به کسی که به تو علاقهای ندارد دل نبند!!
📓نَهجُالبلاغه،نامه۳۱
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِارانبـےادعــٰا』
مرد میـدان بودی و خارج ز میـدان کشتنت ...🥀 #حاج_قاسم 💔
+گرڪہریزدخـونِمنآندوسترو،
پـایڪوبانجانبرافشـآنمبراو
-بـٰارفتنتدلیڪملّٰترــالَرزاندۍ..!シ
شجاعترین رزمنده در نگاه شهید احمد کاظمی:
احساس میکنم شجاعترین رزمندهای که باهاشون ارتباط داشتم حاج مهدی باکری بود. قطعاً لحظهای که شهید مهدی وارد چزابه شدند، یکی از سختترین لحظات دفاع مقدس بود.
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِارانبـےادعــٰا』
"قسمت پنجم"🌱 «#تنهامیانداعش» که در سکوتم فرو رفتم اما خوب میدانستم زیبایی این دختر ترکمن شیعه،
"قسمت ششم"🌱
«#تنهامیانداعش»
خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست
از سرم بردارد، اما دست بردار نبود که صدای چندش آورش
را شنیدم :»من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر
ابوعلی هستی؟« دلم میخواست با همین دستانم که از
عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که
همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی
میکردم و او همچنان زبان میریخت :»امروز که داشتم
میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت
رو میدیدم!« شدت تپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه
که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی
نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت،
حالم را به هم زد :»دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی،
اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!«
نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که
نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب »یاعلی« میگفتم
تا نجاتم دهد. با هر نفسی که با وحشت از سینه ام بیرون
میآمد امیرالمؤمنین علیه السلام را صدا میزدم و دیگر
میخواستم جیغ بزنم که با دستان حیدری اش نجاتم داد!
به خدا امداد امیرالمؤمنین علیه السلام بود که از حنجره
حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این
لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :»چیکار داری اینجا؟
از طنین غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان
زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش
تنها نگاهش میکند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت
سرخ و درشت تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش
کرد :بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟
تصور میکنی این مرد، راحت حاج قاسم شد؟
نه! چون دل کند از میزِ ریاست، حاج قاسم شد
📸 تصویر کمتر دیده شده از سرداران شهید
حاج قاسم سلیمانی
حاج حسین پورجعفری
حاج ابومهدی المهندس
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
یا رب
ما مشقِ غمِ
عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همهٔ ما
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
السلام علیک یااباصالح المهدی(ع) سلام امام زمانم 🌸 کندوی باغ هستی بی تو عسل ندارد بی تو کتاب عاشق
رحمت به روح صائب شیرین سخن که گفت:
عالم پُر است از تو و خالی است جای تو ...
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#رهبرانه
تو مثل باران هستی
بارانی از گل
بارانی از مهر
بارانی از لبخند
بارانی که به زندگی کویر جان بخشید.
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
سرلشکر سلامی:
حاج قاسم با میل امام خود قدم برمیداشت و آهنگ قدمهای حاج قاسم با آهنگ کلام رهبر تنظیم میشد و این موزونترین حرکت یک مرد در روی زمین بود.
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
چه کسی می گویـد
بهشت همیشه بایـد سرسبز باشد
اینجـا بهشت خاکی ست
خـاکیِ خـاکی
مثلِ چـادر مـادرمان ...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
خندان چو بـرق رفتى
حيران چو ابـر ماندم
ديدم كه بـرنگشتى
ناچار گریـه كردم ..
|سردارقلبم❤️|
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
4_5841352610019279824.mp3
5.95M
🎼خداحافظ ای شعر شبهای روشن
🎤احسان خواجه امیری
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
ولی محبوب ترینِ شما نزد خداوند،
پرتقواترین ِ شماست
نه پر فالوورترین !
