eitaa logo
📝 مرثیه
37 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
269 فایل
🗒 متن ذکر مصیبت، روضه، اشعار مداحی و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
ت اما بعد از آدمِ یک جامعه‌ی بشری تشکیل شده، انسان، اجتماع، زندگی، روابط انسانی به شکلی که ما الان می‌بینیم در محدوده‌ی بسیار کوچک شکل گرفته، یعنی دو قطبی شدن جامعه‌ی انسانی شروع شده و اولین بار که شروع میشود با یک ثار شروع میشود؛ یعنی قبیله‌ی قابیلی، یک خون میرزد از قبیله‌ی هابیلی و بعد این وراثت آغاز میشود. یک رابطه‌ای بین وراثت و ثار وجود دارد که این دوتا مفهوم فلسفه‌ی تاریخ انسان را در اسلام میسازند، معنی میکنند. این کلمه‌ی وراثت همان طور که توی دعاها زیاد داریم، راجع به خود امام حسین بخصوص، زیارت وارث داریم که اساساً بر اساس وراثت است و می‌بینیم امام حسین را همان‌طور که عرض کردم نه به صورت، اینها درس دادند به ماها، این یک چیزهایی نیست که ما حالا بفهمیم، حالا از خودمان دربیاوریم، اینها یک چیزهایی است که در مکتب ما خیلی روشن بوده منتها خب ناآگاهی بعد رابطه را قطع کرده و الّا زیارت نشان میدهد که من امام حسین را به عنوان یک حلقه از این زنجیر طولانی‌ای که از آدم تا آخرالزمان به هم پیوسته است و به هم ارتباط دارد می‌شناسمش و به همان دلیل باهاش حرف میزنم و به آن عنوان اصلاً در برابرش قرار گرفتم و تلقی‌اش میکنم اصلاً، می‌شناسمش که کیست. کارش را هم به همان دلیل میگویم. خب بنابراین بشر شروع شد، در فلسفه‌ی تاریخی ما، بشر شروع شد با یک ثار. قبیله‌ی هابیلی یک خون الان طلبکار است از قبیله‌ی قابیلی و بنابراین وراثت از اینجا شروع میشود. این وراثت در اشکال مختلف تعبیرات مختلفی در روایات، قرآن، احادیث، فرهنگ اسلامی، اینها همه هست، حتی سعی شده که به عناوین مختلف به صورت شجره‌نامه، به صورت حتی یک وسیله، یک ابزار، یک سمبل، امثال اینها، این پیغمبران را به هم ارتباط بدهند، به عنوان یک تسلسل و یک پیوستگی جریان واحد، یک وحدت تاریخی میخواهد درست کند که به صورت مجرد حادثه‌های گوناگون در زمینها و زمانهای مختلف تلقی نکنید، یک جریان واحد. و او این است که، حتی در داستان حضرت یوسف نقل میکنند که این بعد که [از او] عصایی، چوبدستی‌ای ازش میماند و بعد حضرت شعیب، آن چوبدستی را در باغ خودش همین جوری دستش بوده، میگوید که خواهش میکنم این همین اثاثیه [حضرت] یوسف را و اینها را که تقسیم میکنند، همین اثاثش همین چوبش را بدهید یادگاری، می‌بینند این چوب این به درد نمیخورد میدهند به او. این چوب دستش است به عنوان یادگاری، نیّات چقدر معنی دارد همینها، چقدر معنی دارد. از هزارتا کتاب تاریخ مستند ارزشش بیشتر است. روح و معنی تاریخ در این است، آنها ملفوظات و حوادث است. میگوید که بعد این می‌آید باغی درست میکند و توی این باغش دارد آبیاری میکند، بعد میخواهد مثلاً فلان درخت را کار کند، این چوب دستش است توی زمین گل بوده، در زمین فرو میکند که برود کارش را بکند، میرود و برمیگردد می‌بیند که از اطراف شاخه زده و ریشه بسته و