هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#جمعه_های_دلتنگی
#اشعار_مهدوی
#منتظر_ظهور
جمعهها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#با_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#اثرات_زخم_جنگ_صفین
#با_مهدی_علیه_السلام
#با_علی_علیه_السلام
#نکته_های_مهدوی
#تولی_و_تبری
#قصه_عبرت
🔷🔶 #جنگ_امام_زمان_علیه_السلام_با_یک_ناصبی_اهل_غزه
👈🏼👈🏼 بهاءالدین سیدعلیبنعبدالکریمنیلی نجفی (رضوان الله علیه) از علمای بزرگ امامیه مینویسد:
ومن ذلك ما نقلته عن بعض أصحابنا المؤمنين الصالحين ومن خطّه المبارك ما صورته:
عن محي الدين الأربلی أنّه حضر عند أبيه ومعه رجل، فنعس فوقعت عمامته عن رأسه، فبدت في رأسه ضربة هائلة، فسأله عنها، فقال [له]: هذه من صفّين.
فقيل [له]: وكيف ذلك وواقعة صفّين قديمة؟!
فقال: كنت مسافرا إلى مصر، فصاحبني إنسان من غزّة، فلمّا كنّا في بعض الطريق تذاكرنا وقعة صفّين، فقال لي الرجل:
لو كنت في أيّام صفّين لروّيت سيفي من عليّ وأصحابه.
فقلت له: وأنا لو كنت [في أيّام صفّين] لروّيت سيفي من معاوية وأصحابه، وها أنا وأنت من أصحاب عليّ ومعاوية، [واعتركنا عركة عظيمة] واضطربنا، فما شعرت بنفسي إلّا مرميا لما بي وإنسان يوقظني بطرف رمحه.
ففتحت عيني فنزل إليّ ومسح الضربة وبرئت، فقال البث:
هنا، ثمّ غاب قليلا وعاد [و] معه رأس خصمي مقطوعا والدوابّ معه.
فقال [لي]: هذا رأس عدوّك، وأنت نصرتنا فنصرناك وَلَيَنْصُرَنَّ الله مَنْ يَنْصُرُهُ.
فقلت: من أنت؟
فقال: فلان ابن فلان - يعني الصاحب (عليه السّلام)- ثمّ قال لي: وإذا سئلت عن هذه الضربة فقل: ضربتها بصفّين.
📝 از بعضی از علمای صالح ما نقل شده که بهخط مبارک خود چنین نوشته است: #محی_الدین_اربلی گفت:
روزی در خدمت پدرم بودم، دیدم مردی نزد او نشسته و چرت میزند، در آنحال عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان شد.
پدرم پرسید: این زخم چه بوده؟
➖ گفت: این زخم را در جنگصفین برداشتم!!
پدرم بهاو گفت: #جنگ_صفین در زمان قدیم اتفاق افتاده و تو در آن زمان نبودی.
گفت: وقتی بهمصر سفر میکردم، مردی از اهل #غزه نیز با من همراه شد.
در هنگام گفتگو با او در میان راه وقتی از جنگ صفین یاد کردم، همسفر من گفت: اگر من در جنگ صفين بودم، شمشیر خود را از خون علی [علیهالسلام] و یارانش سیراب میکردم.
من هم گفتم: اگر من نیز در جنگ صفین بودم شمشیر خود را از خون #معاویه [لع] و پیروانش سیراب میکردم. اینک من و تو از #یاران_علی علیهالسلام و معاویه (لع) هستیم، بیا با هم جنگ کنیم.
➖ ما با هم درگیر شدیم و زد و خورد مفصلی کردیم، یک وقت متوجه شدم که بر اثر زخمی که برداشتهام از هوش میروم، در آن اثناء شخصی مرا با گوشۀ نیزهاش بیدار میکند.
چون چشم گشودم از اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم کشید و فی الوقت بهبودی یافت. آنگاه گفت:
«همینجا بمان!»
