخیر. مریم گوشتو بیار جلو.
مریم سرشو آورد نزدیک دهن سعید ببینه چی میخواد بگه.
سعید جستی زد و فرصت رو قاپید و گونه ی چپ مریم رو یه بوس جانانه کرد.
_دیشب اینقدر خسته بودم اصلاً نفهمیدم کی خوابم برد.
بعدم آروم گونه ی راست مریم رو بوسید و گفت:
_یکیش برای صبح و یکیشم قضای دیشب.
مریم خنده ش گرفت. پیشونی سعید رو بوسید.بلند شد بره آشپزخونه. از اتاق که می رفت بیرون گفت:
_حالا پاشو نمازتو بخون که مجبور نشی قضای اونم به جا بیاری. بعد هم ریز خندید.
رفت از روی کابینت سفره رو برداشت.آورد وسط اتاق پهن کرد. مربای هویج خونگی که خودش درست می کنه غذای مورد علاقه ی خاص بچه هاست.
مریم رفت تا بچه ها رو بیدار کنه. علی و فاطمه رو. چون میرن مدرسه. اما محمد و میثم رو میذاره تا کمی بیشتر بخوابن. علی و فاطمه هم حدودای شش و بیست دقیقه دیگه بیدار میشن. مریم خیلی آروم دستشو به نوازش بر سر اون ها میکشه و با چند بوسه آروم و پر لطافت نجواکنان صداشون میزنه.
_اول کی میره دست شویی و دست و روشو میشوره؟
خب یه کم هم شیطنت میکنه و از حس رقابت بین علی و فاطمه بهره می بره. هر چند علی و فاطمه شش سال فاصله سنی دارند اما چون پشت سر هم بودن یه حس رقابت دارن. مامان و بابا هم اینو خوب میدونن.
علی دفعه قبل دیر جنبیده و فاطمه زودتر از او رفته بود. برای اینکه این بارم کلاه سرش نره از جا پرید و دوید سمت دستشویی.
نماز بابا تموم شد. سجاده رو تا زد گذاشت روی کمد. اومد پیش بچه ها. هر بار که بچه ها رو می بینه انگار بار اول باشه. فقط قربون صدقه ست که از دهنش میریزه. کار هر روز و هر لحظه شه.
علی تازه دست و روش رو شسته و برگشته بود.
_سلام پسر بابا. خوب خوابیدی بابایی؟ صبح قشنگت بخیر.
_سلام بابا. صبح بخیر.
علی تازه دوازده سالش شده.مدتیه نمازشو میخونه.البته کمی دست و پا شکسته.مامان و بابا حساسیت نشون نمیدن. سعی می کنند از راه تشویق و تحسین بچه ها رو برای یادگرفتن هر کار خوبی ترغیب کنند.
فاطمه هم اومد. بابا رو کرد بهش وگفت:
_به به خوشگل ترین دختر دنیا هم که اومد.چقدر دخترم خوشگل تر شده حالا که دست و روش رو شسته.
مامان سفره رو چید. سعید رو صدازد. با آوایی که بیشتر یک تمنا باشه تا امر یا سفارش.
_آقا سعید بیزحمت نون رو بیار بذار تو سفره و بیا صبحانه. علی!فاطمه! شمام بیایید صبحانه.
تا علی و فاطمه نمازشون رو بخونن دیگه هوا کاملاً روشن شده بود. اما سعید و مریم هیچ واکنشی نشون ندادند. هنوز بچه ها به سن تکلیف نرسیدن. کم کم و به مرور باید قضیه براشون جا بیفته.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
ویراستار: ح. علی پور
🍃❤️@SabkeZendegi6
#خانمها_بدانند
❣آقایون یه چیزی دارن که اگه ازشون بگیرید، دلسرد میشن و اون چیزی نیست جز غرورشون.
❌اگه به شوهرت بگی: "تو نمیتونی این کارو انجام بدی، این کارها که از تو بر نمیاد". غرورش میشکنه و واویلا....
#زندگی_مشترک
🍃❤️@SabkeZendegi6
❤️❤️
امام صادق (ع):
زن نسبت به شوهر سازگار خود ۳نکته را باید رعایت کند...
شرح در تصویر☝️
#زندگی_مشترک #حدیث
🍃❤️@SabkeZendegi6