‌ آدم بندگی خدا بکنه ، عالم تسخیرش میشود .. ‌

🖤بسم ربّ الزهراء🖤 الحمدلله منت‌دار خداییم که برای اینجانب محمدحسن محمودی به همراه جمعی از طلاب مدرسه علمیه خاتم الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، توفیق حاصل شده است، بصورت جهادی و بدون وابستگی به ارگانی به روستایی اطراف شهر گرمسار برای تبلیغ فاطمیه و نوکری برای حضرت فاطمه سلام الله علیها برویم. ان شاء الله اواسط هفته آینده خواهیم رفت ان شاء الله برای اینکه بهتر بتوانیم خدمت کنیم نکاتی رو عرض میکنم: چند برنامه در پیش است: ۱- کلاسداری توسط طلاب در مدارس روستا با موضوع حضرت زهرا و فاطمیه و برگزاری مسابقه و اهدای جوایز ۲- ایستگاه صلواتی روز شهادت ۳- برگزاری مجلس در مسجد و احیای مسجد روستا قطعا دعای شما بزرگواران همراه ما خواهد بود🤲 اما در این مسیر، برای ایستگاه صلواتی روز شهادت و اهدای جوایز به کودکان در راستای آموزش مفاهیم دینی و حضرت زهرا، فرصتی است که بانیان خیر اموال خود را متبرک سازند و در مسیر حضرت زهرا هزینه نمایند. قطعا هم صدقه جاریه خواهد بود و هم خیرات گذشتگان شما عزیزان. 👇👇👇👇👇👇

6063731152776150

👆👆👆👆👆👆 شماره کارت بنده هست کلیک کنید کپی می شود. 💥ان شاء الله گزارشات کامل نیز محضرتان در همین کانال ارسال خواهد شد💥 حتما این بنر را برای دوستانتان ارسال بفرمایید تا آنها نیز از فیض هزینه کردن برای حضرت زهرا بهره‌مند گردند🤝 ان شاء الله تا روز یکشنبه پول جمع میکنیم که خرید ها را از قم انجام دهیم تا با قیمت مناسب‌تر بتوانیم خدمت‌گذاری بیشتری برای حضرت صدیقه طاهره داشته باشیم و در این مسیر بهتر قدم برداریم. اجرتان با مولا صاحب الزمان و مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیهما https://eitaa.com/M_H_Mahmoudi

خیلی قشنگه .. انقد قشنگه که میخام متنشو ده بار بخونم .. صد بار نگا عکسش کنم و به اون مضمونی که پشت این کلمات گفته شده فکر کنم ..

🚶‍♂

✍چرا می‌گویند چادرت را بتکان روزی ما را بفرست؟ 🎥 آیت الله مصباح یزدی @sarbaz_khane

‌ مواظب باشیم ! در زندگی خریّت نکنیم 🤝

‌ فاصله ی بین خَرّیت و حُرّیت فقط یه نقطه‌ست !

‌ ‏باید یک چیز را به تو بگویم: اگر می‌خواهی زندگی‌ات را بسازی، مجبوری طاقتت را بیشتر کنی. _ هاروکی موراکامی

#نخل ها را دوست دارم 🌴 جلوه ای مقدس دارند . با همه ی انبیا خاطره دارند .. شبیه انسان اند‌ ، کأنَّ حتی عاشق میشوند بعضی نخل ها پسر های عاشق اند و برخی نخل ها دخترکانی هستند با عشوه های دخترانه . اگر محکوم به اعدام شوند ، سرشان قطع میشود . اگر عاشق شوند ، حاصلش دانه های شیرین خرماست. عشق شیرین است نشانه ؟ نشانه اش شیرینیِ خرمایِ کرمان است. ‌

#تبلیغ این نیست که تو شهر ، میون جمعیتِ فوق مذهبی بشینی و سخنرانی و وعظ کنی ! تبلیغ اینه که بیای تو جایی که آب و نت هم به زور گیر میاد و بخوای با جمعیتِ نسبتا زیادِ بچه شیعه هایی که شاید تو کل عمرشون یکی دو بار آخوند دیدن حرف بزنی و دین رو یادشون بدی ..🙃 راضی ام از این سختی .. پ.ن مناطق محرومِ جنوب کرمان @sarbaz_khane

‌ آدم اگه قانع باشه ، خوشی هاش زیاده . چون دنبال چیز خفنی برا شاد شدن نیست .. و دنیا پر از بهانه های کوچیک ، برای شاد شدن است ... 🙃 ‌

نزدیک های ظهر به بندر عباس رسیدیم... ماشین ها بیرون منتظر بودند،از قضا راننده ما هم آدمی خوش مشرب و با صفا بود، کلی خوش و بش کردیم... از جاده های پیچ در پیچ و تنگ و باریک به سمت کرمان، شهرستان قلعه گنج روانه شدیم چه صحنه‌های زیبای بود،کوه‌های بزرگ که اگر نوک قله را نگاه می‌کردیم از پشت می افتادیم... یک پل جذاب هم در مسیر بود،پلی که دو کوه را به هم وصل کرده بود،تازه پل هم پیچ داشت، که باید روی پل می پیچیدی... بعد به یک تونل رسیدیم،علت اینکه سرعت از ۲۰ تا بیشتر نمی‌شد، شاید یک طرفه‌ بودن جاده بود... در همین یک طرفه بودن جاده،ماشین های که به اصطلاح شوتی می‌گویند:میگ میگ کنان می گذشتند. که برخی هایشان واقعا با جون خودشان بازی می‌کردند..... اکثر این ها کسانی هستند که ادعایشان می شود وطن دوستند! آقای وطن دوست،ذخایر مملکت را خارج کردند،ضد وطن نیست؟! آخرین تابلوی که در میسر یادم هست نوشته بود قلعه گنج ۱۵۵تا... خلاصه ما به روستای چاه‌رضا رسیدم اینجا قصد مانده زیادی نداشتیم،ناهاری خوردیم و جایزه ها و غیر را ترتیب دادیم. این جا عجیب دلگیر است! نمی‌دانم،چرا؟! شاید با مردم که حرف می‌زنم دلگیری‌ام بیشتر می‌شود... نور،فقط جایی که هستی وجود دارد نه این طرف و نه حتی اون طرف تر... حتی یک تیر برق هم در روستا ندارد،مگر اینکه خودشون برقی وصل کرده باشند... واقعا مردمی باصفا و ساده‌ای دارد آرام،آرام و مظلوم.... اما بی بضاعت... بنظرتون الان مشغول چه هستیم؟! پیدا کردن زره‌ای اینترنت تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم. رفتن به مدارس برای من از رفت به مسجد شاید مهم تر باشد! نمی‌دانم،حس درستی است یا نه؟!ولی به هر حال فعلا که این حس را دارم.... کم کم آماده می شویم تا این روستا را هم ترک کنیم....! #سفر_نامهٔ_کرمان #محمد‌ابراهیم