و بعد اندکی ناپدید شد و سپس در حالیکه سر بریدۀ همسفرم را که با من بهنزاع پرداخته بود در دست داشت، با چهارپایان او برگشت و گفت:
این سر دشمن تو است. تو به یاری ما برخاستی ما هم تو را یاری کردیم، چنانکه خداوند بههر کس که او را یاری کند، نصرت میدهد.
پرسیدم: شما کیستید؟
گفت: من صاحب الامر (عجلاللهفرجهالشریف) هستم.
سپس فرمود:
از این پس هر کس پرسید این زخم چه بوده، بگو ضربتی است که در صفین برداشتهام.
📚 منابع:
۱. بحارالأنوار، ج۵٢، ص٧۵، ح۵۵
۲. نجم ثاقب، میرزای نوری (چاپ انتشارات کتاب جمکران) ج۲، ص۶۴۷و۶۴۸
۳. العبقری الحسان، شیخعلیاکبرنهاوندی، ج٢، ص۶٠، س٣٨
۴. برکات حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه (خلاصه العبقری الحسان)، ص٨٧
۵. تاریخ امیرالمؤمنین علیهالسلام، آیتالله حاج شیخعباسصفائیحائری، ج٢، ص۴۵٩
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#با_جوادالأئمه_علیه_السلام
#با_امام_رضا_علیه_السلام
#توسل_شفاعت
#قصه_عبرت
🔷🔶 #ماجرای_ده_شب_توسل_به_حضرت_امام_جواد_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 مرحوم حاج #شیخ_عباسعلی_محقق_واعظ_خراسانی میفرمودند:
مرحوم #میرزا_مرتضی_شهابی که در زمان سابق دربان باشی #کشیک_سوم آستان قدس رضوی بود، ده مجلس روضه خوانی فراهم نمود.
و والد مرا با حاج #شیخ_مهدی_واعظ_خراسانی و مرا هم بهواسطه پدرم برای منبر رفتن دعوت کرد و سفارش کرد که همه شما هر شب بایستی متوسّل شوید به امامنهم حضرت جواد الأئمّة علیهمالسلام و باید ذکر مصیبت آن حضرت بشود.
➖ و من چون تازه کار بودم و معلوماتم در منبر کم بود بر من دشوار بود.
هرچه گفتند که جهت #توسل_به_امام_جواد_علیه_السلام هر شب چیست، میگفت: اکنون باشد و من در آخر کار بهشما خواهم گفت.
این بود که ما هر شب متوسّل بهآن بزرگوار میشدیم تا ده شب تمام شد.
➖ آنگاه شب دیگر ما اهل منبر را برای شام خوردن دعوت نمود.
آن وقت گفت: جهت توسّل من در هر ده شب به امام جواد علیهالسلام این بود که من در روز کشیک و خدمت خود در صحن مطهّر بهرسم و عادتی که داشتم با دربانان مشغول جاروب کردن صحن کهنه میشدیم و جوی آبی که از صحن میگذشت و دو طرف آن نهر مردم از زائر و مجاور لب آن آب بهجهت وضو ساختن مینشستند.
➖ یک روز همان قسمی که مشغول جاروب کردن بودیم، نزدیک #سقاخانه_اسماعیل_طلایی برابر #گنبد_مطهر دیدم چند نفر از زائرین نشستهاند و مشغول خوردن خربزه میباشند و تخمهای خربزه را آنجا ریخته و کثیف کردهاند.
من اوقاتم تلخ شد و گفتم:
ای آقایان اینجا که جای خربزه خوردن نیست لااقل میبایست پوستها و تخمهای خربزه را در جوی آب بریزید تا زیر پای کسی نیاید.
ایشان از سخن من متغیّر شدند و گفتند: مگر اینجا خانه پدر توست که چنین میگوئی و دستور میدهی!
من نیز عصبانی و متغیّر شدم و با پای خود بقیه خربزه و پوستها و تخمها را میان جوی آب ریختم.
➖ آنها بر خواستند و رو بهحضرت رضا علیهالسلام نموده گفتند:
ای امام رضا! ما خیال کردیم اینجا خانه توست که آمدیم و اگر میدانستیم خانه پدر این مرد است نمیآمدیم!
