💔
خون است به دل هامان ...
#حاج_قاسم
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
انـسان گناه مـیکند و خیال میکنـد
در جای خـلوتی گناه کرده و تـمام شد رفت؛
گناهِ شـما بر همه چیـز اثر میگذارد!
در نسـلتان اثر میگذارد،
در محیطتان اثر میگذارد..!
#آیتاللهمشکینی
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
#سخنبزرگان
چہخوبہوقتیانسانازهمہجافریبخورده
برگردهوجبرانڪنہاینهمہراهاومدیمبقیه راهروهمبریمهرچهباداباد . . .
#آیتاللهبھجت
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
باسلام وعرض ادب
تصمیم داریم هرروز چند پارت از کتاب
"تنها میان داعش"
را در کانال سرداران بی ادعا قرار بدیم، با ما همراه باشید🌻
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
یکی جان فدا کرد و یکی آبرو #به_نیت_حاج_قاسم #مرد_میدان ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
ضمن تسلیت و دل آرامی برای جانباختگان پرواز اوکراین ،
ولی برای من امروز سالگرد ازخودگذشتگی مَردیست که جلوی دوربین ایستاد و کار نکرده را گردن گرفت.
#سردارحاجی زاده
شادی روح تمام درگذشتگان،شهدا،امام شهدا،شهدای هواپیمای اوکراینی و شهدای تشییع حاج قاسم در استان کرمان فاتحه و صلوات را قرائت بفرمائید
#خلاقیت_در_جبهه!
🌷یکی از رزمندهها میگفت: رضا در جبهه، قوطی کنسروها را جمع میکرد و به دم گربهها میبست و در کوه رها میکرد و میگفت: سنگر بگیرید. وقتی گربهها میدویدند، صدای قوطیها در کوه میپیچید و دشمن فکر میکرد رزمندههای ایرانی هستند. کوهها را به رگبار میبستند و زمانی که به رضا میگفتیم چرا این کارها را انجام میدهی، میگفت: برای اینکه مهمات آنها هدر برود.
🌹خاطره ای به یاد عارف ۱۲ ساله، شهید رضا پناهی، ستاره درخشان کلاس اول راهنمایی که عظمت روحی او به تنهایی میتواند عالمی را روشن کند.
راوی: مادر گرامی شهید
📚 کتاب "عارف ۱۲ ساله"
منبع: پایگاه خبری - تحليلی مشرق نيوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش
گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه ...
گفت: میزارم ولی الان نه ..
گفت: دارم زمین گیر میشم،بزار برم ..
میترسید عشق به خانومش،
باعث بشه نره برای دفاع از حرم ...
شهید #عباس_دانشگر
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
باسلام وعرض ادب تصمیم داریم هرروز چند پارت از کتاب "تنها میان داعش" را در کانال سرداران بی ادعا
"قسمتاول"
«#تنهامیانداعش»
وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب،
تماشاخانه ای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید
پس از یک روز آتش بازی در این روزهای گرم آخر بهار،
رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند
بهاری را خمیازه میکشید. دست خودم نبود که این روزها
در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را
میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و
شاخه های نخلها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد! دلتنگ
لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خندههای
شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه
دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به
صدا در آمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته
بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم.
بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه
قلبم را دق الباب میکند و بیآنکه شماره را ببینم، دلبرانه
پاسخ دادم :»بله؟« با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای
باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم
میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری
عشق را از سرم پراند :»الو...
.
#ربــــ_الشـهـیـد🌱
『سردِارانبـےادعــٰا』
💔 خون است به دل هامان ... #حاج_قاسم ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
مرد میـدان بودی و
خارج ز میـدان کشتنت ...🥀
#حاج_قاسم 💔
AUD-20211226-WA0051.mp3
6.76M
🎼شهیدا را میارند....
🎤میثم مطیعی
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