|🕊|
رِفیق ...
برایِ #شهید شدن ، هُنَر لازم است...
هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس..
هُنَرِ بِه خُدا رسیدن...
هُنَرِ تَهذیب...
تا هُنَرمَند نشے، #شهید نِمیشے!!
°| #شهید ابراهیم هآدے|°
@Sangare_Eshghe
❀•┈••❈✿🦋✿❈••┈•❀
گام برداشتن درمسیرِ عشـق...🌟
هزینه میخواهد🌱
هزینه هایی که انسان را
عاشق💗
وبعد ....#شهید میکند🌷
کلامی زیبا از سردار🙃
#مهدی_باکری😍
.
[ @Sangare_Eshghe🦋 ]
ڪسی کہ
از دنیا با وضو بمیرد
#شهیــــد است ...
#نماز_اول_وقت
عاشقان وقت نماز است
📢 اذان میگویند
ڪسی کہ
از دنیا با وضو بمیرد
#شهیــــد است ...
#نماز_اول_وقت
عاشقان وقت نماز است
📢 اذان میگویند
سرِ #سفرهعقد آروم درِ گوشم گفت:
میدونی من فَردا شَهید میشَم؟
خندیدم و گفتم..از کجا میدونی.؟
نکنه #علمِغِیب داری..!🤔
گفت:
آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدم..
ازدواجمونو بهم تبریک گفت..
بعدشم وَعده ی #شَهادتم رو داد..🙂💛
بُغض کردمُ گفتم: پس من چی.؟
میخوای همین اولِ کاری منُ تنها بزاری بری..؟؟🥺
نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری..!
توکه میدونی فردا میخوای #شَهید بشی..
چرا نشستی پایِ سفره عقد..!!
چرا خواستی منو به #عقدِ خودت دربیاری!؟🙁🍃
دستمو گرفت ؛ خندیدُ گفت:
اخه شنیدم #شَهید میتونه بستگانشو شفاعت کنه.!
میخوام که اون دنیا جزوِ شفاعت شده هام باشی..☺️❤
میخوام مجلسِ #عروسیِواقعی رو اونجا برات بگیرم:))
-بهروایتهمسرشهیدمدافعحرمهادیابراهیمی..🌱
@Sangare_Eshghe🍃
🍃#تلنگر🍃
شدیم نسلی که:
معلوم نیس چه مرگشه...😕
یه گوشی تو دست📲
چندتا اهنگ♪♪♪
ادّعای داغون بودن👈😞
همه شکست عشقی خورده💔
یه سری بیست چهاری کلش به دست...🎮
زیر ۲۰ سال همه درگیر گل و ....🤔
ریه ها داغون....😷
معرفت ها الکی...💔💔
همش نقش، همش حرف...🗣👥
پای عمل همه میکشن کنار....😶😶
موقع بدبختی ها یاد خدا میفتیم😕😑
دریغ از اینکه تو خوشی هامونم ب یادش باشیم
چی ازمون ساختن؟؟؟
یه نسل نا امید به آینده....!😒
پاشید جمع کنید مسخره بازیاتونو...😦
پسره متولد ۷۴ شد مدافع حرم😐
چند ماه بعد یه روبان مشکی کنار عکسش بود..
فرق ما با این ادم چیه؟؟؟؟🤔
چطور اون میتونه بجای کلش از اعتقاداتش دفاع کنه!؟
بجای زدن رل فور اور و سینگل فور اور تو پروفایلش مرد و مردونه تو شناسنامش زدن: در دفاع از حرم #شهید شد.....!
نسلی شدیم ک بی اعتقادی شده کلاس!
فکر میکنیم با فحش دادن #پرچم میره بالا....!🚩🚩🚩
غیرت و ناموس هم ک فقط ادعاش مونده....😑
چند سال پیش تو همین مملکت هم سن های من و تو رفتن واسه ناموس ملت، واسه امنیت منو تو جون دادن....
سه تا شهید دادیم فقط و فقط برای برگردوندن جنازه ی یه دختر....
اما الان چی...؟؟؟؟
پسرا مملکتمون به جای غیرت ، زیر پست دخترا.... عکس های برهنه شون رو لایک میکنن و تو کامنت ها اراجیف مینویسن
دخترامون معنای زیبایی رو گم کردن!!!