هر کار میکند در نمی‌آید. ولش میکند. بله، با همین شگفتی و همین ابهام میگذاردش، معلوم میشود که یک جریانی است، خب نمیشود دیگر [کاری کرد]، [چوب دستی] رفت دیگر. مدتها میگذرد تا موسی گذرش به آنجا می‌افتد و به صورت کارگری آنجا می‌آید در خدمتش. بعد همین که توی درختها میگردد چشمش به این درخت می‌افتد. رمزهایی روی این درخت می‌شناسد، میفهمد، میبیند، میخواند. میفهمد این چیست. مثل مویی که از خمیری بکشند بیرون، این درخت پر ریشه و محکمی که شعیب آن همه زور زد تکانش نداد مثل مو از تو خمیر، از ماست میکشد بیرون. و بعد میبیند چیز خوبی است، دور و برش را یک صاف و صوفش میکند و میبیند یک چوبدستی خوبی است و با همین چوبدستی است که میرود فرعون را درازش میکند. می‌بینیم، بله؟ یکی از حضار: آفرین دکتر شریعتی: قشنگ است، نیست؟ چقدر عالی است واقعاً، چقدر درسهای عمیقی این تو هست این توی حرفهایش. می‌بینیم که پیوند میخواهد بزند رسالت موسی را به رسالت یوسف که از لحاظ ظاهر تاریخ رابطه بینشان ما نمی‌بینیم. رابطه‌ی متصل نمی‌بینیم ما، این اتصال میدهد و یک اتصال معنوی میدهد. خب، از این چیزها [در تاریخ] هست. خیلی نمونه‌های زیادی وجود دارد. در نگین‌های انگشتر، در نمیدانم خیلی چیز[ها]، خیلی نکات [هست]. معلوم میشود در فرهنگ ما تلاشی زیادی است برای اینکه اینها را به هم پیوند بدهیم در یک سطح تمام بشریت، و ما متأسفانه آن قدر جهان‌بینی‌یمان کوچک است که تمام عاشورا تازه از روز تاسوعا شروع میشود، بعد از ظهر فردا هم تمام میشود. بعد دیگر خبری نیست در تاریخ تا روز چهلم، که باز اربعینی است و شله‌ای است و بعد هم دیگر قضیه غائله است تا سال دیگر. یعنی یک روز و نیم فقط، در صورتی که مسئله یک روز و نیم نیست، مسئله‌ی ابدیت تاریخ است. مسئله‌ی ابدیت تاریخ است. در این همه وسعت. و اگر که واقعاً فرصت این بود این جهان‌بینی فلسفه‌ی تاریخ را با نوترین و علمی‌ترین فلسفه‌ی تاریخی که الان داریم در تلقی عموم روشنفکران دنیا مقایس
ه‌اش میکردند، آن وقت ارزش این نسبت به آن فلسفه‌ی تاریخی بر اساس دیالکتیک ابزار تولید، بنا شده اختلافش معلوم بود که این فلسفه‌ی تاریخ اسلامی از اول با خودآگاهی و مسئولیت خودآگاهانه‌ی انسان بنا شده، آن فلسفه‌ی جبر تاریخ مارکسیستی بر اساس بازی جبری مادی ابزار تولید، تحول پیدا میکند؛ تا بالاخره جبراً به خودآگاهی انسان میرسد. یعنی در اینجا انسان، مسئولیت تاریخی انسان و خودآگاهی انسان معلول جبر مادی ـ تولیدی ـ اقتصادی است، در فلسفه‌ی جبر و حتمیت تاریخی اسلامی از اساس بر روی خودآگاهی انسان و خطاب به انسان خودآگاه است. از همان اول انسان را میگوید تو صاحب خونی، باید از طرفت خونی را بگیری. در کی، چه وقت؟ فرصت از آغاز تاریخ بشر تا انتهای تاریخ، تمام، مجال خون‌خواهی انسان است. فرصت خون‌خواهی انسان است. خب می‌بینیم اولین ثار که بین این دو قبیله به وجود می‌آید و به گردن بنی‌هابیل است در برابر بنی‌قابیل، بر اساس آن وراثت این خون همین جور ارث میرسد نسل به نسل، چنانچه این خون‌ریزی نیز نسل به نسل به توارث میرسد تا آخرالزمان. پایان فلسفه‌ی تاریخ اسلام کجا است در دید شیعی؟ یعنی کی تاریخ تمام میشود؟ این تاریخی که ما می‌شناسیم، تاریخ، نه انسانی که، حقیقت انسانی نه، تاریخ، تاریخی که می‌شناسیم، این تاریخ دو قطبی تضادی که بر اساس رابطه‌ی ثار و انتقام‌جویی ثار بنا شده، شروع شده و تداوم دارد، کی به انتها میرسد؟ باز با ثار؛ برای اینکه آخرالزمان قیام جهانی، نجات بشری، تحقق عدالت، صلح و برابری، همه‌ی اینها هست اما بزرگ‌ترین لقب آن نجات دهنده‌ی آخرین انسان از این رابطه‌ی ثار و ثارکِشی که همه‌ی تاریخ بشر را شکل میدهد، اسمش «منتقم» است. منتقم است. انتقام چی را میگیرد. همه میگویند انتقام قاتلین سیدالشهدا. نه، انتقام ثاری که به گردن بنی‌هابیل است. و این ثار هر نسل، هر نسل یک رابطه‌ی پیچیده‌ای پیدا میکند و او این است که هر نسل به دعوت آن روح که به افراد قبیله هر جا میروند و هر کار میکند و در هر حالی ضجه میکند و دعوت میکند به خون‌خواهی، در هر نسل غیرتمندان و احرار و صاحبان فتوت و حمیت، آن فتیه‌ها، اینها پا میشوند به خون‌خواهی و در هر قیام به خون‌خواهی برای گرفتن ثارشان باز خون میدهند و باز ثار دیگری بر ثار پیش اضافه میشود و باز به گردن نسل وارث بعد می‌افتد. نسل وارث بعد باز باید انتقام دو خونی را که طلب دارد از بنی‌قابیل بگیرد، از قبیله‌ی دشمن بگیرد، از قبیله‌ی طاغوت، باز در این قیام خون‌خواهی باز خونهایی را میریزد، خونهایی ریخته میشود و این ثارهایی باز بر ثار افزون میشود و باز این خونهای هی روزافزون، قرن‌افزون، نسل‌افزون باز به گردن نسل بعد، نسل بعد، نسل بعد [می‌افتد]. می‌بینیم ثار در طول تاریخ اسلام، [در] فلسفه‌ی تاریخ ما ثار در تزاید است. ثار بر روی ثار، ثار بر روی ثار و هر نسلی آن ضجه‌ها را که ثارهایش او را به خون‌خواهی و انتقام از دشمن فرا میخوانند هی شدیدتر میشود، شدیدتر میشود، به طوری که اگر غیرت و حمیت و آگاهی وجود داشته باشد تمام فضای تاریخ ما پر از ضجه و دعوت خون‌خواهی ثارها است، ثارهای ما. اما این ثارها ثارهای قبیله‌ای نیست، ثارالله است، اینها ثارالله‌ها هستند که باید از قاتلین بنی‌طاغوت گرفته بشود. و اما جبرش از کجا است؟ تاریخی که این قدر بر خون‌خواهی و بر رسالت و آگاهی و دعوت ما مبتنی است؛ بنابراین بر اساس اراده‌ی ما است. اما درعین‌حال تاریخ جبراً به خون‌خواهی کامل و تمام و خاموش شدن، آرام شدن و پیروز شدن و خشنودی همه‌ی ثارهای خدا در طول تاریخ بشر خواهد انجامید و تاریخ به انتقام مطلق و جهانی همه‌ی ثارها خواهد انجامید و این قطعی و جبری است. این یک جبر تاریخی است که بر اساس دعوت از انسان به خون‌خواهی مبتنی است. می‌بینیم مفهوم ثار همراه با وراثت، مجموعه‌ی تاریخ انسان و فلسفه‌ی تاریخ انسان را در دید شیعی اسلامی تفسیر میکند، بیان میکند. با ثار شروع میشود و تداوم و تکامل و توسعه پیدا میکند تا وقتی به انفجار میرسد و انفجار عبارت است از گرفتن انتقام از بنی‌طاغوت و آنجا است که گردن قبیله‌ی هابیل از این بار سنگین این همه خونهایی که به وراثت همین‌جور