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
"قسمت ششم"🌱 «#تنهامیانداعش» خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما
"قسمت هفتم"🌱
«#تنهامیانداعش»
تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم
همیشه حمایتم میکرد، میتوانست دلم را اینطور قرص
کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به
لکنت بیفتد :»اومده بودم حاجی رو ببینم!« حیدر قدمی به
سمتش آمد، از بلندی قد، هر دو مثل هم بودند، اما قامت
چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه
گریز او بسته شد و انتقام خوبی بابت بستن راه من بود! از
کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم
و وحشت زده ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف
دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :همنیجا مثِ
سگ میکُشمت!!!ضرب دستش به حدی بود که عدنان
قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه اش از ترس و
عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست
به دامان غیرت حیدر شد :»ما با شما یه عمر معامله
کردیم! حالا چرا مهمون کُشی میکنی؟؟؟« حیدر با هر دو
دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید
که من خط فشار یقه لباس را از پشت میدیدم که انگار
گردنش را میبُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :»بی غیرت! تو مهمونی یا دزد ناموس؟؟؟« از آتش غیرت و
غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری
دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم
:»حیدر تو رو خدا!« و نمیدانستم همین نگرانی خواهرانه،
بهانه به دست آن حرامی میدهد که با دستان لاغر و
استخوانیاش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط
کشید :»ما فقط داشتیم با هم حرف میزدیم!« نگاه حیدر
به سمت چشمانم چرخید و من صادقانه شهادت دادم
۲۱ دی سالروز شهادت شهید مصطفی احمدی روشن گرامی باد...
♦️کسانی که ثمرات خون شهداء و دانشمندان هسته ای رو زیر خروارها بتن دفن،،،
و عزت ملی را لگدمال کردند،،،
👈باید پاسخگوی این خسارت عظیم باشند.....
#اللهم_الرزقناتوفیق_الشهادة_فی_سبیلک
#یادشهدا_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
#کلام_ناب
امروز وقتـی شما در #فضـای_مجـازی قرار می گیریـد #شهــدا شما را نگـاه می کنند، پس باید با #وضـو باشید و ذکـر «ما رمیت اذ رمیت» بخوانید.
شـما الان بالای دکل #دیـده_بانی قرار گرفتـهاید و بخواهیـد یا نه، #وسط میـدان هستید.
#حاجحسینیکتا
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
باز هم اکانت رهبر انقلاب پوستری دیگری از انتقام سخت منتشر کرد
ساعت روی گوشی: ۱:۲۰ دقیقه بامداد
و شارژ گوشی بر روی ۱۰۰ درصد
یعنی صد درصد مطمئن باشید انتقام ما حتمیست
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
⭕️ شهید مصطفی احمدی روشن:
خداوندا؛ ما را حسینی آفریدی...
ما را حسینی زنده بدار..
و ما را به حق حسین(ع) به شهادت برسان...
امروز ۲۱ دی ماه، دهمین سالگرد شهادت مصطفی احمدی روشن گرامی باد!
شادی روح بلندشان صلوات.
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
⭕️ دیپلماسی فعال یعنی درفرصتی ۵ماهه حوادث مرتبط با افغانستان، حواشی صهیونیست ساز باکو و تحولات عراق، سوریه و یمن را مدیریت کنی، سعودی و امارات را پای میز مذاکره بیاوری، در برجام دست برتر را مال خود بکنی، و همزمان که موشک هوا میکنی بایدن هم پشت پرده از طریق عمان پیام ملتمسانه بفرستد!
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
"حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد..."
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
"قسمت هفتم"🌱 «#تنهامیانداعش» تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه ح
"قسمت هشتم"🌱
«#تنهامیانداعش»
دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمیداشت...
و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من
کشید :»برو تو خونه!«
اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور
سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته ام که همه ترس و
وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته نشین شد و
ساکت شدم. مبهوت پسرعموی مهربانم که بیرحمانه
تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه ای که
روی چشمانم را پرده ای از اشک گرفت. دیگر تصویر
صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین
انداختم، با قدمهایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به
سمت ساختمان رفتم. احساس میکردم دلم زیر و رو شده
است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم
مانده بود و از آن سخت تر، شکی که در چشمان حیدر پیدا
شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. حیدر بزرگترین فرزند
عمو بود و تکیه گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا
احساس میکردم این تکیه گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به
این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد.
چند روزی حال دل من همین بود، وحشت زده از
نامردی که میخواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که
باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که
همچون من از روبرو شدنمان فراری بود و هر بار سر
سفره که همه دور هم جمع میشدیم، نگاهش را از
چشمانم میگرفت و دل من بیشتر میشکست. انگار
فراموشش هم نمیشد که هر بار با هم روبرو میشدیم،
گونه هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان
میکرد. من به کسی چیزی نگفتم و میدانستم او هم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یڪ #چفّیہ....
چند تڪہ استخوان آوردہ اند
تحفہ ای از قد و بالای یلان آوردہ اند..
#شهید_مصطفی_چگینی 🌷
📎پیکر مطهر
پاسدار مـدافـع حرم
#شهـید_مصطفی_چگینی
بعداز گذشت ۶ سال از زمان شـ هادت
شناسایی و به میهن برگشت، وداع خانواده شـهید امروز معراج شـهدا
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