💢توئیت خبرنگار یمنی: چرا بعد از هشت سال هیچ کس نمیگوید جنگ رو در یمن متوقف کنید؟
#اوکراین
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
💢توئیت خبرنگار یمنی: چرا بعد از هشت سال هیچ کس نمیگوید جنگ رو در یمن متوقف کنید؟ #اوکراین ┏━━━━━━━━
ای شهید
درود بر تـو ...
ڪه معارف دینت را
در صحنه پیڪار آموختی
و به آن عمل کردی و مصداقِ
" السابقـون السـابقون " شدی ...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت هشتاد و هشتم🌱 «تنها میان داعش» مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حید
قسمت هشتادو نهم🌱
«تنها میان داعش»
تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل
عباس و سایر مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به
بازی گرفته و برای چشیدن شهادت سرشان روی بدن
سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت
که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به
صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به
دلش افتاده بود، سوال کرد :»عباس برات از حاج قاسم
چیزی نگفته بود؟« و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم
شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست
خودم نبود که اسم برادر شهیدم شیشه چشمم را از گریه
پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. ردیف
ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی
نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو
نبود که حرف را به هوایی جز هوای شهادت بردم
:»چطوری آزاد شدی؟« حسم را باور نمیکرد که به
چشمانم خیره شد و پرسید :»برا این گریه میکنی؟« و
باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و
همان نغمه ناله های حیدر و پیکر مظلومش کم دردی نبود
که زیر لب زمزمه کردم :»حیدر این مدت فکر نبودنت منو
کشت!« و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از
اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش
را پُر کرده بود، پاسخ داد :»اون شب که اون نامرد بهت
زنگ زد و تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت
میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به
خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف
نزنه!« و از نزدیک شدن عدنان به ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده وصدایش خش افتاد
🔴رهبر انقلاب در روز عید مبعث سخنرانی میکنند
🔹به مناسبت عید مبعث، رهبر انقلاب روز سهشنبه ساعت ۱۰:۳۰ به صورت زنده با مردم ایران و امت مسلمان جهان سخن خواهند گفت.
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{💛📱}•
#استوری
در پی دوست به کوی دگران میگردم🙂
یار در خانه و من گرد جهان میگردم❤️🩹
✅|#کپیآزاد
📱|#نشرحداکثری
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
یهجـوریزندگـےڪن
کهجـزغـمامامحسیـندلـٺغمیـننباشـه
یهجـوریزندگـےڪن
اوندنیاپیشاربابٺسـرتپاییننباشه
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
فرق چشمان سیاه ایرانی و آبی اروپایی فقط در رنگ نیست!
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
Hamed Zamani Sardare Man.mp3
18.13M
🔊🔉نواهنگ فوقالعاده زیبای
سردار من با صدای حامد
زمانی تقدیم به 🌺شهید
حاج حسین خرازی
🎼سردار من
خرازی بیدار میدونها
مگه میشه فقط اسمت
بمونه رو خیابونها
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
💚.|بسم رَبِّ محمد (ص)|.💚
جبرائیل آمد و محمّد؛ #امینِ خُدا را
در آغوش ڪشید و گفت ڪه #بخوان!
«اِقــرَأْ بِــسمِ رَبِّــڪ الَّذِی خَلَقَ...»
و چه خوب #امانتداری بود #محمد...🌱"
#عید_مبعث
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کهکشان تا کهکشان
از این خبرزیبا شده
نامه آقایی
آقای ما امضاء شده
خاکیان،افلاکیان
در رقص و آوازند،چون
جشن مبعث در زمین و
آسمان برپا شده
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
[ وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینْ ]
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم..!
انبیاء | ۱۰۷
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
Hamed Zamani - Mohammad.mp3
18.25M
محمد (ص)❤️
یتیم مکه آقای جهان شد
محمد سید پیغمبران شد
🎶حامد_زمانی
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
#تلنگرانہ
مـالحظـهبـهلحظـهدرحـالجنگیـدنبـا نفسـیهستیـمکـهدنبـالضایـعکـردن
لحظـهلحظـهیزندگیمـونـه🚶♂!
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
یه عده میگن "مرگ بر روسیه" بخاطر حمله به اوکراین؛ یه عده هم میگن "مرگ بر آل سعود" بخاطر حمله به یمن.
درستش اینه: "مرگ بر آمریکا" که مسبب هر دو فاجعه کاخ سفیده!
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
کار تربیتی را
با خروجی اش بسنج ...
کار تربیتی محمد می شود علی ...
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِارانبـےادعــٰا』
کار تربیتی را با خروجی اش بسنج ... کار تربیتی محمد می شود علی ... •🕊⃟🌸 🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
کار تربیتی امام خمینی میشود قاسم سلیمانی
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت هشتادو نهم🌱 «تنها میان داعش» تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر مدافعان شهر چه کرده
قسمت آخر🌱
«تنها میان داعش»
»امروز وقتی فهمیدم
کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام
دیدم!« و فقط امداد امیرالمؤمنین مرا نجات داده و می دیدم قفسه سینه اش از هجوم غیرت میلرزد که دوباره
بحث را عوض کردم :»حیدر چجوری اسیر شدی؟« دیگر
به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم
متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :»برای
شروع عملیات، من و یکی دیگه از بچه ها که اهل آمرلی
بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش
افتادیم، اون شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار
کنم، اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.« از تصور درد و
غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از
همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها
آخر ماجرا را گفت :»یکی از شیخهای سلیمان بیک که
قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش
نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که
دو شب بعد فراریم داد.« از اعجازی که عشقم را نجات
داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم کریم اهل بیت
حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها
برایش دلبرانه ناز کردم :»حیدر نذر کردم اسم بچه مون رو
حسن بذاریم!« و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود
که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :»نرجس! انقدر دلم
برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات
میشم!« دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر
تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام
چشمان مستش سیرابم کرده بود.
مردم همه با پرچم های یاحسین و یا قمر بنی هاشم برای استقبال از نیروها به
خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه مان را
به هم نمیزد. بیش از هشتاد روز مقاومت در برابر داعش
و دوری و دلتنگی، عاشق ترمان کرده بود که حیدر دستم
را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت
حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ
ناجوانمردانه ما هستیم.
«پایان»