فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا گیرپاچ کردی کافر!!!!!!!!
لقمه بزرگتر از دهن به این میگن
▫️فاطمه (سلام الله علیها)، خورشید همیشه روشن خداست؛
و تو زیباترین پرتوی این خورشید هستی؛
آفتاب تابان فاطمه!
چشم به راه آن لحظه ای هستم که از مشرق امید طلوع کنی ☀️
و حکومت زهرایی ات را در جهانمان بگسترانی،
تا تمام دنیا ببیند و بداند نوری که خاموش نمی شود نور مادر توست!
این جمعه هم گذشت و مولایمان نیامد ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┅•➰🍃🌸🍃➰•┅
✈️ #صیاد_دلها | #مناسبتی
✍🏼 رهبر معظم انقلاب:
🔻 حقاً و انصافاً جز خیر از این مرد (صیادشیرازی) چیزی ندیدیم، چیزی که مهم است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود. ایشان اینگونه بود؛ برای خودش هیچ چیز نمیخواست!
🌟 ۲۱ فروردین سالروز شهادت #شهیدصیادشیرازی گرامی باد
┅•➰🍃🌸🍃➰•┅
*آیا می دانید روز تشیع جنازه ی شهید والا مقام صیاد شیرازی چه گذشت*
می گویند : روز تشیع جنازه صیاد شیرازی مقـام معظـم رهبری آمده بود و صنحه ای
که بسیار زیبا و گیرا بود خم شدن ایشان و بوسه زدن بر تابوت شهید بـود بعـد از آن خانواده شهید آمدند ، اولین نفر مهدی صیاد شیرازی ، فرزند شهید بود که جلو آمد و دید پیکر پدر روی زمین است و ولایت هم بالای پیکر.. او ولایت را برگزید خود را روی پای آقا انداخت که اطرافیان بلندش کردند. وقتی مقام معظم رهبری از او پرسید که چرا اینکار را کردی؟ او پاسخ داد : به خاطراینکه خون شهید صیاد توی رگهای شماست . صیاد کسی بود که تا وقتی امام (ره) زنده بودند، قنوت نمازش اللهم احفظ امام الخمینی بود و بعد از امام نیز اللهم احفظ امام الخامنه ای شد از این پدر چنین پسری عجیب نیست. تا این جای کار را همه در تلویزیون دیدند ، اما صحنهِ بسیار جالبی که بعد از این به وقوع پیوست را دوربین ها شکار نکردند و در آن حضور بانوی صبر ، همسر شهید بر بالای تابوت شوهرش بود ایشان پس از فرزند ش جلو آمد و حرکتی که انجام داد ، باز هم صحه بر تربیت ولایی گذاشت که علی صیاد شیرازی روی خانواده خود انجام داده بود. همسر بزرگوار این شهید با دیدن مقام معظم رهبری به جای اینکه خود را بر روی تابوت شوهر بیندازد ، گوشه عبای رهبر را گرفت، بوسید و خطاب به ایشان گفتن : حاج آقا ، اگه شما از ایشون راضی هستین ، اجازه بدین مردم جنازه را تشییع کنن . آقا دوباره این جمله را تکرار کردند که ایشون همرزم من بودن ، من از ایشون راضی هستم. چنان ولوله و همهمه ای به پاشد که قابل کنترل نبود و جو بطور کل بهم ریخت . سپس خانواده شهید صیاد به کناری آورده شدند. این خانواده ولایی در آن روز آبروی صیاد را خریده و او را سر افراز کردند و به همه ثابت کردند که پیرو راه شهید ولایی خود هستند.... می گویند دل به دل راه دارد...براستی که شهید سنگ تمام گذاشت برای رهبری ...و این می شود که صبح روز بعد از خاکسپاری ، خانواده شهید به همراه تنی چند از دوستان نماز صبح را که در مرقد امام (رحمه الله علیه) خواندند و از آن طرف رفتند بر سر مزار شهید در بهشت زهرا (س) ، سر قبرکه می رسند می بینند ...پیش از آنان کس دیگری آمده بود . مقام معظم رهبری...و قتی جویا می شوند که این صبح به این زودی انهم با این خطرات آقا، اینجا چه می کند . آقای غریب ما می گوید : دلم برای صیادم تنگ شده ، مدتی است ازش دور شده ام.