فکر میکنن هرچی برهنه تر باشن جذاب ترن..😐
ن اینطور نیست....❌❌❌❗️
با این عکس ها فقط چشمای یه سری آدم بوالهوس رو سیر میکنن😶
شدیم نسلی که حتی معتقد هامونم داره پاشون میلرزه
بیرون استغفر الله رو لبمونه و سرمون پایین....!😶ولی تو چت انگار یهو دین خدا عوض میشه....💻📲📱
همون دختری که بیرون نامحرمه، تو چت میشه محرم...😏
راحت با هم حرف میزنیم👥🗣
بجا سنگین و موقر بودن واسه هم عشوه میایم👉👉👉
نه دین این نیست که خشک مقدس باشی...🤔
ولی هرچیزی به جاش
عشوه هاتو بزار واسه همسرت...👨👩👧👧
نه یه آدم غریبه ک تو ذهنت باهاش رویاهاتو ساختی...👱♂️❌❌
نه قرار نیست چیزی رو با حرفام به کسی تحمیل کنم💢
فقط یکم تلنگر.....📵⚠️⚠️⚠️⚠️
تا شاید به خودمـون بیایم💠
یکی ۲۰ سالـشه و مدافع حرم➡️➡️➡️➡️➡️
یکی ۲۰ سالشه و درگیر لایــک و کلـش🎮📲
بخدا فرقی با این بــچه ها نـدارین...😶
همــه میتونن....
شـــک نکــن....🙂
فقط بایـد از یه جـا شــروع ڪــرد...❗️
____●○•°🦋●○•°______
@Sangare_Eshghe🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مے خواهـیم انجام تڪـلیف الهــے رۅ
سخنان زیبای شهید مهدی زین الدین
درباره ے شہادت و انـجام تڪـلیف الهــے
#شهید
#شهادت
@Sangare_Eshghe
🌸
#شهید
می شود نگاهی
بر دل من ڪنی ؟!!
زنگار گنـاه
وجودم را احاطہ ڪرده
به نگاهت محتاجم
دستم را بگــــیر . . .
#محمدحسین_یوسف_الهی🍃✨
@Sangare_Eshghe
••••
وقتی عقل، عاشق میشود؛
عشــق، عاقـــل میشـــــود؛
آنگـــاه #شهید مـــیشوی.
#شهید_مصطفی_چمران😇
ڪسی کہ
از دنیا با وضو بمیرد
#شهیــــد است ...
#نماز_اول_وقت
عاشقان وقت نماز است
📢 اذان میگویند
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم…
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل…
کم آوردم…
گذشتم…
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب…
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود…
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد…
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…
#شهدا
گاهی،نگاهی
#یاد_شهدا_با_ذکر_5صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم😭🥀💔
🍃
🌹
@Sangare_eshghe
هدایت شده از گسترده رایگان سجـیل 🚀
مقام معظم رهبری:
🌺 جوان دهہ هشتادے،مفاهیم انقلاب را مانند جوان اول انقلاب دنبال می کند🌺✌️
✾══ ☆ ══ ✾ ══ ☆ ══ ✾ ══ ☆
💢برترینکانالخبـــــرے،سیاسے مذهبے و عکسنوشتہ💯
🛑کانال عماریون تقدیم مے کند 🛑
بسیجے یعني:
#بجنگے⚔
کــارکنــے💪🏻
دائم در #میدان باشے✅
و خسته نشے🚫
🖤📿چون میدونے پاداشت رو
از خانم #فاطمه_زهرا میگیرے🖤
🔻این رو بدون که بسیجے منتظر #ظهور نمی مونه #شهید میشه و زمینه ظهور ایجاد می کند🥀🇮🇷✌️
🔰فعالیت های کانال مون🔰
درسے📖✏️
آموزش #نظامے⚔🛡
#احکام و امام شناسے📜
آموزش #فتوشاپ🖥📱
#سیاسے📡
آشنایے با #شهدا💔
ادعا نمیکنیم که بهترینیم اما خرسندیم که شما مارا میپسندید ✌️🌷
ار کجا معلوم شاید این یک دعوت از شهدا باشد ✅
تشریف بیاورید کانالمون ✨
https://eitaa.com/joinchat/1212350515Cc4f2a8bbf4
📝روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم
🔺پنجشنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق
✍ساعت ۷ صبح
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،
هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
ساعت ۷:۴۵ صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند.
ساعت ۸ صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند
دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
ساعت ۳ عصر
حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خودرویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
ساعت حدود ۹ شب
حاجی از بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسید #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
📚راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون
@Sangare_Eshghe
#شهـღـیدانه🌿💕
گفتم:
+ببینم توے دنیا چه آرزویے دارے؟
قدرے فکر کرد و گفت:🤔
-هیچے..!
گفتم:
+یعنی چے؟
مثلاً دلت نمیخواد
یڪ کارهاے بشے،
ادامه تحصیل بدے
یا از این حرفها دیگہ..؟!
-گفت: ےآرزو دارم،
از خدا خواستم تا سنم ڪمه و
گناهم از این بیشتر نشده،
شهید بشم
#شهید
@Sangare_eshghe
مَجنْون الَحَسیْن(ع):
#گناه 🥀
#شهید 💛
#نامحرم 🌿
همسر شهید محسن حججے :
🌹آقا محسن اگر روزے چشمش بہ نامحرم مے افتاد یا گناهے انجام میداد
اون روز رو کلے استغفار مے کردند و فرداش هم "روزه" مے گرفتند...🍃
🌹 شهدا اینجورے بودند☝️
بلہ! کجاے کاریم
@Sangare_eshghe
مرد میخواهد...
