eitaa logo
گروه سرود سفیرانــ انقلاب
1.1هزار دنبال‌کننده
912 عکس
225 ویدیو
30 فایل
آدرس ما در شبکه های اجتماعی: اینستاگرام : http://instagram.com/safiranenghlab تلگرام : https://t.me/SafiranEnghlab سروش : https://sapp.ir/SafiranEnghlab آپارات : http://aparat.com/safiranenghlab ارتباط با مدیر : @safiradmin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• یکی نوشته بود سهم من از جنگ پدری بود که هیچ وقت در جلسه ی اولیا و مربیان شرکت نکرد.... +وهمینقدر‌غریب :) فرزندان‌شهدا💔 __________♡_________ 💚 @SafiranEnghlab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ بسیار زیبا حتما بخونید👌 مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد: 🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود. 🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند. 🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری‌ بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم." 🔸به‌هرحال روی اجرای حکم مسر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم." 🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند. به‌هرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همه‌چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه‌ دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید. 🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقی‌مانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. می‌خواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم. " 🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یک‌دفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (ع) درنمی‌افتم؛ من قصاص نمی‌کنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچ‌کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد. 🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(ع) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند. *السلام علیک یا باب الحوائج ، یا قمر بنی هاشم * مهدی نامی 🌹 @SafiranEnghlab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️توییت یک افسر ارتش آمریکا: 🔹امیدوارم ایران هرچه زودتر انتقام سلیمانی را بگیرد. در ۷ ماه گذشته شبی آرام نداشته‌ایم و بلاتکلیف و مضطرب هستیم. 🔹بخاطر ترس از انتقام چند تن از همکارانمان خودکشی کرده‌اند. روحیه ما به شدت پایین آمده است. ترور سلیمانی باعث مرگ و افول امریکا شد. 🌹 @SafiranEnghlab
سرش ترکش خورده‌ بود! درحالت کما بود! رو تخت‌ بیمارستان‌ یهو‌ پاشد نشست! رفقاش‌ گفتن‌ چیشد بیهوش بودی‌ که؟ گفت: اومد...🕊 گفت‌ پسرم‌ پاشو بروبه‌ کارات برس...🌱 رفقای میگفتن؛ محسن‌ جلومون‌ تیر خوردو افتاد!🥀 بالاسرش فاتحه هم‌ خوندیم!! داعشیا که‌ رسیدن محسن پاشد! وایساد!! شاید اومد...💚 گفت‌ پسرم‌ پاشو به‌ کارت‌ برس... [ ] 🌹 @SafiranEnghlab
🌸 خاطره‌ای شیرین از حاج قاسم ☘‌ بعد از جلسه‌ای حاج قاسم مرا به خانه‌ی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل پذیرایی کرد و بعد از شام نشستیم به صحبت کردن. 🍃 گفت: از خدا خواستم این‌قدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم. 🎙 راوی: سردار حسین معروفی 🌹 @SafiranEnghlab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ ۲۶ مرداد ۶۹ همه خندان نبودند، آزادگان که می آمدند؛ آمده بود و عکس عزیزش را نشان می داد، التماس که او را ندیدین یا اگر خبری دارین بگویید! آن روز خیلی ها آمدند ولی هنوز هم چشم هایی در انتظار است... 🌹 @SafiranEnghlab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹مهریه همسران شهدا چه بود؟ 🌸 مهریه همسر شهید : بنا به درخواست همسر شهید هیچ مهریه ای در نظر گرفته نشد 🌺 مهریه همسر شهید : شهادت سید محسن صفوی 💐 مهریه همسر شهید : یک سکه طلا 🌹 مهریه همسر لبنانی شهید : یک جلد قرآن کریم و یک لیره لبنانی 🌷 مهریه همسر شهید : یک چک با مبلغ بسیار پایین مبلغ چک پس از ازدواج به فرمانده سپاه اصفهان تقدیم شد تا خرج رزمندگان در جبهه ها شود. 💐 مهریه همسر شهید : سلاح کلت کمری شهید و یک جلد قرآن 🌼 مهریه همسر شهید : یک سکه طلا به عشق امام خمینی(ره) 🌻 مهریه همسر : زیارت شهرهای مکه، مدینه، مشهد، سامرا، کربلا، نجف، کاظمین که همگی انجام شده و مهریه ادا شده است. 🌸 مهریه شهید : یک سفر حج 🌺 مهریه : 124 هزار صلوات، حفظ قرآن، 5 سکه طلا و 14 شاخه گل نرگس 💚 @SafiranEnghlab