این سخن گفتند و رفتند.
من هم عقب کار خود رفتم و چون شب شد و خوابیدم در عالم خواب دیدم در ایوان طلا جنجال و غوغائی است. نزدیک رفتم که بفهمم چه خبر است. دیدم آقای بزرگواری وسط ایوان ایستاده است و یک سه پایهای در وسط ایوان گذاشته شده چون آن زمان رسم بود که شخص مقصّر را بهسه پایه میبستند و شلاق میزدند.
➖ پس آن آقای بزرگوار فرمود: بیاوریدش!
تا این امر از آن سرور صادر شد مأمورین آمدند و مرا گرفتند و نزد سه پایه آوردند و بستند که شلاق بزنند.
من بسیار متوحّش شدم و عرض کردم: مگر گناه من چیست و چه تقصیر کردهام؟
فرمود:
مگر صحن خانه پدر تو بود که زائرین مرا ناراحت کردی و با پا خربزه ایشان را بجوی آب ریختی؟ خانه، خانه من و زوّار هم مهمان من هستند تو چرا چنین کردی؟
➖ از این فرمایش آن حضرت چنان حال انفعالی بهمن روی داد که نمیتوانم بیان کنم و مأمورین تا خواستند مرا بزنند من از ترس و وحشت این طرف و آن طرف نگاه کردم که شاید آشنائی پیدا شود که واسطه نجات من گردد.
در این حال متوجّه شدم که یک آقای جوانی پهلوی آن حضرت ایستاده و دیدم آن جوان حال وحشت مرا که دید بهآقا عرض کرد:
ای پدر! این مقصّر را بهمن ببخشید.
➖ تا این سخن را گفت مرا آزاد کردند.
آنگاه نگاه کردم نه سه پایهای دیدم و نه شلّاقی.
پرسیدم: این جوان که بود؟
گفتند: این آقازاده حضرت امام جواد علیهالسلام است.
سپس من از خواب بیدار شدم بهفکر آن زائرین افتادم و روز در جستجوی آنها برآمدم و بههر زحمتی بود ایشان را پیدا کردم و بسیار عذرخواهی نمودم و بعد ایشان را دعوت کردم و پذیرائی نمودم و از خود راضی کردم.
➖ حال شما آقایان بدانید که من آزاد شده حضرت جواد علیهالسلام هستم و از این جهت بود که ده شب متوسّل به آن بزرگوار شدم.
📚 کرامات رضویه (نسخه دیجیتالی)، ص۱۶۹_۱۷۰
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
18.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#پاسخ_به_شبهات_وهابیت
#با_فاطمه_علیهاالسلام
#فاطمیه1446
#احراق_بیت
◾️ #اسناد_سوزاندن_بیت_وحی_از_کتب_مخالفین_شیعه
➖ پیشنهاد دانلود بهپژوهشگران وطلبهها واهلمنبر
➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآلمحمد علیهمالسلام ولعن بر دشمنانشان
🔘 حجتالاسلام #شیخ_علی_رحیمیان
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @Bonyad_Emamat
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#22جمادی_الثانی
#درک_رفتن_ابوبکر
#مطاعن_دشمنان
#مطاعن_ابوبکر
#مطاعن_عمر
🔴 #لعن_آن_دو_کافر_توسط_هفتادهزار_امت
👈🏼 عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام قَالَ:
إِنَّ لِله بَلْدَةً خَلْفَ الْمَغْرِبِ یُقَالُ لَهَا: جَابَلْقَا، وَفِی جَابَلْقَا سَبْعُونَ أَلْفَ أُمَّةٍ لَیْسَ مِنْهَا أُمَّةٌ إِلَّا مِثْلَ هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَمَا عَصَوُا الله طَرْفَةَ عَیْنٍ.
فَمَا یَعْمَلُونَ عَمَلًا وَلَا یَقُولُونَ قَوْلًا إِلَّا الدُّعَاءَ عَلَی الْأَوَّلَیْنِ وَالْبَرَاءَةَ مِنْهُمَا، وَالْوَلَایَةَ لِأَهْلِ بَیْتِ رَسُولِالله صلیاللهعلیهوآله.
