این رو حضرت پیامبر به فاطمه سلام الله علیها گفت.. گفت فاطمه جان
این کسی که الان دوبار در خونه رو زده، عزراییله..
فرشتهی مرگه.. برای من اومده...داره از تو اجازه میگیره... اجازه دارم بیام داخل خانه؟
امام حسن دورت بگردم تو که اینقدر مادری بودی، پسر بزرگتر بودی، تورو چی یکشبه پیرت کرده؟
امام حسن برام سخته که روضهی تورو بخونم
بمیرم برای غریبیِ تو که امشب باید زوار میداشتی...
حالا هرکسی دلش بلرزه و برات اشکی بریزه زوارت خواهد بود...با اشک، زائر توییم حسن جان...
تو کریمی اما حرم هم نداری... به همه عطا میکنی. به دست دراز نشده هم عطا میکنی، اما خودت یه صحن نداری.. بارگاه نداری... حرم نداری...
بمیرم برای اون جگری که خودت تیکه تیکه هایش را در تشت دیدی... بمیرم برای این زخمی که از محرم خودت در خانهات خوردی...