نسل به نسل بر گردنش مانده آزاد میشود و در آنجا است که بشر به نجات، صلح و عدالت میرسد. و تا آن روز تمام داستان زندگی انسان داستان تلاش برای خون‌خواهی است از آدم تا آخرالزمان و حسین وارث یکی از ورثه است که خودش به صورت یک ثار در آمد و فرزندش و بابایش، اینها همه ثارهای خدا هستند و پدر ثارهای خدا و پسر ثارهای خدا. به‌هرحال ثار و ثوره در این دید، ثوره آن وقت چقدر معنی عمیق پیدا میکند. ثوره تلاش، شورش، قیام، همه چی، اینها همه معنی دارد اما هدف چیست؟ هدف انتقام کشیدن از بنی‌قابیل است که آن همه دستش به خون ثارهای عزیز ما آغشته است و این همه خون، جواب گفتن به دعوت آن پرنده‌هایی است که در گرد سر قبیله‌ی ما دائماً
ما را میخوانند و ضجه میکشند و ما را به انتقام‌خواهی و خون‌خواهی فرا میخوانند. ثوره، ثار، وراثت، داستان شروع تاریخ یعنی اولین ثار هابیل و بعد آخرالزمان است یعنی تحقق انتقام جهانی مجموعاً فلسفه‌ی تاریخ اسلام را در دید شیعی‌اش تفسیر میکند. یا ثارالله. آیت‌الله خامنه‌ای: این داستان عصای یوسف که آقای دکتر(۳۳) نقل کردند که بعد به شعیب میرسد و بعد باز به دست موسیٰ می‌افتد ــ که جدّاً هم این داستان خیلی سمبولیک و جالب است ــ این نشان میدهد ادامه‌ی کار یوسف را در دست موسیٰ و به وسیله‌ی موسیٰ که این تداوم همان کار است. به ایشان عرض کردم که این در زندگی ائمّه هم عیناً وجود دارد، یک چنین سمبل‌هایی در زندگی ائمّه هست و نمونه‌های خیلی قشنگی دارد. از جمله این نمونه است که در داستان زندگی امام صادق این را میخوانیم، روایاتش را می‌بینیم که وقتی امام باقر از دنیا میرفت و فرزندانشان جمع بودند، رو کردند به امام صادق و گفتند این صندوقی که در اینجا هست مربوط به تو است، این را بردار و ببر منزل. صندوق که برده میشود، گویا پسرانِ دیگر و ورثه یا صریحاً اعتراض میکنند یا اینکه مثلاً نِقّی میزنند که نشان اعتراض است؛ خیال میکردند که در این صندوق، مثلاً مالی، پولِ جمع‌شده‌ای یا چیزی هست. امام میگوید که در این صندوق سه چیز هست که آن سه چیز فقط به این فرزند من میرسد؛ میگویند یکی شمشیر من است و دیگری کتاب من است و سوّمی که حالا یادم نیست، انگشتر یا چیز دیگر است؛ میگویند اینها مال صادق است. در مورد امیرالمؤمنین هم هست، در مورد زندگی ائمّه‌ی دیگر هم اتّفاقاً این هست که هر امامی که از دنیا میرود، چند چیزش صرفاً به امام بعد میرسد؛ از جمله شمشیر او و از جمله کتاب او. و شمشیر رمز رهبری نظامی است و کتاب رمز رهبری فکری و ایدئولوژیک است و آن چیز دیگر که سوّمی است ــ که الان یادم نیست چه چیزی است ــ آن هم باز یک چنین رمزی است، شاید مثلاً مُهر باشد یا انگشتر که انگشتر هم اگر باشد، مراد همان خاتم است که خاتم به‌اصطلاح آن انگشتری است که ضمناً به جای مُهر هم از آن استفاده میشده و هر امامی که از دنیا میرود، این چند چیزش به امام بعد میرسد. و باز در روایات دیگری هست در زندگی ائمّه ــ عرض کردم که در [مورد] بیشتر ائمّه، این داستانها همین طور مرتّب به طور مشابهی نقل شده ــ که مثلاً عبدالملک