برای شادی روحشان و روح تمامی شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و مدافعان حریم عصمت و طهارت فاتحه مع الصلوات
سالروز شهادت مبارک صیاد دلها
استغفار به درگاه حضرت حق بود.گریه ام از این است که من در کشور خودم طوری که مقبول ذات خداوند باشد،قادر به انجام تکالیفم نیستم.چگونه میتوانم در جاهای دیگر انجام وظیفه کنم.من که توان و امکانش را ندارم،هرجایی که جنگی هست حضور پیدا کنم،و هرجا که مظلومی هست دینم را به او ادا کنم.چاره ای غیر ا زاسغفار به درگاه خدا ندارم.کار من امشب استغفار بود که خدایا مرا ببخش.من از انجام وظیفه ام در جمهوری اسلامی عاجزم،چگونه میتوانم در جاهای دیگر دینم را ادا کنم؟
*این گفت و گویی بود که بین من وشهید صیاد رد و بدل شد که فقط خدا گواه آن است* .
🌴گریه سپهبد صیادشیرازی
متنی که میخوانید، خاطرهای بسیار زیبا و خواندنی از سپهبد شهید صیاد شیرازی است که چندی قبل امیر ناصر آراسته همرزم و معاون ایشان آن را نقل کرده است.
سال 1364 جناب صیاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش در معیت رییس جمهور وقت ، عازم لبنان شدند.من هم در خدمت ایشان بودم.رفتیم سوریه،الجزایر و لیبی.مذاکرات انجام شدند.بعد از آخرین جلسه،جناب صیاد از رییس جمهور پرسیدند:آقا من در مذاکرات فردا و پس فردا مسئولیت و کار خاصی دارم؟ ایشان فرمودند خیر. ایشان بلافاصله برنامه ریزی کرد که به ملاقات ژنرال مصطفی طلاس برود...
صیاد شیرازی به ژنرال طلاس گفت که می خواهد به جنوب لبنان برود.
آقای طلاس گفت:
نه آنجا امن نیست.اسرائیل مرتب به آنجا حمله می کند و دیوار صوتی را می شکند....
بالاخره ژنرال طلاس راضی شد و گفت نمیگذارم شما به جنوب لبنان بروید ،ولی با توجه به اصرار شما میگویم بروید به بلعبک
یک اردو گاه آموزشی در آنجا هست سپاه پاسداران شما در آنجا حضور دارند و در حال آموزش رزمندگان مسلمان هستند بروید از آنجا بازدید کنید.
یک تیپ ورزیده به عنوان تامین مسیر و یک گروهان هم برای حفاظت ما انتخاب شدند.
یک سرلشکر سوری هم قرار بود همراه ما باشد و راهنمای مسیر باشد.وقتی میخواستیم حرکت کنیم صیاد شیرازی سرلشکر سوری را خواست وگفت:
*طوری برنامه ریزی کنید که وقت نماز به منزل یک شهید و یا مسجد برسیم و نماز اول وقت بخوانیم* .
خلاصه راه افتادیم و با هدایت سرلشکر سوری،برای نماز صبح رسیدیم به منزل پیر مردی از شیعیان اطراف بعلبک.
*پنج نفر از اعضای خانواده این پیر مرد شهید شده بودند.*
ایشان استقبال گرمی از ما کردند و بعد از نماز سفره صبحانه ای از نان،کره و پنیر محلی مهیا نمودند.
هنگام صرف صبحانه، من دیدم توجه این پیر مرد یکسره به صیاد شیرازی است.
من در کنار صیاد نشسته بودم و بانگاه های پیر مرد،خوردن صبحانه برای من هم مشکل شده بود.چشم از او برنمی داشت.بعد از صبحانه شهید صیاد به پیرمرد گفت:
چه شده پدر؟
سوالی دارید؟کاری دارید؟مشکلی هست؟
ایشان گفت:
نه!صیاد گفت:
آخر خیلی حواستان به من است.
پیر مرد لبنانی گفت:
*فکر میکنم دارم خواب میبینم،چون به شما که نگاه میکنم،امام را میبینم* !
