eitaa logo
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
2.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
8 فایل
-بِنام نامی اللّٰھ- ٺاسیس⇦¹⁴⁰⁰.².⁴ •• -خدِایــا!ماࢪا‌ ازکسانۍقراࢪدھ کہ‌ شیوھ ھشان آࢪام‌ گࢪفٺن‌ بہ‌ دࢪگاھ‌ٺوستـــ...! •• -پشٺ‌جبھہ‌‌‌: @Sardaranbieddao #اوَلیـــن‌ڪانـٰـال‌رسـ‌مـی‌سࢪداࢪاݩ‌بـےادعا🎬 بمونی توے‌ اکیپمون قشنگترھ!
مشاهده در ایتا
دانلود
گل‌های بهشت سایبانت مادر یک دسته ستاره ارمغانت مادر غیر تو کسی چشم به راهم نشود قربان نگاه مهربانت مادر روزت مبارک مادر❤️ ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به گل بانوهای سرزمینم ❤️ ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.mp3
8.75M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ تو قلبم خود خدا میدونه چه خبره قانون دلم اینه هر روز ، روز مادره زهرا مادرمه 👏❤️ 🎤 محمود کریمی (س) مولودی ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
❴اگر یاد خـداوند که نقطـه‌یِ اصلیِ هِرم آفرینـش است آرامـش بخش نباشـد، مطمـئن باش مخلوقات او آرامـش بخش نخواهـند بود؛ دنـبال او باش و آنقـدر سرگردان نباش..!❵ +آیت‌الله‌طباطبایی🌱 •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
فـٰاش‌بگویم، هیچ‌ڪس‌جزآن‌کہ‌دل‌بہ‌خداسپرده‌اَست رسمِ‌دوست‌داشتن‌نمےداند...✨🔐!' +شھیدآوینۍِ...🌿!' •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
خوابی که مادر بزرگ در مورد دید دو هفته بعد از ، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر می‌زد و می‌آمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسی‌ها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟ گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم... ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
قسمت چهلم🌱 « تنها میان داعش» در تاریکی هنگام سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اش
قسمت چهل و یکم🌱 « تنها میان داعش» سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :»پس درست حس کردم!« منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :»از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.« دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک عاشقانه پنهان کردم :»حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!« به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :»دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!« اشکی که تا زیر چانه ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه ای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :»حیدر کِی میای؟« آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :»اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.« و من میترسیدم تا آغاز عملیات کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت. در انتظار آغاز عملیات ۳0 روز گذشت و خبری جز خمپاره های داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله های داعش را به وضوح میشنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزش های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن محاصره و دیدار دوباره اش دلخوش بودم. تا اولین افطار ماه رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از دوستان خدا بهش دوقلو پسر داده🌷 اسمشون رو گذاشته قاسم و ابومهدی... 🔺"بکشید ما را ملت ما بیدار تر میشود" ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @sardaranbieddea ┗🕊━━━━━━━━┛
همسر شہید گفت : خوابش‌را‌دیدم‌ازش‌پرسیدم راستہ‌ڪہ‌میگن‌موقع‌شهادت، امام‌حسین‌﴿؏﴾میادڪنار‌شهید ؟ شهید : وقتےتیر‌خوردم‌… قبل‌از‌اینڪہ‌روےزمین‌بيافتم امام‌حسین‌﴿؏﴾منو‌گرفت...🕊 شہیدمحمدتقے ارغوانی •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