قبلش بگم هرحرفی زده میشه
دارم قبلِ شما، به خودم میگم...
پس من به خودم میگیرم
شما هم به خودتون..
اینجوری آثاری که روی
روح و نفسِ روحانی ما داره
خیلی برکت پیدا میکنه و بیشتره..
حالا روی بیشتر و کمترش نمیتونیم ادعایی داشته باشیم، چون بستگی به توان روحی و وسعت قلبهامون داره... و تا خدا نخواد ، أقَلِ فهم تو هر چیز هم قسمت و روزیِ ما نمیشه...
خدا نکنه بریم تو دستهی کسایی که خدا تو جای جای کتابِ خودش میگه " اکثرهم لا یعقلون، اکثرهم لا یعملون، اکثرهم لا یعلمون... "
چقدر فشار قلب میآره این که تو تا اینجای زندگیت
از اون موقع که به فهم بندگی در مقاطع و مواقع
مختلف رسیدی، سعی کردی " بنده " باشی
( البته نه صرفِ بنده بودن به توهم خیال و
به پشتوانهی لسان! یعنی خیال میکنیم که
بنده ایم و فقط لفظا میگیم که بنده ایم!
ولی حقیقت یک چیز دیگهست... )
سعی کردی بنده باشی، ولی توی بنده بودنت
باز هم یه پرده هایی بین خودت و امام زمانت
باشه که غم اتصال با امامت رو نداشته باشی...
غم اتصال پیدا کردن میدونی چه وقتی میاد سراغت؟
اون وقتی که تتمهی وجودیت رو هم بگردن یه
ناخالصی بخوان پیدا کنن، نتونن پیدا کنن...
یا اون زمانی که حال انقطاع رو درک کرده باشی...
انقطاع این معنی رو نداره که لاقید بشی
بلکه انقطاع به این معنیه که تو هرچیز و همه چیز رو
یه دستِ واسطه ببینی... یه دست واسطه که
همه کاره خداست..
خداست که گردانندهی این عالمه
بعد تو چیو میخوای تو ذهنت اونطوری
که خودت میخوای بگردونی؟