فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نور ذات حی سرمد آمده
❣دختری از نسل احمد آمده
امشب از لطف خدای لم یزل
❣فاطمه جان محمد(ص)آمده
میلاد باسعادت ❤
بی بی دو عالم حضـــــرت فاطمه زهرا (س)
و روز مادر پیشاپیش مبارکــــــــَ باد ❤
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
پروفایل روز مادر❤️ ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
دعای خیر مادر
قرص زیرزبانی است
وقتی که روزگار
قلبت را به درد می آورد...🌹
🪴دعای خیر مادر همیشه پشت و پناهتون باشه
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
دعای مادر از موانع اجابت دعا میگذرد.
『سردِارانبـےادعــٰا』
#السلام علیک یا #صاحب الزمان عج #مولای مهربان #غزل های من سلام! سمت زلال اشک من آقای من سلام! نامت
غروب جمعه،دلم
بی بهانه می گیرد
ودیدگانم در افق
خون گرفته خورشید
قفل می شود
چه سخت است انتظار
وچه شیرین است
این همه سختی
شبهای جمعه کمیل
وصبح جمعه ندبه هاخواندم
امانیامدی..آقا نیامدی
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت سی و هشتم🌱 « تنها میان داعش» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :»این سهم منه!« چر
قسمت سی و نهم 🌱
« تنها میان داعش»
همین که یقه ام را رها کرد، روی زمین
افتادم. گونه ام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی
زمین به پیکرهای بیسر مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت. دوباره به موهایم چنگ
انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله
نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او
بر سرم فریاد زد :»چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده
بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!« پلکهایم را به
سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم
در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای
همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت. عدنان با یک
دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجه
های دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریده اش
را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم
میلرزید. در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط عشق
حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از
چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم
با صورت زیبایش نجوا کردم :»گفتی مگه مرده باشی که
دست داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده
بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!« و هنوز نفسم
به آخر نرسیده، آوای اذان صبح در گوش جانم نشست.
عدنان وحشت زده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از
مقام امام حسن فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ
اذان از مأذنه های آنجا پخش میشود. هیچگاه صدای
اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه
شهر مقام حضرت شده و به خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به همه مادران سرزمینم ❤️
مادرم
در وصف تو
واژه نمی آید به کار...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
میخواهم شهید شوم
تا خونم نهال کوچکی از
جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند
#شهید_سردار_حاج_یدالله_کلهر
#جانشین_لشکر۱۰سیدالشهدا
#سالروز_شهادت
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
پـرسیدندآࢪامـشچیست..؟!
از شما برایـشانگفـتـم
#دلتنگ_سرداردلها
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