📝 امام حسین از امیرمؤمنین علیهماالسلام روایت فرمودند:
خداوند آن سوی مغرب شهری دارد که بهآن، جابلقا گفته میشود، در آنجا هفتاد هزار امت وجود دارد که همه آنها همانند این امت میباشند، لحظهای خداوند را عصیان نکردهاند.
و تمام گفتار و کردار آنها نفرین و بیزاری از آن دو [ملعون] میباشد و ولایت اهلبیت رسولخدا صلّیاللهعلیهوآله را قبول دارند.
📚بصائرالدّرجات ج۱ ص۴۹۰
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#مطاعن_سقیفه_بنی_ساعده
#22جمادی_الثانی
#مطاعن_دشمنان
#ابوبکر_شناسی
#مطاعن_ابوبکر
🔴 #ثروت_ابوبکر
👈🏼 #ابوقحافه (پدر ابوبکر) برای خانه #عبدالله_بن_جدعان مشتری آورده و در کوی و برزن مکه ندا سر میداد:
هر کس طعام و یا فالوده میخواهد بهخانه عبدالله بن جدعان برود!
📚 المنمق في أخبار قريش، ص۳۷۲
🔻شیخ مفید رضواناللهعلیه میفرماید:
ولو كان له من السعة ما يتمكن به من صلة رسولالله صلیاللهعلیهوآله والإنفاق عليه ونفعه بالمال كما ادعاه الجاهلون لاغنى أباه ببعضه عن النداء على مائدة عبدالله بن جدعان بأجرة على ذلك بما يقيم به رمقه ويستر به عورته بين الناس.
📝 اگر ابوبکر چنان اموالی داشت که با انفاق اموالش در جهت پیشرفت اسلام به پیامبراعظم صلیاللهعلیهوآله کمک میکرد، همان گونه که نادانان ادعا می کنند، باید او در وهله اول پدر خود را از میهمان خانه عبدالله بن جدعان نجات میداد تا بتواند لااقل کمی از ضعف خود بکاهد و یا لباسی برای پوشاندن عورت خود تهیه کند.
📚 الإفصاح في الإمامة، الشيخ المفيد، ص۲۱۳
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @Sibtayn
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
10.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#با_ام_کلثوم_علیهاالسلام
#حضرت_ام_کلثوم
#اشعار_ام_کلثومی
#29جمادی_الثانی
از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
ظهور دیگری از فاطمه ست وقتی که
مقابلش همه ی فتنه ها زمین گیر است
شبیه خواهر خود بی معلم عالمه است
که خود معلم فقه و بیان و تفسیر است
نعوذ بالله اگر همنشین ناپاکی ست
کسی که آینه آیه های تطهیر است
به سربلندی او لطمه ای نخواهد زد
سلاح اهل زنا گرچه طعن و تحقیر است
اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال
که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است
هزار داغ به جانش نشست در یک روز
عجیب نیست اگر در جوانی اش پیر است
برای از نفس افتادنش همین کافی ست
که روبروش سری روی نیزه تصویر است
(گشاد کار دو عالم به یک اشارت اوست)
که چشم عالم و آدم به دست او خیره است
#مجتبی_خرسندی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @raziolhossein
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#با_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#با_علی_علیه_السلام
#سخنرانی_امامتی
#معرفة_الامام
#امام_شناسی
#امامت
🌿 #معرفت_امام_چگونه_حاصل_میشود؟!
➖ پیشنهاد دانلود بهپژوهشگران وطلبهها واهلمنبر
➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآلمحمد علیهمالسلام ولعن بر دشمنانشان
🔘 مرحوم آیتالله #سید_محمد_ضیاءآبادی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#معجزات_ائمه_علیهم_السلام
#با_حسین_علیه_السلام
#داستان_حسینی
#قصه_عبرت
🔷🔶 #زنده_شدن_مرده_با_دعاى_امام_حسين_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 روي عن أبي خالد الكابلي، عن يحيى بن امالطويل قال:
كنا عند الحسين علیهالسّلام إذ دخل عليه شاب يبكي، فقال له الحسين: ما يبكيك؟
قال: إن والدتي توفيت في هذه الساعة ولم توص، ولها مال وكانت قد أمرتني أن لااحدث في أمرها شيئا حتى اعلمك خبرها.