پیش خود می گویم این امام نیست،این سرهنگ صیاد شیرازی است.باز پلک می زنم و به شما نگاه می کنم،دوباره تصویر امام را می بینم.من به جای صیاد شیرازی،امام را دارم میبینم.حرفی برای گفتن نداشتیم.
وقت خداحافظی پیرمرد دستش را کشید روی پوتین صیاد شیرازی و با خاک آن صورتش را مسح کرد و بعد کف دست خودش رابوسید.
جناب صیاد به شدت منقلب شد و با لحنی لرزان گفت:
چرا این کار را با من می کنید؟و دست پیر مرد را گرفت و با اصرار آن را بوسید.
بعد هم ادامه داد:
شما خودت پدر پنج شهید هستی.چرا این کار را با من کردی؟
پیر مرد گفت:
من نه می توانم و نه لایق هستم که بیایم ودست و پای امام را ببوسم.می خواهم وقتی رفتید ایران، به امام بگویید گرچه لایق نبودم و نتوانستم بیایم دستبوس شما،
*ولی پای سربازتان را بوسیدم* .
جناب صیاد هم بار دیگر دست ایشان را بوسید و حرکت کردیم.سفر سختی بود خصوصا این که جناب صیاد هنوز جراحت هایش کاملا بهبود نیافته بود و حسابی اذیت می شد.در محل استقرارمان،من و ایشان در یک سوئیت اسکان داشتیم.پاسی از شب گذشته وضو گرفتیم و دو رکعت نماز خواندیم و من اجازه گرفتم و سر گذاشتم برای خواب. اما ایشان ایستاد برای نماز خواندن.بعد از یک ساعتی که بیدار شدم، دیدم هنوز مشغول نماز است.
ساعت حدود یک بعد نیمه شب بود.دوباره یک چرتی زدم و بیدار شدم.دیدم عبادتش ادامه دارد.مطمئن بودم نماز شب نمی خواند چون جناب صیاد همیشه یک ساعت قبل از اذان صبح بیدار می شد برای نماز شب و هنوز تا آن ساعت خیلی مانده بود.حدس زدم که موضوعی هست و کنجکاو شدم.
بلند شدم و تا خواستم بپرسم چرا استراحت نکردی؟
به سجده رفت.متوجه شدم که به شدت هم گریه می کند.
گریه اش که تمام شد،سریع رفتم روبه رویش،پشت به قیله نشستم و گفتم:
جناب سرهنگ!شما هنوز نماز شب را شروع نکردی.باید برای من بگویی چرا اینقدر سجده طولانی داشتی و این قدر گریه می کردی؟ ایشان با حجب خاص خودش گفت:آقا برو بگیر استراحت کن یا برو نماز بخوان.دست از سر ما بردار.
اما من به دلم افتاده بود که باید حکمت این حال جناب صیاد را متوجه بشوم.آن قدر اصرار کردم تا دوباره اشک بر صورتش روان شد و با همان وضع گفت:
*آقای آراسته دیدی آن پدر شهید لبنانی با من چه کرد؟*
من تا حالا فکر میکردم که فقط در مملکت خودم،مدیون مردم خودم و انقلاب اسلامی هستم.امروز فهمیدم که من نه تنها مدیون مردم خودم هستم،بلکه هرجایی در این دنیا مظلوم و شیعه و مسلمانی هست،مدیونش هستم.هرجا کسی علیه ظلم می جنگد من به آن مظلوم مدیونم و باید در آنجا حضور داشته باشم.هر مظلومی که دارد می جنگد من به او مدیونم.گریه من
🔰 افتضاح آوران
🔺️ رهبر انقلاب: [جان بولتون] دو سه سال پیش گفته بود که «ما عید ژانویه را در تهران جشن خواهیم گرفت»؛ حالا خود آن شخص که به زبالهدان تاریخ رفت، رئیسش هم با لگد و با افتضاح از کاخ سفید اخراج شد. ۹۹/۱۱/۱۹ گم و گور شد و رفت... هم خودش مفتضح شد، هم کشورش را مفتضح کرد. ۱۴۰۰/۰۱/۰۱
💻 @Khamenei_ir
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم پروازهای ترکیه 22فروردین
⛔تا حد امکان این کلیپ را منتشر کنید
تا همه متوجه دوگانگی #ستاد_مبارزه_با_اهلالبیت بشوند /