eitaa logo
704 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
646 ویدیو
16 فایل
بسم‌اللّھ‌‌.. خۅش اومدید آن چھ دعـا انجـام مےدهـد.. بیـش ازخیـال و تصـور این دنیاسـت:) ☘️کانال اصلی در روبیکا.. 🌱|rubika.ir/sarbaz_shahide__haram اطـلا؏ـات 🌱| @N_P_info
مشاهده در ایتا
دانلود
ڪہ میان تمام نداشته هایم خـــــدا هست... 🌱 @Narcissusperfume
💚پیامبر رحمت ❤️حضرت محمد مصطفی(ص) : 🌹از بهترينِ دوستان کسی است كه وقتی به یاد خدا هستی تو را همراهی و یاری كند و وقتی خدا را فراموش کردی خدا را به يادت بیاورد🌹 ‌ 📚نهج الفصاحه،ح۱۴۷۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😰😱 اثر دردناک نماز نخواندن..‼️ ⚠️ دعاش برآورده نمیشه..! ⚠️ قبرش خیلی تاریک میشه..! ⚠️ برکت از زندگیش میره..! @Narcissusperfume
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 ___________________________ نرگس)) دوهفته از رفت آرمان میگذشت.. کلی نذر کردم که سالم برگرده.. از خواب بیدار شدم دیدم نیما نیست.. با چشای خواب آلود پاشدم دور برمو نگاه کردم نبود.. نگاهی به ساعت کردم ساعت هفت صبح بود. با خودم گفتم احتمالا رفته سرکار بعد یادم اومد امروز جمعه اس و کارش تعطیله.. خیلی خوابم می اومد،، پاشدم رفتم بیرون.. یهو دیدیم 😳😱 امیر حسیییننن،، سریع رفتم داخل اتاق خدارو شکر همین جور نرفتم بیرون، بدون روسری، با بلوز آستین کوتاه شلوار تنگ.. .وااای خدایاااا شکرتت.. از لابه لای در نگاه کردم یه دختر کنارش نشسته بود نمیدونم کی بود، امیر علی کنارشون بود. داشت باهاشون صحیت میکرد.. دستاشو گذاشت رو صورتش جوری که مثلا داره گریه میکنه.. دختره چادر پوشیده بود. دستای امیر حسینو از روی صورتش برداتش و اشکاشو پاک کررردد.. یعنییی کیییی بوددد؟؟؟؟ نامزدش؟خدایااا شکرتت خدایااا نامزدش باشه🙏🏻 چی میشه. هر چی نگاه کردم نیما رو ندیدم..خواستم برم بیرون که اومد کنار امیر علی،، امیر علی دست روی شونش گذاشت.. داشتن نزدیک اتاقم میشدن.. سریع رفتم زیر پتو خودم به خواب زدم. داخل شدن.. (-نیما نرگسو بیدار کن.. _نه ولش کن بزار بخوابه، بیدارش کنم که چی بشه.. چی بگم بهش؟؟ هر چی بیشتر ناراحت بشه.. -الان چکار کنیم؟ _آتنا نمیدونه.. بیا بریم کارارو انجام بدیم -من که نمیتونم بیام، باید بمونم حداقل یکی باشه.خودت بهتر میدونی. مامانم باید آرومم کنم..چطور بگم الان؟؟ اتنا؟ نرگس؟ _به نرگس میگم خودم، بعد نرگس به اتنا بگه بهتره.. -نرگس خودش بفهمه سکته میزنه به عاطفه میگم بگه _نه میتونه بگه، اتنا با نرگس راحت تره. توهم بیا بریم با من کار ها زیاده دست تنها نمیشه.. -من اینجا باید باشم حداقل مامانم اروم کنم تو برو خودت، یه مرد باشه. امیر حسین هست، بابا هم هست.. -خب تو با امیر حسین برو _باشه.. من دارم میرم نرگس بیدار شد چیزی نگو بهش.بیدارشم نکنین. صبر کن تا خودم میام.)) رفتن بیرون آروم درو بستن، یعنی چیشده که امیر علی اینقدر ناراحت حرف میزد، جفتشون ناراحت بودن، چیو میخواد بگه نیما، چیه که من سکته میکنم.نکنه اتفاقی افتاده.. حتما افتاده دیگه.. چی باید به اتنا بگم که از پسش بر نمیام.. فوق نتونستم بگم به آرمان میگم بگه بهش.. نکنه آتنا مشکلی داره.. چیههه اخهههه.. بهتره برم به ارمان بگم. اومدم لباس بپوشم برم بیرون. وقتی داشتم موهامو تو ایینه شانه میزدم. بدنم یخ شد.. آرمانننننن😭نکنه براش اتفاقی افتاده 😭نشستم رو تخت وگریه کردم.. خدایااا خودت کمکم کنن. خدایااا این رسمش نبود.. خدایااا مگه قول ندادی سالم برگرده.. خدایااا این چه کاریههه. من گفتم دلم شور میزنه. من به آرماننن گفتم نرووو .رفتتت چرااا رفتتت. اینقدر گریه کردم که دیگه نمتونستم پا شم دست وپام شل شد.. نفسم به سختی میومد.. قلبم درد گرفت.. در اتاقم باز شد امیر علی بود اومد بالا سرم میگفت چیشدی.. منم چیزی نگفتم وفقط گریه میکردم.. سه لیوان آب قند برا آورد..نمیتونستم حرف بزنم. امیر علی قسمم داد گریه نکنم..عاطفه داشت آرومم میکرد.قطره اشکیم تو چشاش دیدم . به سختی..به امیر علی گفتم به نیما بگو بیا پیشم..گفت رفته بیرون. ازشون خواستم برن بیرون.. اونام ازمن خواستن اروم باشم.. اصلا نمیتونستم باور کنم.. کاش نیما میومد باهام حرف میزد.. آروم شدم رفتم بیرون..امیر حسینو دیدم.. سلام کردم. دختره هم سلام کرد. بهم گفت انشاالله خوشبخت باشی. منم گفتم همچنین.بابام داشت قرآن میخوند مامانم داشت ذکر میگفت و کم کم اشک.. سعی داشتم ارومش کنم..
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 ___________________________ اتنا))) همون قبری که خالی بود😭 قرار بود امیر منو بزارن داخلش 😭 چرا محمدم داخل پارچه سفید بود 😭نمیتونستم ببینمش فقط رفتم کنارش از خدا گلایه کردم، داد زدم خدایا این رسمش نیست عاشقم میکنی ازم میگریش این چه کاریه.. من که گفتم بدون امیر میمیرم. من که گفتم بگیریش من میمیرم. من گفتم امیر بره من تنها میشم.😭 نگفتم چراااا اینکار کردی.. امیییر تو خوبیییی؟؟؟؟؟ منووووو میبیننییی😭 تو حالت خوبه 😭من خوب نیستم. مگهه نگقتی بهترین رفیقت میشم چرا بیمعرفت شدییی محمدددم چراااا بی خداحافظی رفتیییی نگفتی من میمیرمم اینجاااا نگفتییی منن تنها میشم تو مگه نمیگفتی فدات شم،، الان من پیش کی برم درد دلامو بگممم چراااا رفتییی؟؟؟ چرا خداحافظیتو ندیدم. رفتی اینجور منو ببینی، رفتی تا بتونی اشکو ببینی، تو مگه نمیگفتی من طاقت دیدن اشکاتو ندارممم؟؟؟؟چراا نگفتی برات گریه کنم تا ببینی اشکامو.. رفیق بامعرفتم رفتییی بی منننن من منتظرت میمونم آرمااان من از دق میمیرمم زوودد بیاا میخواستن ببرنش.. اخرین حرفم این بود بهش.. خداحافظ بهترین رفیقمم نرگس)) چند روز گذشت،، بدون ارمانن،،باز اشکم جاریی شد..اشکم در اومد. سرمو گذاشتم رو شونه ی نیما +نیماااا 😭 _نرگس، عهه بخدا این کارو میکنی به خودت اسیب میرنی عزیزم. اون ارمان بیشعور رفته اونجا خوشگذرونی شما اینجا الکی اینجا اینکار میکنین.. باید خوشحالم باشییی دخترر +بشین نیما 😭 _بخند توهم، فقط گریه میکنی اصلا محل به من نمیزاری اصلا انگار نه انگار من شوهرتم. از دستت ناراحتم.. +من حالم خوب نیست _چطوری؟؟ هممون رفتنیم یا الان یا 10 روز دیگه.. قسمت خودمون دیگه دیدی ارمان چقدر قشنگ رفت.. عهه باز که زدی زیر گریهه.. بخدا داری با اینکارا به خودت آسیب میزنی. هممون میریم دیگه. بخدا میدونی خدا چقدر از دستت راضیه میدونی چقدر حضرت زینب تورو دوست داره.. میدونی حضرت زینب الان چقدر از دستت خوشحاله گریه کنی نمیشه که، الان از دستت کلی خوشحالن میگن داداشش بود میتونست نزاره بیاد.. حالا که اینقدر صبوره ما اینجا براش همچی کنار میزاریم، +چی کنار میزارن!! _یه شوهر خوبی +نمیخواممممم _جدیی تو الان باید بری اتنا رو اروم کنی اون بد بخت از همه بیشتر داره میسوزه باید بری با اون حرف بزنی باید اونو آروم کنی.. +من خودم تو فکرش میرم 😭نمیتونم، یکی باید خودمو اروم کنه.. _قوی باش نرگس. اتنا)) داشتم عکسای خودمو امیرو نگاه میکردم دلم که براش کلی تنگ شده.. دو سه روز اول رفتم تو اتاق اصلا بیرون نیومدم..
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 _______________________________ با حرفای بقیه آروم شدم.. یکی از عکساشو جلو خودم گرفتمو باهاش حرف زدم سوار ماشینش شدم چقدر خاطره بود.. امیر داخل ماشین برام اهنگ میخوند. میرقصید.. کجایی؟؟ کنار قبرش رفتم. درد دل داشتم.. سلام عشقم 💔 چطوری🖤میدونی چند روز نیستی، دلم تنگهه، نیستییی، میدونی باورمم نمیشه،،، نیستی که باهات درد دل کنم 😭💔.. ولی فدای سرت.. میدونی دلخوشیم شده چند تا عکس.. چقدر باید منتظر بمونم برگردی؟؟ نمیشه بیای پیشم؟؟ بگو هرچه قدر باشه صبر میکنم هاا چقدر؟؟؟ تا تابستون.. باید قول بدی زود برگرد ..... دلم خیلی تنگ شده هاااا زود برگرد تا باهم کلی حرف بزنیم بهترین رفیق نامرد من از همون چیزی که میترسیدم به سرم اومد که.. ولی فدای یه تار موت اون حرفی که همیشه میزدی همین بود.. دگه نمیای؟؟؟؟ کاش اینهمه خاطره نمیساختی میدونی هنوز سه ماه از نامزدیمون نگذشته.. من خیلی دوست داشتم😭 هنوزم دارم❤️ ........ +چی میگی از اون موقع _دارم ذکر میگم +چه ذکری _همیشه قبل از خواب باید ذکر بگیم +چی داری میگی؟ _یه دعای فرج خوندم و یک دعای سلامتی +اینا سه دقیقه طول میکشه از اون موقع فکت داره تکون میخوره _با یک فاتحه برا اموات، سه تا توحید، تسبیحات حضرت زهرا،یه دعای کوچیک،یه چهار قل. دوتا ایه الکرسی. یه سوره تکاثر بقیشم ذکر.. +چه زیااااد واقعا یادت نمیره اینهمههه؟؟ _نه.. +دلم برا آرمان تنگ شد😭 _نرگس زیر چشات کبود شد از بس گریه کردی.. +برا آرمان گریه نمیکنم که.. _برا کی پس؟؟ +اتنا دیدی چطوری گریه میکرد دیدی چی میگفت😭 _بخدا آرمانتون رفته اونجا داره کیف میکنه، شک نکن زنم گرفته +اونجا هم مگه ازدواج هست؟؟ -اره هست. +رفتی مگه؟؟ _اره +زنم گرفتی؟؟ _اره. +اسمش چی بود؟ _کوکب خانم +چندتا زن داری؟ _سه چهار پنجتایی میشن +اسماشون بگو _کوکب،آشفته، بانک ناز، _یه چند تا اسم دختر میگی +زهرا، زینب، مریم، رقیه،فاطمه، نگار _دیگه هم زینب، زهرا، نگار همینا.. +پس نرگس چیییی؟؟ _راستی تو هم هستی که +یه سوال بپرسم واقعی جواب بدی؟ _اره +اگه یه روز من بمیرم چکار میکنی؟؟؟ _هیچ کار چکار کنم؟؟ +میری زن میگیری؟؟؟؟ _میدونستی من زود تر از تو میمیرم؟؟ +نه، از کجا میدونی شاید من رفتم زود تر _چون من از تو بزرگترم زود تر پیر میشم +باشی ارمانم از من بزرگ تر بود، _ربطی به آرمان نداره +خب من الان بمیرم تو چکار میکنی؟؟ _نرگس این سوال تو میپرسی اخه عزیزم +جدی بگو! _اول خدانکنه، بعدشم تو نمیمیری به این زودیا +فرض کن من مردم میری الان چکار میکنی؟ _اول خدانکنه من هنوز میخوام صد سال باهات زندگی کنم.. بعدشم میرم یه زن میگیرم دیگه چکار کنم ‌+من دوست دارم بمیرم.. _منم دوست دارم بمیرم، نرگس من مرگو از این دنیا بیشتر دوست دارم.. اما حالا که تو هستی دیگه نمیخوام بمیرم بمونم با تو صد سال باشم، بعدش با هم بریم.. +من میخوام الان بمیرم برم پیش آرمان _ آرمان کنارش نمیزاره توبری +چراااا _حتی اتنا رو هم نمیزاره بره پیشش +چرا _چون اون رفته اونجا زن گرفته، خودش اصلا شمارو نمیشناسه دیگه، تا میخواد بره پیش زنش شما اینجا میزنین زیر گریه اون بد بخت اونجا عذاب میکشه +نیما اینقدر از آدمای شوخ بدم میاد فقط میگن میخندن تو بد ترین شرایط 😒 _یکباره بگو من کلا ازت بدم میاد +نه منظورم یه چیز دیگه بود _قشنگ واضح بود منظورت دیگه +ما الان عزاداریم تو داری میخندی میگی اون اونجا خوبه اصلا تو برات هیچی مهم نیست اگه خبر مرگ منم بهت بدن دوروز بعدش زن میگیری، واقعا خیلی نامردی اینجور باشی من چطور باهات زندگی کنم؟؟ _نرگس چرا این حرفارو میزنی، تو از دل من خبر داری؟؟ تومیدونی من چی دارم تو وجودم؟؟ تو میدونی، ظاهرم اینجوریه از قلبم خبر داری؟؟ اگه داشتی این حرفارو نمیزدی،، من اگه بخوام بگم همچیو میبینی چقدر غم تو وجودمه،، تواز خیلی چیزا بیخبری.. من مجبورم خودمو شاد بگیرم میدونی اگه اینجور نباشم هیچی اصلا ،میدونی من ازدواج کردم فقط بخاطر اینکه یکی تو غمامم شریک باشه. چون همه تو شادی هستن. (داشت بابغض حرف میزد، با ناراحتی این حرفا رو میزد.. اشکم در اومد.. صداش کم کم داشت میلرزید..از حرفای خودم ناراحت شدم کاش نمیگفتم، راست این حرفشو همه تو شادیا هستن یکی نیست وقتی حالت خوب نیست کنارت باشه،، واقعا این چند روز اگه نیما نبود، باهام حرف نمیزد،شوخی نمیکرد، من متامئنم همچیو تو خودم نگه میداشتم داغون میشدم،،نیما خیلی احساسیه واقعا ..)) +ببخشید اگه ناراحت شدی 😞 با لبخند بهم گفت مهم نیست،حالت خوب نیست باید درکت کنم.. +تو از کجا میدونی حالم خوب نیست؟ _نرگس میخوام برا اینکه یه یکم آب و هوات عوض شه یه مسافرت ببرمت.. +کجا ببریم بابام اجازه نمیده _اجازه تو دست منهه +کجا میبریم _دریا، ساحل +میترسم _از دریا؟؟ +اره _ترس نداره +عاشق دریام، ولی از امواج دریا خیلی میترسم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناشناس 🌱 _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ممنون از کانال خوبتان و مطالب بسیار مفید و زیبا تون لطف دارین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم اللھ🌱