اسرائیل همیشه میگه ما با مردم ایران مشکلی نداریم، هدف جمهوری اسلامیه! حالا ببینید سربازان سایبری‌شون چه جشن و پایکوبی‌ای راه انداختن برای حادثه‌ای که برای مردم اتفاق افتاده #رژیم_حرامزاده #مرگ_بر_اسرائیل ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

به کوری چشم دشمن بزارید رو پروفایلاتون تا می تونید پخش کنید🏴🖤 #پروفایل_همگانی #از_زائرانت__هم_هراس_دارند ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

دقایقی پیش اعلام شد: 🔹رییس اورژانس کرمان اعلام کرد که با شهادت برخی دیگر از مجروحان انفجارهای تروریستی عصر امروز مسیرهای گلزار شهدا، شمار شهدا به ۱۰۳ نفر افزایش یافته است. 🔹شمار مجروحان ۱۴۱ نفر است که تعدادی از آنان حالشان وخیم است. 🔹مصدومان به بیمارستان های پیامبر اعظم، باهنر، شفا و افضلی پور انتقال یافته اند. 🔹آمادگی برای انتقال مجروحان وجود دارد و اورژآنس کشور نیز هواپیمایی آماده کرده اما هنوز درخواست نیازی داده نشده؛ همه ظرفیت ها آماده باش هستند./ ایرنا

یا فاطمه الزهرا ... در روز میلادت در بهشت زمین، گلزار شهدای کرمان بودی تو در مسیر گلزار زائران شهیدت را در آغوش کشیدی..:)💔 #ایران_تسیلت🖤 ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

بلند شو علمدار😭 علم رو بلند کن😭 (به یاد شهدای مظلوم کرمان) #ما_ملت_شهادتیم #ایران_تسلیت🖤 •┈┈••✾••❁••✾••-┈• ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

#محکومیت_حادثه_تروریستی_کرمان بگذار که در معرکه بی‌سر گردیم با لشکر آفتاب برمی‌گردیم هنگام شهادت است آغاز حیات «ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم» ✍ #یوسف_رحیمی #ایران_تسیلت🖤 ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

به وقت فرودگاه بغداد مرور حادثه از ابتدای اعلام از شبکه خبر تا... #حاج_قاسم🖤 #شهید_القدس ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

▪️ إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ ▪️شهادت مظلومانه تعدادی از هموطنان عزیزمان در حادثه تروریستی زائران گلزار شهدای کرمان تسلیت عرض می نماییم به همین جهت ویژه برنامه ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) فردا پنج شنبه ۱۴دی ماه۱۴۰۲ 🚫 کنسل می باشد🚫. ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

⚫ روز مادر ، با مادر پرکشید...💔 #ایران_تسیلت🖤 #مرگ_بر_رژیم_کودکش_اسرائیل ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat

📲💭 می‌گفت: «با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.» علیرضا که به اینجای حرف‌هاش رسید، مادر گریه‌اش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد... پسرک چشم‌ش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهن‌ش بازسازی می‌کند. -‌ «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...» مکث می‌کند. چشم‌ش دارد همین چند ساعت پیش را می‌بیند! - «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشم‌هام بد جور سوخت، افتادم زمین...» پاچه‌ی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن می‌ریخت پایین: -‌ «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!» از پیش آن‌ها می‌روم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را می‌بینم. علیرضا را به‌ش می‌شناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛ -‌ بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!» ✍️ به روایت محمدحیدری؛ از شاهدان حادثه تروریستی امروز #کرمان_تسلیت #ایران_تسلیت ↬🌿 ჻ᭂ࿐✰eitaa.com/Sangarevlayat