فقال الحسين علیهالسّلام: قوموا حتى نصير إلى هذه الحرة، فقمنا معه حتى انتهينا إلى باب البيت الذي توفيت فيه المرأة مسجاة.
فأشرف على البيت ودعا الله ليحييها حتى توصي بما تحب من وصيتها فأحياها الله وإذا المرأة جلست وهي تتشهد، ثم نظرت إلى الحسين علیهالسّلام فقالت:
ادخل البيت يا مولاي ومرني بأمرك، فدخل وجلس على مخدة.
ثم قال لها: وصي يرحمك الله.
فقالت: يابن رسولالله! لي من المال كذا وكذا في مكان كذا وكذا فقد جعلت ثلثه إليك لتضعه حيث شئت من أوليائك، والثلثان لا بني هذا إن علمت أنه من مواليك وأوليائك، وإن كان مخالفا فخذه إليك فلا حق في المخالفين في أموال المؤمنين.
ثم سألته أن يصلي عليها وأن يتولى أمرها، ثم صارت لمرأة ميتة كما كانت.
📝 #ابوخالد_کابلی،
#يحيى_بن_ام_طويل نقل میکند که گفت:
خدمت امام حسين عليهالسّلام بوديم كه جوانى بر آن حضرت وارد شد در حالى كه مىگريست.
حضرت بهاو فرمود: براى چه گريه مىكنى؟
پاسخ داد: هم اكنون مادرم بدون وصيت، فوت نمود، درحالىكه ثروتى داشت و بهمن امر كرده بود تا كارى نكنم مگر اينكه شما را از آن باخبر نمايم.
امام به اصحاب خود فرمود: برخيزيد تا نزد آن زن برويم.
راوى مى گويد: پس بهاتفاق ايشان بهآن خانهاى كه زن را در آن خوابانيده بودند، رفتيم.
امام حسين عليهالسّلام دعا كرد و از خدا خواست تا او را زنده كند تا وصيّت نمايد.
در آن هنگام خداوند متعال او را زنده كرد.
پس، آن زن نشست و شهادتين گفت. و متوجه حضرت شد و عرضه داشت: اى مولاى من! بفرماييد داخل خانه.
حضرت داخل شده و نزديك او نشست و بهاو فرمود: خدا تو را رحمت كند! وصيّت كن.
زن گفت:
اى پسررسولخدا! من فلان مقدار مال در فلان محل دارم؛ يك سوم آن را براى شما قرار دادم تا آن را در هر كجا كه مىخواهيد، مصرف كنيد و دو سوّم ديگر آن، براى پسرم باشد. البته اگر از دوستان شماست.
و اگر از مخالفين شما باشد، حقّى در آن ندارد و همه اموال، مال شماست.
سپس آن زن از امام حسين عليهالسّلام تقاضا كرد كه بر او نماز گزارده و متولى كارهاى او بشود.
سپس آن زن مرد همانطور كه اوّل مرده بود.
📚 بحارالأنوار، ج۴۴، ص۱۸۰، ح۳
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مطاعن_دشمنان
#مطاعن_معاویه
#سخنرانی_تبری
🌿 #پرونده_سیاه_معاویه
عناوین:
♦️جسارت و تعبیر رکیک معاویه نسبت به رسولخدا صلیاللهعلیهوآله
♦️سعی و تلاش معاویه در محو نام رسولخدا صلیاللهعلیهوآله
♦️کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام در معرفی معاویه.
♦️تصمیم وعزم معاویه در خاموش کردن نور الهی.
♦️ظلم و جنایت در چهل سال پادشاهی معاویه.
♦️نقش اساسی معاویه در شهادت امامحسن مجتبی علیهالسلام
🔘 آیتالله #شیخ_مرتضی_فرجپور
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar