🔹نمازی برای روز جمعه که سبب در امان ماندن از فتنه می شود۰
شیخ طوسى در کتاب «مصباح المتهجد» فرموده است: از امامان(علیهمالسلام) روایت شده:
هر که در روز جمعه پس از نماز ظهر دو رکعت نماز بهجای آورد و در هر رکعت بعد از سوره «حَمد «هفت بار» «قل هو اللّه احد» بخواند و پس از نماز بگوید:
اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، الَّتِي حَشْوُهَا الْبَرَكَةُ، وَ عُمَّارُهَا الْمَلائِكَةُ، مَعَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ أَبِينَا إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ.
خدایا! مرا از اهل بهشت قرار ده، آن بهشتی که انباشته از برکت و نعمت است و آباد کنندگانش فرشتگان هستند، در کنار پیامبر ما، محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) و پدرمان ابراهیم(بر او درود و سلام باد).
تا جمعه دیگر دچار فتنهای نشود و حقتعالی او را در کنار و به همراه محمّد(صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیتش و ابراهیم(علیهالسلام) بگذارد.
👈علامه مجلسى (رحمهاللّه) فرموده: اگر این دعا را فردى که سیّد نیست بخواند بهجای «وَ أَبِینا» بگوید «وَ أَبِیهِ».
#داستان_شهدا
#شهید_احمدعلی_نیری
.بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: «خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همینطور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!»
ادامه دارد..🌻