شنید که عصای پیغمبر یا شمشیر پیغمبر دست امام سجّاد است و فرستاد که آن را برای ما بفرست و حضرت هم در جواب نوشتند که این را من به کسی نمیدهم و این در اختیار خود ما است. البتّه در خارج ممکن است واقعاً هم شمشیری بوده یا عصایی بوده؛ هیچ اشکالی ندارد؛ یعنی این مطالب سمبولیک هیچ منافاتی ندارد که یک واقعیّتی هم داشته باشد و از همان واقعیّت به عنوان سمبل استفاده شود. مثلاً همین داستان عصای موسیٰ یک واقعیّتی است، امّا هیچ مانعی ندارد که این عصای موسیٰ مثلاً سمبلِ رسالتِ توأم با قهرِ یوسف باشد که حالا عین همان رسالت در اختیار موسیٰ است [در مواجهه] با فرعون زمان خودش و با آن قدرت سلطه‌ی سیاسی زمان خودش. به ‌هر حال، این در زندگی ائمّه خیلی جالب است که نشان میدهد زندگی ائمّه همان زندگی فکری و عملی پیغمبر است؛ یعنی همان «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنّْتِ وَ اَن‌زَلن‌ا مَعَهُمُ الکـِتبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ اَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاس»؛(۳۴) یعنی همان کتاب و میزان و حدید، هر سه میرسد به امام و اصلاً این تفسیرکننده‌ی معنای امام است. ۱) این جلسه در روز تاسوعای سال ۱۳۵۵ شمسی مصادف با ۱۰ دی ماه، در منزل آقای عباس تحریریان برگزار شده است. (۲ انقلاب (۳ خوش‌گذرانی (۴ تماماً، بکلّی (۵ آزاد، رها (۶ خشمگین (۷ در نزد مارکسیست‌ها، کارگران صنعتی‌ای که فاقد مالکیّت ابزار تولیدند و جز نیروی کار خود، وسیله‌ی دیگری برای تأمین معاش ندارند. (۸ اموال، ثروت (۹ سوره‌ی اسراء، بخشی از آیه‌ی ۷۰؛ «و براستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم ...» (۱۰ سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۴۶؛ «و چه بسیار پیامبرانى که همراه او توده‌هاى انبوه، کارزار کردند ...» (۱۱ انحصارطلبان، مستبدان (۱۲ خطبه‌ی ۳۰ (۱۳ خودخواه، خودپسند (۱۴ خدایان پراکنده (اشاره به آیه‌ی ۳۹ سوره‌ی یوسف) (۱۵ نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱ (۱۶ سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی «... هیچ گونه خویشاوندى [دینى] با شما ندارند، مگر آنکه [در راه خدا] هجرت کنند ...» (۱۷ قطعات آهن (اشاره به آیه‌ی ۹۶ سوره‌ی کهف) (۱۸ آنان که از بسیاریِ نعمت و رفاه، فاسد و به خداوند نافرمان شده باشند. (۱۹ سوره‌ی طه، بخشی از آیه‌ی ۴۴؛ «... شاید که پند پذیرد یا بترسد.» (۲۰ تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰۴ (۲۱ شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن‌ابی‌الحدید، ج ‌۶، ص ۳۴۰ (۲۲ زودگذر، گذرا (۲۳ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۶ و ۳۶۷ (۲۴ آماده کردن (۲۵ مثیرالاحزان، ص ۴ (۲۶ خطبه‌ی ۱۶ (۲۷ مثنوی، دفتر سوم:
بنگر اندر نخودی در دیگ چون/ می‌جهد بالا چو شد زآتش زبون هر زمان نخود برآید وقت جوش/ بر سر دیگ و برآرد صد خروش (۲۸ سوره‌ی کهف آیات ۱۳و ۱۴ (۲۹ سوره‌ی مدثّرآیه ۲ (۳۰ سوره‌ی مزّمل آیات ۱ تا ۴ (۳۱ سوره‌ی سبأ آیه ۴۶ (۳۲ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۸۸ (۳۳ دکتر علی شریعتی (۳۴ سوره‌ی حدید، بخشی از آیه‌ی ۲۵؛ «براستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند، و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است، پدید آوردیم. ‌...» پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
✍🏻 مرقومه رهبرانقلاب در قرآن تقدیمی به مادران چشم انتظار شهدای مفقود الأثر ◾ به‌ مناسبت وفات (سلام الله علیها) 💻 Farsi.khamenei.ir ╭─── │ 🏴 @Mabaheeth ╰──────────
AUD-20220115-WA0071.mp3
1.6M
🏴 غزلی تقدیم به ساحت حضرت ام‌البنین علیهاالسلام زن رشک حور بود و تمنای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون راز سر به مهر در خانه‌ی علی سَرِ افشای خود نداشت ▪️شعرخوانی آقای افشین علاء تقدیم به ساحت حضرت ام‌البنین علیهاالسلام در دیدار شاعران سال ۱۳۸۹ 💻 Farsi.khamenei.ir
🏴 حماسه اشک ▪️ حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مدّظله العالی :«یکی از بخشهای مهم و جذّابی که میتواند مصیبت ابالفضل را بیان کند، زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین» ◾️ مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحه‌سرائی میکند و حماسه می‌آفریند. همه‌اش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست؛ البته ریختن هست، اشکالی هم ندارد؛ بلکه حماسه‌آفرینی است، افتخار به این جوانهاست.» 🗓️ ۱۳۹۰/۰۳/۲۵ 💻 Farsi.khamenei.ir ╭─── │ 🏴 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 فرا رسیدن وفات مادر کربلا، بانوی فداکار اسلام سلام الله علیها را تسلیت می‌گوییم.
🏴 وفات مادر ادب، علیها السلام را به همه محبین تسلیت عرض می نماییم و با اهداء صلواتی چشم امید به عنایت فرزند بی بدیلش، العباس علیه السلام می بندیم. @nasery_ir ╭─── │ 🏴 @Mabaheeth ╰──────────
4_6008041287209452500.mp3
7.51M
🏴 ◾ موضوع: علیها السلام و العباس علیه السلام 🗓 تاریخ جلسه: ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ ⏱ زمان: ۲۰ دقیقه 📥 حجم: ۷/۲ مگابایت @nasery_ir ‌ ‌ ╭─── │ 🏴 @Mabaheeth ╰──────────
🌷 مادر پسرها حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مدّظله العالی : 🚩 درباره‌ی مصیبت (علیه الصّلاة و السّلام) به نظرم میرسید که یکی از بخشهای مهم و جذابی که میتواند این مصیبت را بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین» این یک عرصه است: مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحه‌سرائی میکند و حماسه میآفریند. همه‌اش ریختن و تو سر زدن هم نیست - البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد - بلکه حماسه‌آفرینی است، افتخار به این جوانهاست.‌ ◾ اشعار منتسب به لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان كه مرا به ياد شيران بيشه‌ام مياندازى كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده می‌شدم اما امروز براى من پسرانى نيست 🗓 ۱۳۹۰/۰۳/۲۵‌ 🏴 @Khamenei_Reyhaneh ╭─── │ 🥀 @Mabaheeth ╰──────────