اینکه بگذری از آرزوهایت...
زنجیرهای #دلبستگی را از خود رهاکنی
گفتنش آسان است...
اگر عمل کردن به آن هم سهل بود به خیلی هامان واژه #شهید اضافه شده بود.
ว໐iภ↬ @Sangare_Eshghe 🕊🕊
🌸السلام علیک یا اولیاء الله 🌸
می گفت: آدمی که ساکن نجف شده نمی تواند جای دیگری برود.
شما نمی دانید زندگی در کنار مولا چه لذتی دارد.
شیخ هادی به مدت سه سال جهت ادامه ی تحصیلات حوزوی در شهر نجف اشرف سکونت داشت.
از زمانی که ساکن نجف شد، به اعمال و رفتارش خیلی دقت می کرد.
مراقب بود که کارهای مکروه انجام ندهد. هادی آن قدر زندگی در نجف را دوست داشت که می گفت: بیایید همه برویم آنجا زندگی کنیم.
آنجا به آدم آرامش واقعی می دهد.
می گفت قلب آدم در نجف یک جور دیگر می شود.
#شهید #محمد_هادی_ذوالفقاری 🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
#یا_امیرالمؤمنین_مدد 🌷
#پسرک_فلافل_فروش 🌷
💟 @sangare_eshghe
هرکی آرزو داشتہ باشه
خیلیخدمتکنه #شهید میشه...!
یهگوشهدلتپابده،
شهدابغلتمیکنن...:)
ـ مابهچشمدیدیماینارو...
ـ ازاینشهدامددبگیرید...
ـ مددگرفتنازشهدارسمه...
دستبذارروخاڪقبرشهیدبگو...
حُسینعبهحقاینشهید،
یهنگاهبهمابکن...
#حاجآقاپناهیان🌱
#شهدا🕊♥️
@Sangare_eshghe
اگر #شهید نباشد خورشید طلوع نمی کند و زمستان سپری نمی شود،
اگر شهید نباشد چشمه های اشک می خشکد، #قلب ها سنگ می شود و دیگر نمی شکند و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها می گیرد و امید صبح و انتظار بهار در سراب یأس گم می شود…
#سید_مرتضی_آوینی
@Sangar_eshghe
#شهیدانه♥️🕊
گفت : اسڪله چه خبر ؟!
گفتم : منتظر شماست برے شهید شے ツ
خندید و رفت
وقتے جنازه اش رو آوردݧ گفتم : من شوخے ڪردم تو چرا #شهید شدے ⁉️:))
#منامامزمانرادوستدارم
@Sangare_eshghe
#طنز_جبهه
#زنگ_تفریح😃
#لبخندبزن-مومن☺️
طلبه های جوان👳 آمده بودند برای #بازدید 👀 از جبهه.
0⃣3⃣ نفری بودند.
#شب که خوابیده بودیم😴، دو سه نفر بیدارم کردند 😧و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی!😜
مثلاً میگفتند:
#آبی چه رنگیه برادر؟!🤔
#عصبی 😤 شده بودم.
گفتند:
بابا بی خیال!😏
تو که بیدار شدی، #حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!😎
دیدم بد هم نمیگویند!🤔🤗😂
خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم!😉
👨👨👦👦بیدار شدهایم و همهمان دنبال شلوغ کاری هستیم!
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه #قرارگاه تشییعش کنند!
فوری #پارچه سفیدی🖱 انداختیم روی محمدرضا و #قول گرفتیم که تحت ⬇️ هر شرایطی خودش را نگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش 🚿بچهها و راه افتادیم🚶.
#گریه و زاری!😭
یکی میگفت:
ممد رضا!
#نامرد! 😩
چرا تنها رفتی؟ 😱
یکی میگفت:
تو قرار نبود #شهید شی!
دیگری داد میزد:
شهیده دیگه چی میگی؟
مگه تو جبهه نمرده؟
یکی #عربده میکشید! 😫
یکی #غش میکرد! 😑
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه➕ میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند، واقعاً گریه 😭و #شیون راه میانداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبهها!
#جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا📿 که فکر میکردند قضیه جدیه،
رفتند #وضو گرفتند و نشستند به #قرآن 📖خواندن بالای سر #میت!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم:
برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک #نیشگون محکم بگیر!😜😂
رفت گریه کنان پرید 🕊 روی محمدرضا و گفت:
محمدرضا!
این قرارمون نبود!😭
منم میخوام باهات بیام!😖
بعد نیشگونی👌 گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان #جیغی کشید 😱که هفت هشت نفر از این بچه ها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه میخندیدیم.😂😂😂
خلاصه آن شب #تنبیه سختی شدیم.
@Sangare_Eshghe☺️